متن کامل با فرمت PDF
تناوب بیم و امید
از نظر فکری بهشدت
درگیر توفانهای
گرانشی بودم که روز جمعه نهم بهمن ماه 1366 یکی از
دوستان که در جریان کارهای من بود، در تماس مستقیم
گفت:"تا چند دقیقه پیش از طریق رادیوی اتومبیل بهنماز
جمعه گوش میدادم،
چون از اینجا رد میشدم،
خواستم اطلاع بدهم که حتماً نماز جمعه امروز را
ببینی، فکر میکنم
بکارهای تو مربوط میشود".
ساعت نه شب خطبههای
نماز جمعه از تلویزیون پخش شد. خطیب نماز جمعه
جنابعالی
(حضرت آیتالله
هاشمی رفسنجانی) بودید. در آنجا از تقوای علمی سخن
گفتید و بدون نام بردن از من، از کشفیات علمی سخن
گفتید و در مقایسه تلویحی اشاره کردید که این
کشفیات که بهنظر
آن دو نفر (یعنی نیوتن و اینشتین) نرسیده، (وبه
نظر من رسیده، برداشت از فرمایشات شما) ناشی از
وحی است. بقیه مواردی که اشاره فرمودید از حوصله
این نوشته خارج است. تصور میکنم
در طول سالیان درازی که جنابعالی
بهایراد خطبههای
نماز جمعه پرداختهاید،
این تنها نماز جمعهای
است که در از تقوای علمی سخن گفتهاید.
انتظار من از ارسال مطالبم بهشورای
عالی انقلاب فرهنگی و ریاست محترم جمهوری، اصلاً
کسب امتیاز اعتقادی یا حمایتهای
ویژه نبود. هدفم تنها این بود که با نظارت مراجع
ذیصلاح،
کارهایم را در منظر داوری و تبادل نظر قرار دهم تا
وارد بحثهای
حاشیهای و بغضآلود
نشوم و در نتیجه اهمیت توجه بهآنها
در جهت پیشرفت علمی کشور مشخص گردد تا بتوانم با
استفاده از امکانات عمومی بهپژوهش
بیشتر بهپردازم
و با جلب توجه مقامات و علاقهمندان
بهپژوهش در
زمینه فیزیک نظری از همکاری آنان بهره مند شوم و
این نظریه را بهصورتی
مؤثر و جذاب در سطح جهان مطرح کنم تا ضمن آنکه
برخی از مشکلات علمی جهانی بر طرف میشود،
بر افتخارات علمی مردم ایرانزمین
نیز افزوده شود. جنابعالی
با پیش کشیدن تقوای علمی و وحی، موازنهی
یک بحث آزاد را ظاهراً بهنفع
من و زیان مخالفان احتمالی آن بر هم زدید. همانقدر
که من انتظار داشتم با آزادی و آرامش نظرات خود را
مطرح کنم، این حق را برای دیگران نیز قائل بودم و
هستم که بدون هیچگونه
نگرانی و با آزادی کامل نظر مخالف یا موافق خود را
با استدلال علمی بیان کنند. من از هیچ اظهار نظر و
مخالفتی بیم نداشتم و ندارم. زیرا در عرصهی
علم، هیچ نظری را نمیتوان
با استفاده از جوسازی و ارعاب پیش برد. اگر قدرت
سیاسی یا نظامی در جهان علم تأثیرگذار بود، تمام
دستآوردهای
علمی بهنام
امپراطوران و حاکمان قدرتمند تاریخ یا فرزندان
آنان ثبت میشد.
اگر تبادل نظر و پیشرفتهای
علمی را نوعی کنش بین اندیشهها
بدانیم، این کنش منطق و قواعد خاص خود را دارد که
آزادی بیان و جریان آزاد و شفاف اطلاعات، پایه و
اساس آن، و تنها راه سیر تکامل دانش بشری است.
نتیجه منطقی چنین کنشی، مشخص شدن و تثبیت جایگاه
واقعی یک نظریه علمی است.
همچنین در مورد اینکه
چرا تعمیم سرعت نور از انرژی بهماده
بهنظر من رسید
ولی بهنظر
نیوتن و اینشتین نرسید (که جنابعالی
بطور تلویحی بیان فرمودید)، دلایل منطقی محکمی
وجود دارد. در زمان آنان، رسیدن بهچنین
دستآوردی
امکان پذیر نبود. در زمان نیوتن مشکل اساسی دانش
فیزیک، فرمولبندی
قوانین حرکت و گرانش بود که نیوتن بخوبی آنرا
انجام داد. بر خلاف تصور عامه، نیوتن از سقوط سیب
بهقانون جهاتی
گرانش پی نبرد، این نیوتن نبود که برای نخستین بار
وجود گرانش را مطرح کرد، بلکه مدتها
قبل از نیوتن دانشمندان بهوجود
گرانش باور داشتند و حتی فرمولهایی
نیز برای آن ارائه کرده بودند که چندان با واقعیت
فیزیکی سازگار نبود. نیوتن کارهای قبل از خود را
تکمیل کرد، بههمین
دلیل هوک (فیزیکدان انگلیسی) مدعی بود که نیوتن
فرمول وی را سرقت علمی کرده و بهنام
خود مطرح کرده است.
در حالیکه
فرمول هوک ناقص و قابل پذیرش نبود. علاوه بر آن
مفهوم انرژی
و قانون بقای انرژی تقریباً مدتها پس از نیوتن
مطرح شد. همچنین در زمانیکه
اینشتین نسبیت خود را مطرح کرد، هنوز نظریه اتمی
ماده متزلزل بود تا چه برسد بهذرات
زیر اتمی. کارهای من از آنجایی شروع شد که پایههای
آن یعنی قوانین نیوتن، نسبیت اینشتین و مکانیک
کوانتوم محکم شده بودند.
در مورد وحی نیز بهاستحضار
حضرتعالی میرسانم
تا جایی که از نظر اعتقادی شنیده و خواندهام،
وحی مربوط بهانبیاء
است و سیاستمدارانی
هم هستند که بیمیل
نیستند بهطریقی
خود را با وحی در ارتباط قرار دهند. در حالیکه
من بیش از بیست و پنج سال (تا آن زمان یعنی تا سال
1366) روی آن کار کرده بودم و حاصلش تنها یک تعریف
و یک اصل بود که از چند خط تجاوز نمیکرد
و باز هم نیاز بکار بیشتر داشت. حتی تا امروز که
بیش پنجاه سال کار برده، اگر بخواهم بهطور
فنی و بدون هرگونه توضیح اضافی و حاشیه پردازی،
نظریه خود را بنویسم، کمتر از یک صفحه خواهد شد که
هنوز هم نیاز بکار دارد. از جنبه پژوهشی هنگامیکه
یک دانش آموز دبستانی بودم، آموزگارم بهصورت
بسیار ابتدایی و ساده مکانیک کوانتوم و ساختمان
اتم و ذرات بنیادی را برای دانش آموزان توضیح داد.
من از همان زمان بهارتباط
بین سرعت نور و سرعت الکترون کنجکاو شدم. اما از
این کنجکاوی نگذشتم و برای فهم آن همواره اندیشیدم
و پدیدههای
مربوط بهآنرا
مورد بررسی قرار میدادم.
اگر تلاش آموزگاران، دبیران و استادانم نبود،
قطعاً حتی با الکترون و سرعت نور آشنا نمیشدم،
چه برسد بهآنکه
بخواهم بهرابطهی
بین سرعت آنها بیندیشم. بنابراین هرچند این نظریه
را من مطرح کردهام،
اما در واقع کاری گروهی است که همهی
این بزرگواران در آن سهیم هستند، انتظار داشتم
جنابعالی یک
جمله میفرمودید
تا هم حقیقت از آن بهگوش
برسد و هم من بتوانم آن جمله را سرمایه کرده و
برخی از استادان را بههمکاری
با خود راغب سازم. کافی بود جنابعالی
میفرمودید �
دانشگاههای
ایران یکشبه
ره صد ساله رفتهاند
� این گفته جو دانشگاه و دانشپژوهی
را تلطیف میکرد
و هزاران جوان مستعد و علاقهمند
بهپژوهش را
مشتاق بهتلاشی
زندگیساز و
همکاری با من میکرد
و جامعهی علمی
کشور را پویاتر از پیش بهرقابتی
تنگاتنگ وا میداشت.
بهعنوان مثالی ملموس برای نشان دادن سهم همکاران
پنهان در یک موفقیت، مسابقه تیم ملی فوتبال ایران
در مسابقات جهانی را در نظر میگرم.
یکی از بازیکنان
فرصتی مییابد
و توپ را وارد دروازه حریف میکند
و غریو شادی در ایران میپیچد.
هر چند این گل بهنام
آن بازیکن ثبت میشود،
اما این شوت که از نظر زمانی لحظهای
بیش طول نکشید، نتیجه سالیان متمادی آموزش مربیان،
بازیکنانی که با او تمرین کردهاند،
و دهها دقیقه
دویدن و پاسکاریهای
اعضای تیم در زمین بازی است که در آن لحظه فرصتی
فراهم آمد و با یک شوت ساده، ایران برنده شد. حال
اگر آن بازیکن میخواهد
همه را بهحساب
نبوغ و قدرت و مهارت خود بگذارد، مسئلهی
اوست که از نظر من اشتباه میکند.
ما در زندگی روزمره خود نیز همکاران آشکار و پنهان
بسیاری داریم که میتوانیم
سفرهی شام را
بگسترانیم یا زیر سقفی آسوده بخوابیم. در هر صورت
زمانیکه من
این کار را شروع کردم، حتی نام حضرت عالی را
نشنیده بودم و جنابعالی
بهخاطر موقعیت
سیاسی و مقام خود، همهی
آن همکاران آشکار و پنهان مرا نادیده گرفتید و
ایشان را بیتقوای
علمی خواندید. در آنروز
همچنان که بهفرمایشات
شما گوش میدادم،
حس کردم همکاران واقعی خود را برای تکمیل نظراتم
از دست دادم. تنها دو راه در پیش داشتم، سخنان شما
را نشنیده بگیرم و احتمالاً هرگاه کسی در این مورد
از من سئوال میکرد،
خودم را به خبری بزنم و بگویم نشنیدهام.
این کار از من ساخته نبود، چون شنیده بودم. راه
دوم این بود که حالا که همکاران واقعی خود را از
دست دادهام،
بطریقی مؤدبانه ناخرسندی خود را از بیانات شما
بیان کنم، که در اینصورت
امکان داشت حمایت و کمک دولتی را نیز از دست بدهم،
من راه دوم را انتخاب کردم.
نخستین نتیجه فرمایشات جنابعالی
بهم ریختگی افکارم بود. با اینحال
سعی کردم توفانهای
گرانشی را مورد بررسی قرار دهم و نتایج آنرا در
تولید ماده و احتمالاً اجسام بزرگ بهدست
آورم. بهسختی
شروع به نوشتن کردم. تا جمعه بعد (جمعه شانزدم
بهمن 1366) که ریاست محترم جمهوری، امامت نماز
جمعه را بر عهده داشتند. ایشان نیز در یکی از خطبهها
از کشفیات علمی سخن گفتند و اظهار داشتند:"چه چیزی
با نام خدا مطرح شد و یکی از نتایج انقلاب اسلامی
همین بچههای
با ایمان هستند" (نقل به مضمون). برداشت من این
بود که ایشان در مقابل آن بزرگنمایی
جنابعالی، که
احتمالاً بهطور
خصوصی مورد اعتراض برخی از دوستان شما نیز قرار
گرفته بود، خواستند از شیب بزرگنمایی
کاسته شود. با اینکه
مرا بچه بخوانند مشکلی ندارم، حداقل بهتر از آن
است که بهوحی
وابستهام
سازند. همانروز
بقیه نوشتهام
در مورد توفانهای
گرانشی را جمعبندی
کردم و روز هفدهم بهمنماه
1366 ارسال کردم (تصویر 3). نامهای
نیز برای ریاست محترم جمهوری نوشتم و همراه نوشتهام
در مورد توفانهای
گرانشی شخصاً بهدفتر
ایشان تحویل دادم. نامه را با این جمله آغاز
کردم:"اگر دلیل بر اظهار فضل نباشد، چند کلامی میگویم،
چه شما استادید و من دانشجویی بیش نیستم". در آن
نامه اشاره کردم که اگر چنین بحثهایی
از مسیر اصلی خود خارج شود، بحثهای
حاشیهای، متن
اصلی را تحتالشعاع
قرار میدهد و
نتیجه آن میشود
که یا گریبان عالمی بهدست
جاهلی میافتد
یا کار بهجدل
میکشد که آن
نیز ضایع سازنده خرد و باطل کنندهی
عمر است. همچنین در آن نامه اشاره کردم که باب این
مکاتبات یکسویه
با حضرتعالی
از آنجا شروع شد که من بهطور
تصادفی متوجه سخنرانی شما در سازمان ملل متحد شدم
و بهآن
گوش دادم.
تصویر3
هرچند این بحثی را که حضرت عالی
مطرح کردید از نماز جمعه جمع شد، اما تأثیرش را در
دانشگاهها
گذاشته بود و بر خلاف نوشههای
قبلی واکنش دانشگاهها
بهآخرین نوشتهام
بسیار منفی بود و حتی برخلاف نوشتههای
قبلی، دو تا از آنها را برگشت دادند. فرمایشات شما
را در مقام مقایسه میتوان
چنین مطرح کرد که آیا جنابعالی
حاضرید کسی از طریق سیمای جمهوری اسلامی ایران طی
سخنانی بگوید که برداشتها
و سخنان حضرت آیتالله
رفسنجانی در مورد اسلام پایهی
تجربی دارد؟ مفهوم این گفته آن است که شما اعتقادی
بهاسلام
ندارید و هرچه از اسلام و ائمه اظهار میفرمایید
برای جلب توجه مردم معتقد است.
بعد از نوروز 1367 چند نامه برای
شورای عالی انقلاب فرهنگی و ریاست محترم جمهوری
نوشتم و انتظار داشتم فرصت مطالعاتی برای من فراهم
شود تا با مطالعه بیشتر و پژوهش نظرات خود را
تکمیل کنم. یکی از این نامهها
را در تاریخ هفدهم خرداد 1367 برای شورای عالی
انقلاب فرهنگی پست کردم و از نتیجه بررسی کارهایم
جویا شد. مدتی بعد نامهای
از دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی بهامضای
آقای دکتر سید محمدرضا هاشمی گلپایگانی دریافت
کردم که گفته بود بهوزارت
فرهنگ و آموزش عالی مراجعه کنم (تصویر4).
تصویر4
این نامه یک اشکال اصولی دارد.
جناب آقای دکتر سید محمد هاشمی گلپایگانی، جنابعالی
که میخواستید
مرا بهوزارت
فرهنگ و آموزش عالی ارجاع دهید، خوب بود هنگامی که
نخستین نوشتهام
بهدستتان
رسید، یعنی اوائل آذرماه 1366 چنین میکردید،
نه پس از فرمایشات حضرت آیتالله
هاشمی رفسنجانی که جو فکری کسانی که در آن زمان
نوشههایم را
دریافت کرده بودند و احساس میکردند
مورد اهانت قرار گرفتهاند،
تغییر کرده بود.
با اینحال
همهی نوشتههایم
را که شامل چهار متن بود (که قبلاً شرح دادم)،
تقدیم معاونت محترم پژوهشی وزارت فرهنگ و آموزش
عالی کردم. دو سه بار برای پیگیری بهمعاونت
پژوهشی مراجعه کردم هیچ نتیجهای
نگرفتم. دوم مهر 1367 نامهای
بهحضرت امام
خمینی (ره) نوشتم و از این بیتوجهی
شکوه کردم و رونوشت آنرا نیز برای معاونت پژوهشی
وزارت فرهنگ و آموزش عالی ارسال کردم. در فرمانی
که حضرت امام خمینی (ره) در مورد بازسازی کشور پس
از جنگ صادر فرمودند، بر این نکته تأکید شده بود
که استعدادهایی که علم را از انحصار شرق و غرب
خارج کردهاند
در پیچ و خم ادارات خسته نشوند (نقل به مضمون،
روزنامه اطلاعات دوازدهم مهرماه 1367). بعد از آن
کپی نامهای را
از معاونت پژوهشی وزارت فرهنگ و آموزش عالی بهامضای
آقای شجاعیفرد
دریافت کردم که برای انجمن ستاره شناسی ایران
فرستاده بودند و تنها بهآخرین
نوشته من در مورد طبیعت فیزیکی جاذبه اشاره داشت
که برای بررسی و اظهار نظر ارسال شده بود (تصویر
5).
تصویر5
در نوشته مذکور مطالبی آمده بود که
بدون توجه بهمطالب
قبلی قابل بررسی نبود. دو نکته در مورد این نامه
قابل ذکر است؛ اولاً میبایست
همهی نوشتهها
را یکجا میفرستادند،
دوماً هرچند در این نوشته در مورد جاذبه سخن رفته
بود که میتواند
در ستاره شناسی نیز مورد بحث قرار گیرد، اما تأکید
آن نوشته بر ماهیت زیرکوانتومی گرانش و توفانهای
گرانشی بود که اصولاً مربوط بهفیزیک
ذرات بنیادی و اختر فیزیک بود.
تقریباً پانزده روز بعد نامهی
دیگری از معاونت محترم پژوهشی وزارت فرهنگ و آموزش
عالی دریافت کردم که پاسخ انجمن ستاره شناسی ایران
بهامضای آقای
دکتر ایرج ملکپور پیوست آن بود. جناب آقای دکتر
ایرج ملکپور گرامی، احتمالاً مطالب ناقص برای شما
ارسال شده بود، اما با توجه بهارجاعاتی
که در آن نوشته بهنوشتههای
قبلی شده بود، پاسخ شما نباید تنها بهمتن
آخرین نامه که در مورد ماهیت فیزیکی جاذبه بود
خلاصه میشد.
در ثانی جنابعالی
در پاسخ خود بیان فرموده بودید که این تنها زهل
نیست که دارای حلقه است و آنرا دلیل بر نادرست
بودن نظر اینجانب در مورد توفانهای
گرانشی گرفته بودید. در حالیکه
میبایست با
استدلال نشان میدادید
که توفان های گرانشی وجود ندارد. من هنوز هم از
گفته خود در مورد وجود توفانهای
گرانشی و تولید انرژی و در نهایت تولید ماده در
فضا (در خلاء) دفاع میکنم
و در کارهای بعدی آنرا گسترش دادم. پاسخ شما را با
تشکر جواب دادم و گفتم که بهتر بود همهی
نوشتههای مرا
مطالعه میکردید
و جوابی مستدل میدادید.
تلاشی دگر باید کرد
تقریباً یکسال از شروع نامه نگاریهایم
گذشته بود. تجربه آن یکسال نشان داد که نهتنها
امیدی بهحمایت
و کمک دولتی نباید داشته باشم، بلکه اعتماد بهنفسم
نیز شدیداً آسیب دیده بود و برای نخستین بار نسبت
بسیار بدبین شده بودم. در حالیکه
قبل از آن در هر محیطی که قرار میگرفتم
با اعتماد بهنفسی
که داشتم، جایگاه خود را تثبیت میکردم.
در این یکسال وضع مالی روزبهروز
بدتر میشد.
تصمیم داشتم بهخارج
از کشور بروم. در این اثنا نامهای
از استاد پرویز تاجداری بهدستم
رسید. اظهار داشته بود این نظریه در تخصص من نیست
که نظر بدهم، اما از نظر پژوهشی قابل بررسی است و
اظهار تمایل بهملاقات
کرده بود. حضور ایشان رفتم و با هم صحبتی داشتیم و
باب دوستی باز شد که هنوز هم ادامه دارد. این
ملاقات امیدبخش بود و باعث شد در مورد رفتن بهخارج
تجدید نظر کنم. آپارتمان کوچکم را فروخته و بدهیهای
خود را پرداختم. ایشان مرا بهآقای
دکتر مصطفی شاهزمانیان معرفی کرد و از مهرماه 1368
بهتدریس در
دانشگاه آزاد پرداختم. همانسال
یکی از دانشجویان فیزیک دانشگاه تهران بهمن
گفت:"آقای دکتر شهریار روحانی (استاد فیزیک
دانشگاه تهران) میخواهد
تو را ببیند". خدمت ایشان رسیدم گفت:"نوشتههای
تو از طریق شورای عالی انقلاب فرهنگی برای من
ارسال شد و طی چند نامه پاسخ دادم". گفتم:"من از
نامهها و نظر
جنابعالی بیاطلاع
هستم". دقایقی با هم صحبت کردیم، رهنمودهایی داشت
و ایراداتی هم مطرح کرد و گفت:"کمکت میکنم
تا حرفهایت را
بزنی". اما متأسفانه کمی دیر شده بود، زیرا برای
تأمین هزینه زندگی و کرایه منزل مجبور بودم از شش
صبح تا یازده شب کار کنم. بههمین
دلیل نمیتوانستم
بهاندازه مورد
نیاز روی نظریهام
کار کنم. به کمک آقای دکتر تاجداری کتاب "نظریههای
علمی�رد یا تعمیم؟" در سال 1371 منتشر شد.
مدتی بعد با آقای دکتر محمود قرآن نویس آشنا شدم و
از کمک ایشان نیز بهره بردم. در دانشگاه آزاد با
آقای دکتر محسن علوی نژاد از اعضای هیئت مؤسس
انجمن فیزیک ایران آشنا شدم و در مورد نظریهام
صحبت شد (یکی از استادان در این مورد با ایشان
صحبت کرده بود.). کتاب نظریههای
علمی�رد یا تعمیم؟ را بهایشان
تقدیم کردم. پس از مطالعه کتاب بحث و تبادل نظر،
اظهار داشت که این نظریه قابل بررسی است و باید در
انجمن فیزیک ایران مطرح شود. در این زمینه تلاش هم
کرد، اما موفق نشد. در آن هنگام ایشان قصد مهاجرت
بهآمریکا را
داشت و پس از مدت کوتاهی مهاجرت کرد. در سال 1373
تقاضا کردم که در کنفرانس فیزیک نظریه خود را مطرح
کنم که طی نامهای
به امضای آقای دکتر محمد لامعی پذیرفته نشد
(تصویر6).
تصویر6
جناب آقای دکتر لامعی گرامی، لازم
میدانم
چند کلامی در مورد پاسخ جنابعالی
بیان کنم. همچنانکه
فرمودهاید،
عنوان مطلب ارسالی اینجانب "تعمیم سرعت حد" است.
سرعت حد در فیزیک سرعت نور است که چون نسبت بهتمام
ناظرهای لخت ثابت و برابر c است،
آنرا مطلق نیز خطاب میکنند.
چنین عنوانی این سئوال را پیش میآورد
که چگونه میتوان
سرعت نور را تعمیم داد؟ چنین بحثی هرگز قبل از من
مطرح نشده است، بنابراین اعم از این که استدلال من
درست یا نادرست بود،
بهدلیل
تازگی قابل شنیدن بود. هر سخن تازهای
قابل شنیدن است. دکتر والتر لیپمن میگوید:"
اگر ما همه یکجور
فکر کنیم، در واقع فکر نمیکنیم".
در کنفرانسهای
فیزیک که انجمن محترم فیزیک ایران برگزار میکند،
مطالب بسیار ارزشمندی بر اساس اصول رایج فیزیک
مطرح میشود.
آیا جا نداشت که یک فکر جدید که مدعی تعمیم و
گسترش این اصول است، ولو بهصورتی
خام مطرح میشد؟
تمام نظریههای
موجود، با اندیشهای
خام آغاز شدهاند.
با رشد تورم و بالا رفتن هزینه
زندگی، مجبور شدم بیشتر بهدنبال
تأمین هزینه زندگی باشم. در سال 1381 طی نامهای
از جناب آقای محمد خاتمی ریاست محترم جمهوری وقت
تقاضا کردم کارهای من مورد توجه قرار گیرد. از طرف
معاونت پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تماس
گرفتند که بهدبیرخانه
تحقیقات و فناوری مراجعه کنم. در جلسهای
که در تاریخ چهاردهم اردیبهشتماه
1381 با جناب آقای امین
منصور ریاست
محترم دبیرخانه تحقیقات و فناوری داشتم، اظهار
داشت که بنابر فرموده جناب آقای دکتر رضا منصوری،
معاونت محترم پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
(و در عین حال در آنزمان،
ایشان رئیس انجمن فیزیک ایران بود) هیئتی حداقل سه
نفره از فیزیکدانان
را برای داوری معرفی کنم تا در جلسهای
که همانجا تشکیل میشود
شرکت کنند. طی نامهای
شش نفر از استادان محترم فیزیک از دانشگاههای
مختلف کشور را معرفی کردم. سپس گفتند این هیئت را
بهانجمن فیزیک
ایران برای داوری معرفی کنم، چنین کردم و متن
کوتاهی در توضیح تعمیم سرعت نور از انرژی بهماده
و یک جلد کتاب نظریههای
علمی�رد یا تعمیم؟ را نیز ضمیمه کردم. پس از چند
روز نامهای بهتاریخ
یازدهم خرداد 1381 از انجمن فیزیک ایران دریافت
داشتم که نوشته بود این نظریه بیارزش
است و نیاز بهبررسی
ندارد (تصویر 7). در صورت تمایل بهداوری
مبلغ پنج میلیون ریال بهحساب
واریز کنم تا یک نفر را برای داوری تعیین کنند.
این سئوال پیش آمد که چرا نخست گفتند که هیئتی را
معرفی کنم؟
تصویر7
در پاسخ ضمن تشکر اظهار داشتم که
هرچند هیئت معرفی شده نیز از اعضای محترم انجمن
فیزیک ایران هستند، با اینحال
حاضرم مبلغ تعیین شده را بهحساب
واریز کنم مشروط بر آنکه
داوری در حضور هیئتی که قبلاً معرفی کردهام
انجام شود، که نپذیرفتند (تصویر 8).
تصویر8
جناب آقای دکتر رضا منصوری گرامی،
شما برای سامان دادن بهبخش
پژوهش کشور تلاش زیادی کردهاید
و اینجانب بهعنوان یک ایرانی از شما سپاس گزارم. اما
یک نکته میماند
که امیدوارم بهآن
نیز توجه فرمایید. آیا جنابعالی
از گروهگرایی
و تمامیتخواهی
بدور بودهاید؟
شما از فرار مغزها داد سخن میدهید
و از مدیران و مسئولان مینالید
که چرا بهپژوهش
و پژوهشگران توجه کافی نمیشود
و مورد حمایت قرار نمیگیرند.
آیا خود شما از بیمهری
بهپژوهشگران
غیر خودی مبرا هستبد؟ آیا جنابعالی
بهدستور
مقامات بالاتر برای حفظ میزتان بیشتر اهمیت میدهید
یا پیشرفت علمی کشور؟ شما که نمیخواستید
بهنظر
هیئت داوری که من معرفی کردم توجه کنید، چرا چنین
پیشنهادی را توسط آقای امین منصور مطرح کردید؟ اگر
داوری در حضور استادان پیشنهادی تشکیل میشد،
چه اشکالی داشت؟ تنها نتیجهای
که میتوان
گرفت این است که هدفتان تنها دست بهسر
کردن من بود. اگر من از فرمایشات
حضرت آیتالله
هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه نهم بهمنماه
1366 شکوه نمیکردم،
با تبلیغات بسیار این کشفیات علمی مطرح میشد
و من یکشبه
بهشهرت
جهانی میرسیدم،
آنگاه از امکانات شگفتانگیز
برخوردار میشدم
و قطعاً رفتار حضرتعالی
نیز با من بگونهای
دیگر بود.
پس از این برخورد غیر اخلاقی
معاونت پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و
انجمن فیزیک ایران شکوائیه بهنمایندگان
محترم مجلس شورای اسلامی ایران بردم. پاسخهای
مختلفی دریافت داشتم که همگی بهمعاونت
پژوهشی وزارت علوم ارجاع میدادند.
آخرین آنها، نامهای
است که آقای بهزاد نبوی معاونت محترم مجلس شورای
اسلامی برای آقای دکتر مصطفی معین وزیر محترم وقت
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ارسال کردند (تصویر
9). همهی
آنها بینتیجه
بود.
تصویر9
جناب آقای دکتر مصطفی معین گرامی،
جنابعالی
نامزد انتخاباتی دوره نهم ریاست جمهوری بودید، آیا
ریاست جمهوری را نیز مانند وزارت علوم میخواستید
اداره کنید که معاون محترمتان هرگونه میخواهد
عمل کند؟ و همچنانکه
با نظریههای
علمی ارزشی برخورد کردند، معاونت ریاست جمهوری نیز
با درخواستها،
ارزشی برخورد میکردند؟
ارزشی! آنهم ارزش با معیار خودشان!.
عطف به عتف - نگاهی
به پژوهش و ISI در
ایران
امید عمومی - نامه
به ریاست جمهوری
مرز بین ایمان و تجربه
نامه
سرگشاده به حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی
آخرین
مقالات
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
|