انسان در میان دو آزادی
بخش چهارم –
نظم نوین جهانی، اندیشه های نوین
مقدمه:
دست آوردهای
علمی و فنی بشریت در قرن اخیر، بهیچوجه با مجموع حاصل هزاران سال
پیش از آن قابل مقایسه نیست. در قرن بیستم سرعت رشد کشقیات و
اختراعات از چنان شتابی برخوردار بود که حتی برای دانشمندان قرن
نوزدهم قابل تصور نبود. آینده نگران امروزی از تغییرات و پیشرفت
علم و فناوری در آینده ای نزدیک چنان سخن می گویند که برای انسان
امروزی نیز دنیای فردا ملموس نیست.
این پیش نگری
ها، از زیربنای تجربی محکمی دارد که بیست سال پیش قابل طرح نبود و
امروزه، دور از واقعیت به نظر نمی رسد. بمرور با رشد و پیشرفت دانش
و فناوری، آینده نگری نیز مانند تمام پدیده های انسانی تغییر کرد.
این تغییر نیز خود مشمول تغییر جدید است و آینده بسیار متفاوت تر
از آنی خواهد بود که حتی برای آینده نگران امروزی قابل تصور باشد.
همراه با
تغییرات دانش و فناوری، خود انسان و نیازهایش و نحوه ی دست یابی به
آنها نیز متغییر است. دانش، جهان بینی، نوع نگرش، نیازها و سطح
آنها و آرزوهای انسان امروزی با گذشته قابل مقایسه نیست. فردا نیز
نسبت به امروز شاهد همین دگرگونی ها خواهیم بود. شرایط جهانی نیز
باید بگونه ای تغییر کند که با ویژگیهای انسان امروزی و رشد دانش و
فناوری سازگار باشد. اگر این سازگاری بوجود نیاید، مشکلات و
ناهنجاری هایی بروز خواهد کرد که پیش بینی آنها نیز امروزه چندان
ساده بنظر نمی رسد.
بسیاری از
مشکلات امروزی جامعه ی جهانی ناشی از نبود هماهنگی لازم در گذشته
است. اگر برای ایجاد هماهنگیهای لازم، چاره ای اندیشیده و بکار
گرفته نشود، در آینده ای نه چندان دور، جهان در باطلاق مشکلات ناشی
از این ناهماهنگیها دست و پا خواهد زد.
آسیب پذیری انسان
جنگهای گذشته
که با شمشیر و نیزه بود، در بیابانها و آنهم بین ارتش ها صورت می
گرفت. حد اقل تا زمانیکه یک ارتش شکست نمی خورد، مردم عادی از تعرض
مصون بودند. با اختراع توپ و باروت، شهرها و روستاها نیز آماج
گلوله ها قرار گرفت. با ورود هواپیما و بمب افکن های غول پیکر و
موشک به میدان نبرد، حتی بیمارستانها و مدارس نیز در امان نیستند.
تسلیحات کشتار جمعی، مردم عادی را بیش از پیش در معرض خطر قرار
داده است. عملیات تروریستی نیز بر وسعت آسیب پذیری مردم عادی
افزوده است.
تمام این
موارد نشان می دهد که مردم عادی مسقیماً در تیررس انواع و اقسام
خطرات ناشی از جنگ افزارها هستند یا هر آن ممکن است قربانی عملیات
تروریستی شوند. تولید اسلحه ی قویتر، بر میزان خطراتی که مردم را
تهدید می کند، می افزاید.
انسان امروزی
بسهولت می تواند نظاره گر تصاویر کهکشانی دور دست باشد، موجودات
اعماق اقیانوس را مانند ذرات معلق در آکواریم خانه اش مشاهده کند،
با هزینه ای بسیار کم می تواند همزمان صوت و تصویر عزیزش را که
هزاران فرسنگ با او فاصله دارد، بشنود و ببیند. اما در هر جای این
جهان که باشد، از گزند بمبی که احتمالاً در کمین او است، ایمن
نیست.
بشریت از نظر
دانش و فناوری و رشد اطلاعات پیشرفت حیرت انگیزی داشته، اما یک
ناهماهنگی بسیار مشخص بین این پیشرفت و بهروری در جهت آرامش و
امنیت او مشاهده می شود. این شکاف موجود چنان عمیق است که احتمال
نابودی انسان یا حداقل صدمات غیر قابل جبران ناشی از آن چندان بعید
نیست. اخبار مشمئز کننده و رو به گسترشی که بطور مداوم سر خط اخبار
خبرگزاریهاست، پیش از آنکه اطلاع رسانی باشد، اخطار دهنده است
متاسفنانه
بجای آنکه قدرتمداران در صدد از میان بردن دلایل و شرایطی باشند که
بشریت را با این وضع رو به رو کرده، فقط در مانور قدرت و بهره
برداری سیاسی و اقتصادی از آن هستند. در برجهای پولادین بسر می
برند و زرادخانه ها را نشان می دهند و خط و نشان می کشند. در
حالیکه هرچند این مشکل به صورت نظامی (اعم از آشکار و پنهان)
خودنمایی می کند، اما نه دلایلش نظامی است و نه راه حل آن از مسیر
قدرت نظامی می گذرد.
شاید عده ای
تصور کنند این یک مشکل خاصی است که گریبانگیر برخی از کشورهاست.
اما واقعیت این است که این مشکل یک بیماری مزمن، در حال گسترش و
جهانی است و اصولاً به سازمان یا گروه خاصی مربوط نیست. بلکه مانند
بیماری های جسمی، ویروس آن تولید و منتشر شده و تصادفاً در مکان
خاصی یا بین افراد مشخصی آشکار شده است. چه بسا اگر در این مکان و
در میان این افراد ظاهر نمی شد، در جایی دیگر و به شکل و بهانه ای
دیگر بروز می کرد. علت بروز این بیماری را نباید در بین مبتلایان،
بلکه بایستی در نگرش جهانی به قدرت و کاربرد آن جستجو کرد.
میان ماه من تا ماه پروین
بشریت در
پایان جنگ جهانی دوم وارث گنجینه ی پر ارزشی از آثار ادبی و فرهنگی
عظیمی بود که بزرگان بسیاری از سراسر جهان، ذره ذره آن را بوجود
آورده یا بر غنای آن افزوده بودند. در قرن بیستم نیز بر این گنجینه
ی پر بها، گنجهای زیادی افزوده شد. روان شناسی، جامعه شناسی، مردم
شناسی و مهندسی ذهن چنان پیشرفت کرده که قیاس بین علوم انسانی مدرن
و قدیمی کمتر از فناوری نیست.
.
هرچه دانش
پیشرفت بیشتری دارد، شکاف موجود بین فناوری و آرامش انسان عمیقتر
می شود. مهمترین دلیل گسترش این شکاف این است که از تحقیقات علوم
انسانی برای حل معضلات جامعه ی جهانی استفاده نمی شود، بلکه از
آنها برای کارآمدی بهتر برنامه های سیاسی و تسلط بر انسان بهره
برداری می شود.
در گذشته
تحصیلات و کسب دانش متعلق به اقشار خاصی از جوامع و خانواده های
حکومتی و اقلیت کوچکی از مردم عادی بود که آنها نیز کارگزاران
حکومت بودند. اما امروزه قشر فرهیخته و دانش پژوه در تمام کشورها
با سرعت افزایش یافته است. علاوه بر آن درصد دانشمندان در بین مردم
نسبت به گذشته فوق العاده رشد کرده است. حتی مردم عادی و کم سواد و
بیسواد امروزی با گذشته بسیار متفاوتند. آیا به همین نسبت که دانش
مردم افزایش یافته، دانش و بینش حکومتیان نیز تغییر کرده است؟
هرچند واژه
های مورد استناد برای تجاوز به سایر جوامع تغییر کرده و اهداف خود
را در لفاف ظریف انسانی عرضه می دارند، اما واقعیت تلخ این است که
انگیزه ها، همان انگیزه های شناخته شده ی قدیمی است. تا تعریفی
جدید و منطبیق با ویژگیهای انسان امروزی و متناسب با فناوری جدید
از منافع کشورها ارائه نشود، آرامش و امنیت بر جوامع انسانی سایه
نخواهد انداخت.
.
برای نیل به
چنین اهدافی بایستی جهت گیری قدرتمداران در کاربرد علوم انسانی و
نتایج تحقیقات تغییر کند. نباید مانند گذشته، این نتایج در نحوه ی
انجام ظریفتر برنامه های سیاسی بکار رود، بلکه باید در جهت رفع
مشکلات و جلوگیری از بروز مشکلات و نارسایی های جدید بکار رود.
منافع حکومتها یا منافع ملتها؟
هنگامیکه یک
بیماری مسری در جامعه شایع می شود، همه ی مردم در خطر ابتلاء قرار
می گیرند. ویروس بیماری ممکن است در جسم یک فرد فقیر و درمانده یا
معتاد رشد کند و تکثیر یابد و از وی به فردی ثروتمند و مقتدر منتقل
گردد و او را به هلاکت رساند. این روند ممکن است از طریق حیوان به
انسان انجام شود. تمام امتیازات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و علمی و
... در قوانین پژشکی جایی برای اظهار وجود ندارند.
امروزه مشکلات
جهانی مانند بیماری های مسری همه را تهدید می کند و مردم عادی،
رهگذر کوچه و بازار و کارمند اداره را شاید بیشتر از ماموران
امنیتی و نظامیان تهدید می کند. لذا مردم سراسر جهان وارد جنگی
ناخواسته شده اند که دامنه اش روز به روز رو به گسترش است.
کاربرد
نیروهای امنیتی و نظامی نیز در رفع مشکلات جهانی، محدود و جنبه ی
تسکینی و موقت دارد. راه حل منطقی و قاطع این مشکلات، پذیرش نظری و
عملی هویت امروزی مردم توسط حکومتهاست. تعریف جدیدی از منافع ملی
ضروری است تا تامین کننده ی منافع مردم باشد، نه چون گذشته مدافع
منافع حکومتها. واقعیت این است که منافع مردم در سراسر جهان شدیداً
بهم وابسته است. بی دلیل نیست که مردم جهان (گذشته از افتخارات
ملی) برای پاستور فرانسوی و بوعلی سینای ایرانی و انیشتین یهودی و
فاینمن آمریکایی احترام قائلند.
منافع ملتها
اگر درست تعریف شود، همه همجهت هستند. تضادی بین منافع مردم
کشورهای مختلف نیست و هرگونه اختلاف منافع آنها در چارچوب رقابت،
قابل توضیح و تامین می باشد. این بر عهده ی فرهیختگان و اندیشمندان
است که منافع مشترک مردم جهان را روشن و تشریح کنند.
چگونه است که
می توان رقابت سرسختانه ی ورزشکاران را در سطح جهان تحت نظم در
آورد و شکوه مودت و دوستی را به نمایش گذاشت، اما نمی توان رفتار
ملتها را با یکدیگر در چارچوب رقابت های منطقی نظم داد؟ اگر خصومتی
بین ملتها مشاهده می شود، این بازتاب سنت تاریخ و مطامع سیاسی و
اقتصادی است. سنت تاریخ را باید بی رحمانه نقد و پالایش کرد و
مطامع سیاسی و اقتصادی را نیز بایستی زیر ذره بین روشنگری منصفانه
از منافع عمومی تفکیک کرد.
منافع مشترک
همه ی مردم جهان برخورداری از امکان کار و تلاش برای داشتن زندگی
شرافتمندانه ای متناسب با تمدن امروزی است. هیچ انسان شرافتمندی
پذیرای فقر و گرسنگی و بی دارویی کودکان و خیل آوارگان نیست. زخم
ناشی از فقر و گرسنگی و ده ها مشکل آشکار و پنهان که امروز
گریبانگیر ساکنین آن گوشه ی دنیا است، اگر درمان نشود به غده ای
عفونی تبدیل خواهد شد که روزی به صور مختلف سر باز خواهد کرد و
جامعه ی بشریت مورد تهدید قرار خواهد داد. زورگویی ها و قلدربازی
ها و مطامع کوتاه مدت دیروز عامل مشکلات امروزی است و با ادامه ی
این روند، فردا شاهد معضلات پیچیده تر و خطرناکتری در سطح جهان
خواهیم بود. تا زمانیکه منافع حکومتها منطبق با منافع مردم نشود،
سخن از منافع ملی تنها یک ابزار سیاسی بیشتر نخواهد بود که روز به
روز کارایی خود را از دست خواهد داد.
نظم نوین جهانی
نظم نوین
جهانی تنها بر اساس منافع مشترک مردم سراسر جهان قابل تعریف و دفاع
است. این جبر تاریخ و ضرورت ناشی از رشد فناوری و انفجار اطلاعات
است. وابستگی و ارتباط روز افزون ملتها بگونه ای حیرت آور مردم
جهان را به یکدیگر نزدیک و حکومتها را در مقابل منافع عمومی مردم
جهان به چالش کشیده است. این وظیفه ی حکومتهاست که جهان را برای
زندگی مردم امن و آرام کنند.
نظم نوین
جهانی یعنی مبارزه ی جهانی با فقر و تبعیض. نظم نوین جهانی یعنی
بازنگری در سنت خشن تاریخ و چایگزین کردن آن با رئوفت انسانی و نوع
دوستی. زمانی جهان دارای نظمی نوین خواهد شد که رفتار و منش گذشته
تغییر کند. در گذشته منافع حکومتها و ابر قدرتها معیار سنجش عدل و
دموکراسی و پیشرفت بود. چه دولتهای مردمی و منتخب مردم که بر اثر
دسیسه و کودتا سرنگون نشدند و چه دیکتاتورهایی که مورد حمایت قرار
نگرفتند. نظم نوین جهانی هنگامی بر قرار خواهد شد که این خط مشی
تغییر کند. زمانی جهانیان شاهد نظمی نوین خواهند بود که حکومتها،
تنها زمینه ساز رقابت منطقی بین ملتها و مدافع آسایش و آرامش مردم
باشند.
انسان امروزی
بیش از همه ی نسلهای پیشین نیازمند اندیشیدن و کار فکری است. لازمه
ی آن نیز جهانی امن و با حداقل نگرانی هاست تا در جهت زدودن جهل و
فقر از سیمای جامعه ی بشریت بکوشد. و این تنها زمانی امکان پذیر
است که نمایندگان ملتها در هر گروه و صنفی، مانند ورزشکاران المپیک
و دانش پژوهان المپیاد های جهانی، منظم و بدون تبعیض به تعامل و
رقابت بپردازند. در چنین جهانی پیشرفت برق آسای انسان را شاهد
خواهیم بود و نوع دوستی و دهکده ی جهانی واقعیت عینی خواهد یافت.
اندیشه های نوین
تعبیر مدیریت
کلان جهانی از قدرت و منافع ملی، منشاء اکثریت مشکلات موجود و
پایمال شدن حقوق مردم در اقصا نقاط جهان است. این تعبیر از قدرت و
منافع ملی به دو نتیجه ی مستقیم در سطح جهان منتهی می شود. تطبیق
منافع ملی همه ی کشورها با تعبیر مدیریت کلان جهان که با منافع
مردمی هماهنگ نیست. دوم پایمال کردن حقوق مردم و سرکوب معترضین
برای هماهنگی بیشتر با تعبیر مدیریت کلان جهانی. تمام سرکوبهای
داخلی حکومتهای خودکامه با توسل به این تعبیر انجام شده و می شود.
این تعبیر و
نگرش نیز به نوبه خود ریشه در سنت تاریخ تمدن سیاسی و نظامی دارد
که قتل و غارت را در سطح کلان مباح دانسته و با غرور به آن مباهات
می کند. چگونه می توان به اندیشه های انسانی نوین دست یافت در
حالیکه با نگرشی انسانی تاریخ را نقد نکنیم؟ اگر ما از قتل عام
ایرانیان به دست سپاه مغول اظهار انزجار می کنیم، باید نسبت به
رفتار مشابه ایرانیان (در صورت وجود)، همین گونه برخورد کنیم.
اگر این منش
تاریخی در زمان دیرین کاربرد داشته و موجب پیشرفت جوامع می شده (که
این قلم قبول ندارد) امروزه دیگر دست و پا گیر است. علاوه بر تجاوز
مستقیم به حقوق انسان، موجب هدر رفتن سرمایه ها و امکانات و مهمتر
از همه انحراف استعداد ها است. در جنگهای دیرین چه آثار ارزشمندی
که طعمه ی حریق نشد؟ چه بیماریهایی که بر اثر این کشت و کشتارها
رایج نشد و حتی لشگریان مهاجم را مبتلاء نکرد؟
زیربنای نظم
نوین جهانی اندیشه های نوین است، نه قدرت نظامی. قدرت نظامی در طول
تاریخ بویژه در قرن اخیر بجز فلاکت و بدبختی برای مردم جهان، حتی
کشورهای مقتدر نتیجه ای نداشته است. در جنگ جهانی دوم، اروپا
تقریباً ویران شد، آلمان مدعی و مغرور به دو کشور تقسیم شد. این
قلم از ذکر پیامدهای ناشی از جنگ جهانی دوم و صدماتی که به مردم
آلمان وارد شد، شرم دارد. وضع بقیه کشورها هم در طول جنگ بهتر از
آلمان نبود.
تا اندیشه های
نوین در اذهان عمومی بشریت نهادینه نشود، انسان سرنوشتی بهتر از
گذشته نخواهد داشت. هزاران سال انسان تلاش کرده تا این تمدن موجود
را ساخته است. حال به جای آنکه از آن بهره مند گردد و دمی بیاساید،
تعبیر تاریخی از قدرت و ذهنیت وی نه تنها مانع است، بلکه ضمن تلخ
کامی یاس آور، حتی حیات خود را به خطر می اندازد. آیا این در شان
انسان متمدن قرن بیست و یکم است؟
خسته ام، خسته
از تلاش و آسایشم آرزوست
نان بر سفره
دارم و گرسنه می خوابم
خواب که نه،
چشم بسته را خواب می خوانم
پای به زنجیر
سنت تاریخ و پروازم آرزوست
همتی باید کرد
بشکنید سنت ها
بگسلید
زنجیرها
نان بر کام
نهید، با لذت
خواب بر چشم
آرید، با قوت
بهره ی تمدن
بر گیرید، با همت