او
تجسم خرد ناب بود، استادى كه انگليسى را با لهجه آلمانى تكلم
مى كرد، كسى كه چهره اش به عنوان يك كليشه خنده دار در هزاران عكس
و فيلم به نمايش درآمده است. سيماى منحصر به فرد او با آن موهاى
بلند و آشفته بلافاصله قابل تشخيص بود، نظير
"ولگرد كوچك" اثر
ماندگار
"چارلى چاپلين" كمدين مشهور سينماى جهان. چهره او به
اندازه همان خانم هاى شيك پوشى كه در تالارهاى مجلل برلين و
هاليوود مثل پروانه دور او مى چرخيدند شناخته شده بود. با اين حال،
او به طرز غير قابل تصورى عميق بود نابغه اى بين نوابغ ديگر كه
صرفاً با انديشيدن توانست دريابد كه جهان با آنچه به نظر مى رسيد
تفاوت دارد. حتى اكنون دانشمندان در مواجهه با نظريات عالمانه او
مثل نظريه
"نسبيت عام" اظهار شگفتى مى كنند.
"ريچارد فينمن" كه خود در زمره دانشمندان برجسته معاصر بود در اين
باره گفته است:
"من هنوز نمى توانم بفهمم كه او چطور به اين موضوع
مى انديشيد." اما فيزيكدان بزرگى كه ما در اينجا از او سخن
مى گوييم به طرز شگفت انگيزى ساده رفتار مى كرد. مثلاً او عادت
داشت كه كراوات ها و جوراب هايش را با عرقگيرها و زيرپيراهنى هاى
پروانه اى عوض كند. او كلمات قصار پُرمغزى را بر زبان جارى مى ساخت
و به آسانى حل معادلات رياضى قادر بود تا اشعار نامربوط بسرايد.
مثلاً او مى گفت:
"دانش چيز شگفت انگيزى است، مشروط بر آنكه كسى
مجبور نباشد از طريق آن امرار معاش كند." بازى پرتاب حلقه ها او را
مشغول مى كرد، ضمن اينكه او همواره تلاش مى كرد تا به اشكال مختلف
خود را به عنوان يك يهودى پاكدل يا يك هنرمند پُرآوازه بشناساند.
تربيت
و سوابق خانوادگى
اين
نخستين فرزند خپله يك زوج بورژواى يهودى از جنوب آلمان قوياً تحت
تأثير مادر تحكم جوى خود قرار داشت كه استعداد نسبتاً خوبى در ياد
گيرى موسيقى داشت. همين اشتياق مادر باعث شد تا
"آلبرت" كه استعداد
خوبى را در نواختن ويولن و آموختن هنرمندى هاى آهنگسازان كلاسيكى
از قبيل "باخ"،
"موتزارت" و
"شوبرت" بروز داده بود تشويق به ادامه
فعاليت شود. در سال هاى كودكى و نوجوانى،
"اينشتين" رفتارهاى مذهبى
جالبى را به نمايش مى گذاشت. به عنوان مثال، او هميشه اعضاى
خانواده اش را به خاطر مصرف گوشت خوك مورد سرزنش قرار مى داد. اما
بعدها اين تعصب او ناپديد شد و جاى خود را به جست وجوى متون اوليه
علمى و مطالعه كتاب كوچكى داد كه آموزه هاى هندسى را در خود نهفته
داشت و حكم يك كتاب مقدس را براى او پيدا كرده بود. بدين ترتيب،
"اينشتين" در تمام عمر خود به هر نوع اتوريته يا قدرتى ظنين باقى
ماند.
پدر
"آلبرت" كه يك مهندس آسان گير
و مؤسس يك شركت ناموفق در صنعت نوظهور الكتروشيميايى بود تأثيرى
كمتر از مادر بر شخصيت او گذاشت، هر چند اين پدر بود كه با اهداى
يك قطب نماى اسباب بازى به عنوان هديه جشن تولد باعث شد تا
"اينشتين"
نخستين تجربه استدلالى خويش را از آن الهام بگيرد:
"آلبرت" پنج ساله در شگفت مانده بود كه چه عاملى باعث مى شود تا
سوزن قطب نما همواره به طرف شمال نشانه رود؟ در ۱۵ سالگى،
"آلبرت"
نخستين طغيان جوانى بزرگ خود را تجربه كرد. او كه به واسطه مهاجرت
خانواده اش به شمال ايتاليا پس از بروز يك ناكامى شغلى ديگر براى
پدرش به تنهايى در مونيخ زندگى مى كرد تصميم گرفت مدرسه ابتدايى اش
را ترك كند تا از شر تمايلات نظامى گردانندگان آن خلاص شود.
"اينشتين" تابعيت آلمانى خود را انكار كرد و سرانجام براى ادامه
تحصيل وارد
"پلى تكنيك زوريخ" شد كه به ام اى تى سوئيس معروف بود.
در آنجا او عاشق يكى از دانشجويان همكلاسى خود به نام
"ميله وا
ماريچ" شد كه در رشته فيزيك تحصيل مى كرد. اگرچه خانم
"ماريچ" قدرى
از ناحيه پا مى لنگيد و سه سال هم بزرگتر از
"آلبرت" بود، اما
ظاهراً علاقه اين دو به يكديگر پايان ناپذير بود.
"اينشتين" علايق
شخصى خود را در زمينه هاى فيزيك و موسيقى با
"ميله وا" سهيم
مى دانست، او را
"عروسك" خطاب مى كرد و حتى حاضر شد تا فرزند
نامشروع او را كه دخترى رنجور بود سرپرستى كند. اين دو با وجود
مخالفت هاى مادر
"آلبرت" ازدواج كردند، اما وصلت آنها بعدها گسسته
شد.
نابغه اى
اسير شهرت و محبوبيت
"اينشتين" در سال هاى جوانى به دليل پايبند نبودن به تعهدات
زناشويى حتى يك بار مجبور شد تا از شوهر معشوقه قديمى اش پوزش
بطلبد. "ميله وا" دريافته بود كه رابطه شوهرش با آن خانم از سر
گرفته شده است و به همين دليل خواست تا مانع از تداوم آن شود.
"آلبرت" بعدها دخالت همسرش را ناشى از حسادت ذاتى يك زن زشت نسبت
به يك زن زيبا دانست و آن را سرزنش كرد. شايد از دست دادن دختر
بيمار "ميله وا" يا وابستگى درونى
"آلبرت" به علايق شغلى يا
اوج گيرى شهرت او باعث شده بود تا بانوى خانه بيش از هر زمان ديگرى
احساس ناراحتى كند. در آستانه جنگ جهانى اول،
"ميله وا" بر خلاف
ميل درونى خويش
"اينشتين" را در سفر به برلين (مهد فيزيك اروپا)
همراهى كرد، اما محيط تحمل ناپذير آنجا بلافاصله او را همراه دو
فرزندش به زوريخ بازگرداند.
در
سال ۱۹۱۹ پس از سه سال بگو مگو و سپرى كردن روابط نامتعادل،
"آلبرت" و
"ميله وا" تصميم به جدايى از يكديگر گرفتند.
"اينشتين"
موافقت كرد كه پول جايزه نوبلى را كه او احساس اطمينان مى كرد كه
به او تعلق خواهد گرفت به خانم
"ماريچ" بدهد. با اين حال، آن دو
بيشتر به خاطر فرزندان شان مجبور بودند به تماس هاى خويش ادامه
دهند. فرزند بزرگتر كه
"هانس آلبرت" نام داشت بعدها تا حد يك استاد
برجسته هيدروليك در دانشگاه بركلى كاليفرنيا ترقى كرد، اما فرزند
كوچكتر كه استعداد خود را در زمينه موسيقى و ادبيات آزموده بود
بعدها در يك بيمارستان روانپزشكى در سوئيس به ديار باقى شتافت.
"ميله وا" پس از جدايى از
"آلبرت" تدريس خصوصى رياضيات و فيزيك را
پيشه ساخت تا از اين راه بتواند هزينه هاى زندگى اش را تأمين كند.
او برخلاف برخى تصورات كه
"نسبيت خاص' را محصول فعاليت هاى مشترك
او و "اينشتين" مى دانند هيچگاه چنين ادعايى را مطرح نساخت.
'اينشتين' طولى نكشيد كه با عمو زاده مطلّقه خود
'السا' طرح دوستى
ريخت.
اين زن كه آشپزى و تيماردارى
'آلبرت' را عهده دار شده بود طى ماه هاى پى در پى كه
'اينشتين' غرق
در افكار بزرگ بود تا سرانجام توانست نظريه
'نسبيت عام' را ارائه
دهد صبورانه در كنار او حضور داشت. بر خلاف
'ميله وا'، او (السا)
فضاى شخصى مساعدى را براى
'آلبرت' فراهم ساخته بود تا او هرچه بهتر
بتواند به فعاليت هاى علمى خود رسيدگى كند. اما هر چه بر شهرت
'اينشتين' افزوده مى شد، خانم هاى خوش سيماى بيشترى اطراف او را
احاطه مى كردند، درست مثل ماهواره هايى كه گرد يك سياره مى چرخند.
اينگونه هوسرانى هاى
'آلبرت' خشم
'السا' را كه سرانجام به عقد او
درآمد برانگيخته بود، اما همانطورى كه او خطاب به يك دوست گفته است
نابغه اى در حد و اندازه هاى شوهرش چطور مى توانست در برابر تبعات
گريزناپذير شهرت و محبوبيت دوام بياورد.
دشمنان از هر سو بر او مى تاختند
اگرچه شايد همسران
"اينشتين" با اين ادعا مخالف باشند، اما شواهد
تاريخى حكايت از وجود نوعى
"حس اخلاقى عميق" در باطن
"آلبرت"
دارند. مثلاً در اوج جنگ جهانى اول،
"اينشتين" با امضاى يك
دادخواست ضد جنگ كه فقط سه دانشمند آلمانى ديگر به امضاى آن تن
داده بودند خشم
"قيصر" را برانگيخت. با اين حال، در اقدامى كاملاً
متناقض، او به ساخت يك قطب نماى دقيق براى استفاده در
زيردريايى هاى آلمانى كمك كرد. طى سال هاى پُرآشوب دهه ۱۹۲۰ كه
خيزش تدريجى حزب نازى به رهبرى
"هيتلر" (در نتيجه شكست سنگين آلمان
در جنگ جهانى اول و بروز مصايب عديده اقتصادى) باعث انزواى يهوديان
شده بود "اينشتين" به عنوان يك
'فيزيكدان يهودى" هدف مطلوبى براى
نشانه رفتن بود. با اين حال، نازى ها تنها دشمنان او نبودند.
استالينيست ها نظريه
"نسبيت" او را نماينده فردگرايى شايع در تفكر
"كاپيتاليسم" مى دانستند؛ برخى اعضاى كليسا
"نسبيت" را نظريه اى
آميخته با كفر و الحاد ارزيابى مى كردند. اما خود
"اينشتين"با
اينكه نگرشى اسپينوزايى (غير شخصى) به
"خداوند" داشت، غالباً از
تلاش خود براى درك ماهيت شكل گيرى جهان توسط خدا سخن به ميان
مى آورد. در واكنش به رشد تفكرات ضدسامى در آلمان،
"اينشتين" به يك
صهيونيست متعصب تبديل شد، هر چند او دغدغه هاى خويش را پيرامون
حقوق اعراب در هر كشور يهودى به طور آشكار بيان مى كرد.
'اينشتين"
كه با به قدرت رسيدن نازى ها مجبور به ترك آلمان شده بود پذيرفت كه
در مؤسسه جديد مطالعات پيشرفته در پرينستون، نيوجرسى، به فعاليت
مشغول شود تا در سايه آن بتواند گوشه خلوتى را براى پيشبرد
مهارت هاى علمى خود فراهم ببيند. (وقتى از او خواسته شد تا ميزان
مبلغ دريافتى اش را به پيشنهاد خود تعيين كند بدون هيچ چشمداشتى
رقم سالانه سه هزار دلار را مطالبه كرد.
اما
"السا" با سرسختى خاصى آن را
به ۱۶ هزار دلار افزايش داد). با اينكه
"اينشتين" تمام فكر و ذكر
خود را معطوف
"يكى سازى مفاهيم جاذبه و الكترومغناطيسم در يك كالبد
رياضى واحد" كرده بود، اما وقتى صداى ترسناك ماشين نظامى آلمان را
كه روز به روز بر پيشروى هاى خود در دو جبهه شرق و غرب مى افزود
شنيد ترجيح داد چاره اى بينديشد. برخلاف پرهيزهاى اوليه در خصوص
موضوع جنگ،
"اينشتين" به نفع اقدام نظامى عليه
"هيتلر" سخنرانى
كرد. او بدون جنجال و هياهو زمينه ورود گروه هايى از آوارگان يهودى
را به ايالات متحده آمريكا فراهم ساخت كه در بين آنها عكاس جوانى
به نام "فيليپه هالسمن" حضور داشت كه بعدها معروف ترين عكس
"اينشتين" را به ثبت رساند.
تأسف
بى فايده
وقتى
"لئو سزيلارد"
دانشمند مهاجر مجارستانى به "اينشتين"
هشدار داد كه آلمان ها احتمالاً به بمب اتمى دسترسى پيدا كرده اند، او حتى با
اينكه چيز زيادى درباره پيشرفت هاى جديد در فيزيك هسته اى
نمى دانست خطر را با تمام وجود خويش احساس كرد. وقتى
"سزيلارد"
مطالبى را پيرامون واكنش هاى زنجيره اى به اطلاع
"اينشتين" رساند
او كاملاً شگفت زده شد و گفت:
"من هرگز به طور جدى به اين قضايا
نينديشيده بودم." بعدها وقتى
"اينشتين" خبر بمباران اتمى هيروشيما
و ناكازاكى (شهرهاى بزرگ ژاپن) را شنيد آه سوزناكى كشيد و تأسف
عميق خويش را ابراز كرد. پس از پايان جنگ جهانى دوم،
"اينشتين"
صراحت بيشترى را ضميمه كلام خويش ساخت. علاوه بر تلاش وافر براى
تصويب يك ممنوعيت بين المللى در زمينه استفاده از جنگ افزارهاى
هسته اى، او
"مك كارتيسم" (سياست مقابله با تفكرات ظاهراً
چپگرايانه در داخل آمريكا) را محكوم كرد و براى پايان دادن به
"تعصب و نژادپرستى" اقدام به ارائه دادخواستى به دادگاه كرد.
در
اوج دوران جنگ سرد، اظهارات صريح و شفاف
"اينشتين" اگرچه احترام
فراوانى را برمى انگيخت، اما بعضاً انگ
"سادگى و ناپختگى" به آن
چسبانده مى شد. به عنوان مثال، مجله Life نام
"آلبرت اينشتين" را
به انتخاب خود در زمره ۵۰ شخصيت
"ساده لوح و آلت دست" فهرست كرده
بود. "كاسيدى" درباره ويژگى هاى ذاتى
"اينشتين" مى گويد:
"او يك حس
اخلاقى آشكار داشت كه ديگران، حتى اخلاق گرايان ديگر، هميشه
نمى توانند آن را ببينند." فيزيكدان و تاريخ نگار برجسته هاروارد
"جرالد هولتون" در اين باره مى افزايد:
"اگر انديشه هاى اينشتين
واقعاً خام و ناپخته باشند، شكل جهان نيز واقعاً چندان زيبا نخواهد
بود." اما هرچه باشد به نظر مى رسد كه غرايز مهربانانه و دموكراتيك
"اينشتين" مى توانند
"مدل سياسى ايده آلى براى قرن بيست و يكم"
باشند و ما را براى تجسم بخشيدن به بهترين رؤياهاى خويش در قرن
حاضر يارى دهند. پس آيا ما بايد انتظارى بيش از اين از مردى داشته
باشيم كه با تلاش هاى خود به ۱۰۰ سال گذشته هويت بخشيد؟
سالشمار زندگى اينشتين
اينشتين برخلاف
دستاوردهاى علمى پرآوازه اش در كودكى بسيار ضعيف بود. وى در
يادگيرى زبان كند بود و حتى تا ۹ سالگى روان حرف نمى زد به طورى كه
پدر و مادرش به وحشت افتادند كه فرزندشان ناقص و غيرعادى باشد. به
علاوه او از مدرسه متنفر بود و فقط در درس رياضيات و علوم خوب كار
مى كرد. براى آشنايى بيشتر با فراز و فرود زندگى اينشتين سالشمار
زندگى او را مرور كنيد.
تولد: ۲۴ اسفند سال ۱۲۵۸ هجرى شمسى در شهر اولم آلمان
نام پدر: هرمان اينشتين ( ۱۲۲۶- ۱۲۱۸ ه . ش.)
نام مادر: پائولين كخ (۱۲۹۹- ۱۲۳۷ ه . ش.)
مادر اينشتين ۱۱ سال از شوهرش هرمان جوان تر بود و آلبرت هنگامى كه
پدرش ۳۲ ساله و مادرش ۲۱ ساله بود به دنيا آمد. هرمان مهندس برق
بود كه البته در كارهاى اقتصادى زياد وارد نبود. پائولين هم
خانه دار بود و گهگاهى ويولن تدريس مى كرد.
۱۲۵۹ : در يك سالگى اينشتين به همراه خانواده به مونيخ هجرت كرد.
۱۲۶۰ : در دو سالگى خواهرش ماجا (ماريا _ مريم ) به دنيا آمد. (او
در سال ۱۳۳۰ هجرى شمسى در سن ۷۰ سالگى از دنيا رفت.)
۱۲۶۷: در سن ۹ سالگى به مدرسه لوئيت پولد مونيخ وارد شد.
۱۲۷۳ : درحالى كه اينشتين ۱۵ ساله دانش آموز كلاس ششم بود ،
خانواده اش به ايتاليا هجرت كردند و اينشتين در مدرسه شبانه روزى
لوئيت پولد ماند.
۱۲۷۴: اينشتين ۱۶ ساله به خانواده اش در پاويا ملحق شد و سپس به
مدرسه كانتونال در شهر آرا واقع در سوئيس رفت.
۱۲۷۵ : تابعيت آلمانى اش را به طور رسمى انكار كرد و تابعيت سوئيس
را پذيرفت. در ۱۷ سالگى از مدرسه آرا ديپلم گرفت و سپس در مركز
صنعتى فدرال ETH در شهر زوريخ در رشته رياضى و فيزيك ثبت نام
كرد. ۱۲۷۹ : پس از چهار سال در ۲۱ سالگى از مركز فدرال ETH
فارغ التحصيل شد و ديپلم گرفت.
۱۲۸۰ : در ۲۲ سالگى شهروند سوئيس شد.
۱۲۸۱ : در ۲۳ سالگى در موسسه اى كه امتياز ثبت اختراعات را ارائه
مى كرد در شهر برن استخدام شد. در اين سال پدرش در ۵۴ سالگى
درگذشت.
۱۲۸۲: در ۲۴ سالگى با ميلوا ماريك (۱۳۲۳ _ ۱۲۵۴ ) كه ۴ سال از
اينشتين بزرگتر بود ازدواج كرد. در آن زمان ميلوا دخترى ۲۸ ساله
بود. آنها داراى دو پسر شدند: هانس آلبرت (۱۳۵۲- ۱۲۸۳) كه در شاخه
هيدرولوژى مهندسى مكانيك تخصص گرفت و در كارش موفق بود و ادوارد
(۱۳۵۲- ۱۲۸۹)كه دچار بيمارى شيزوفرنى علاج ناپذيرى بود. آنها يك
دختر هم داشتند به نام ليزرل كه پيش از ازدواج آنها از مادر و پدر
ديگرى به دنيا آمده بود و آنها او را به فرزند خواندگى قبول كردند.
سرنوشت او نامعلوم است.
۱۲۸۴ : در ۲۶ سالگى در مجله Annalen der Physik آلمان مقاله مربوط
به كوانتوم هاى نور و اثر فوتوالكتريك، مقاله مربوط به حركت براونى
ذره ها در نظريه اتمى، مقاله نسبيت خاص، مقاله همسانى انرژى و
مقاله نظريه كوانتومى براى مواد حالت جامد در رابطه با گرماى
ويژه و مقاله اصول نسبيت عام را به چاپ رساند.
۱۲۸۸ : در ۳۰ سالگى در دانشگاه زوريخ دانشيار شد و كارهاى بيشترى
روى نظريه كوانتومى كرد.
۱۲۹۰ : در ۳۲ سالگى در دانشگاه كارل فرديناند در شهر پراگ استاد
كامل شد. خميدگى نور در نور ستاره ها را هنگام خورگرفت
( خورشيد گرفتگى ) پيش بينى كرد. ( هر چند مقدارى كه پيش بينى كرد
غلط بود.)
۱۲۹۱: در ۳۳ سالگى در ETH ( مركز صنعتى فدرال يعنى همان جايى كه
چهار سال درس خوانده بود و ديپلم گرفته بود) استاد كامل شد.
۱۲۹۳ : در ۳۵ سالگى در دانشگاه برلين استاد كامل شد. ميلوا و
فرزندانش را ترك كرد. اين هنگامى بود كه جنگ جهانى اول شروع شد.
۱۲۹۴: در ۳۶ سالگى
"بيانيه اى به اروپائيان" را با ديگران امضا كرد
كه طبق آن خود را از نظامى گرى آلمان جدا مى دانست و مقاله معادله
نسبيت عام را به چاپ رساند.
۱۲۹۵ : در ۳۷ سالگى كتابى در رابطه با نسبيت عام به چاپ رساند.
رئيس انجمن فيزيك آلمان شد. تكانه كوانتاهاى نور را محاسبه كرد كه
در سال ۱۲۹۶ مقاله اى با همين عنوان در رابطه با شبيه سازى گذار
اتمى به چاپ رساند.
۱۲۹۶ : در ۳۸ سالگى مدير مركز قيصر ويلهلم آلمان شد (موسسه اى كه
پژوهش هاى آلمان را حمايت مى كند). مقاله معادله هاى كيهان شناسى
با ثابت كيهانى را به چاپ رساند و انبساط جهان را از معادله هاى
فوق استخراج كرد.
۱۲۹۷ : در ۴۰ سالگى از ميلوا جدا شد و هنگامى كه ۴۳ سال داشت با
دخترخاله اش ( الزا ) ازدواج كرد. الزا از شوهر سابقش دو دختر
داشت. اين دو دختر هنگام ازدواج مادر با اينشتين به ترتيب ۲۲ ساله
و ۲۰ ساله بودند و بنابر قانون اين دو دختر فاميلى اينشتين را پس
از ازدواج اخذ كردند. در اين سال خميدگى نورى در يك خورگرفت
(خورشيد گرفتگى) مشاهده شد.
۱۲۹۹ : همزمان با ۴۱ سالگى اذهان عمومى ، با تحريك ضديهودها، به
نظريه نسبيت عام و اينشتين تاختند. در اين سال مادرش در سن ۶۳
سالگى درگذشت.
۱۳۰۰ : در ۴۲ سالگى اولين ديدارش از آمريكا صورت گرفت.
۱۳۰۱: در ۴۳ سالگى كار روى نظريه ميدان هاى واحد و ديدار از
كشورهاى خاور دور، برنده جايزه نوبل در فيزيك به پاس خدمات در
فيزيك نظرى و به ويژه كشف قانونمندى اثر فوتوالكتريك.
۱۳۰۳: در ۴۵ سالگى افتتاح مركز اينشتين در برج اينشتين در
پوتزدام.
۱۳۰۶ : در ۴۸ سالگى آغاز بحث بانيلس بور ( فيزيكدان اتريشى ) در
باب تفسير نظريه كوانتومى در پنجاهمين همايش سالوى.
۱۳۰۸ : در ۵۰ سالگى مقاله اى براى اذهان عمومى در رابطه با وحدت
نظريه ميدان گرانشى و ميدان الكترومغناطيسى به چاپ رساند.
۱۳۰۹ : در ۵۱ سالگى ديدارى از آمريكا به خصوص از مركز صنعتى
كاليفرنيا داشت.
۱۳۱۱: در ۵۳ سالگى به عنوان استاد كامل در مركز پژوهش هاى پيشرفته
پرينستون انتخاب شد با رعايت اين مسئله كه به عنوان استاد نيمه وقت
در دانشگاه برلين هم باشد.
۱۳۱۲ : در ۵۴ سالگى او نازى ها در آلمان بر سر قدرت آمدند. اينشتين
ابتدا به انگلستان رفت و سپس از آنجا به آمريكا رفته و مقيم آمريكا
شد.
۱۳۱۳ : دختر اول الزا به نام اليزه اينشتين درگذشت و در اين سال
اينشتين ۵۵ ساله بود.
۱۳۱۴: در ۵۶ سالگى چاپ مقاله اى به زبان انگليسى تحت عنوان:
"آيا توصيف مكانيك كوانتومى از
حقيقت واقعى مى تواند كامل باشد؟"
۱۳۱۵ : در ۵۷ سالگى همسرش الزا فوت كرد.
۱۳۱۸: در ۶۰ سالگى وقوع جنگ جهانى دوم: اينشتين در نامه اى كه به
رياست جمهورى آمريكا، روزولت، نوشت از احتمال ساختن بمب اتمى در
آلمان او را آگاه كرد.
۱۳۱۹: در ۶۱ سالگى تابعيت آمريكا را پذيرفت ولى تابعيت سوئيس را از
دست نداد.
۱۳۲۳ : همسر اول اينشتين، ميلوا ماريك در ۶۹ سالگى درگذشت. در اين
زمان اينشتين ۶۵ ساله بود.
۱۳۲۴ : در ۶۶ سالگى بمباران اتمى هيروشيما و ناكازاكى پايان جنگ
جهانى دوم.
۱۳۲۵ : در ۶۷ سالگى به عنوان سرگروه كميته فورى دانشمندان اتمى
خدمت كرد.
۱۳۲۷: در ۶۹ سالگى چاپ مقاله
"تعميم نسبيت عام" به عنوان يك نمونه
از تلاش ها براى دستيابى به ديدگاه رياضى جهانشمول براى نظريه
ميدان ها.
۱۳۳۰: خواهر اينشتين در ۷۰ سالگى درگذشت.
۱۳۳۱: در ۷۳ سالگى رياست جمهورى به او پيشنهاد شد، ولى نپذيرفت.
۱۳۳۴ : در ۳۰ فروردين ۱۳۳۴ در ۷۶ سالگى در بيمارستانى در شهر
پرينستون بر اثر تصلب شرائين در گذشت
اينشتين و تجربه گرايان نوين
اهميت نسبيت عام در زندگى روزمره
ديدگاه
اينشتين نسبت به مكانيك كوانتومى
زندگى من با اينشتين
گوى ايستاده چرخان
مردى كه زياد مى دانست
زندگى آلبرت اينشتين نابغه قرن
نسبيت عام چيست و به چه كار مى آيد؟
آيا اينشتين درست مى گفت
اینشتين و داروين