فروش کتاب الکترونیکی - فیزیک از آغاز تا
امروز
مقدمه:
بررسي و شناخت پديده هاي فيزيکي و روابط بين آنها
بدون توجه به مفاهيم
و درک شهودي از فضا و زمان
چندان
مانوس به نظر نمي رسد. مفهوم،
درک
و توضيح
فضا و زمان نيز مانند ساير کميت هاي فيزيکي روندي
پويا دارد و در طول تاريخ دست خوش تغييرات زيادي
شده است. به
ويژه بعد از نسبيت مفاهيم فضا و زمان
باهم در آميختند
و درک بشر از آنها دچار
دگرگوني بنيادي
شد. اين
فصل
قبل از قوانين نيوتن آورده شده است تا
روند تاريخي و ديناميکي مفاهيم فضا و زمان، تشريح گردد تا
خوانندگان عزيز با اطلاعات بيشتري نظريات بنيان گذاران فيزيک را در
مورد فضا و زمان ملاحظه کنند.
فضا چيست؟
فضا واژهاي
است كه در زمينههاي متعدد و رشتههاي گوناگون از قبيل فلسفه،
جامعه شناسي، معماري و شهرسازي به
طور وسيع استفاده ميشود. ليكن كاربرد
فراوان
واژه فضا به معني برداشت يكسان از اين مفهوم در
تمام زمينههاي فوق نيست.
بلكه تعريف فضا از ديدگاههای
گوناگون و در رشته هاي
مختلف
و در موقعيت هاي متفاوت
قابل بررسي است. مطالعات نشان ميدهد با وجود درك
مشتركي كه به نظر ميرسد از اين واژه وجود دارد، تقريبا توافق
مطلقي در مورد تعريف فضا در مباحث علمي
و فلسفی
به چشم نميخورد و اين واژه از تعدد معاني
نسبتا
زیادی
برخوردار است و تعريف مشخص و جامعي وجود ندارد كه
دربرگيرنده تمامي جنبههاي اين مفهوم باشد. از اين رو در اين
فصل
به ذکر برخي کليات در مورد مفهوم فضا بسنده مي
شود.
فضا يك مقوله بسيار عام است. فضا تمام جهان هستي را
پر ميكند و ما را در تمام طول زندگي احاطه كرده است. فضا به محيط
زيست اطراف ما احساس راحتي و امنيت ميبخشد كه اهميت آن در يك
زندگي لذت بخش
از
نور آفتاب و محلي براي آرامش كمتر نيست.
هركاري كه انسان انجام ميدهد، داراي يك جنبه فضايي
نيز
هست.
به عبارتي
ديگر
هر عملي كه انجام ميشود، احتياج به فضا دارد.
دلبستگي بشر به فضا از ريشههاي عميقي برخوردار است. اين دلبستگي
از نياز انسان به ايجاد ارتباط با ساير انسان ها،
كه از طريق زبانهاي
گوناگون صورت ميپذيرد، سرچشمه ميگيرد. همچنين بشر خود را با
استفاده از فيزيولوژي و
فناوری،
با اشياء فيزيكي وفق ميدهد و از اين طريق يك رابطه و تعادل پويا
بين انسان و محيط(اشياء)، علاوه بر ارتباط ميان انسان ها، به
وجود ميآيد. اين اشياء بر اساس يك سري روابط خاص
به دروني و بيروني، دور و نزديك، منفرد و متحد، پيوسته و گسسته
تقسيم شدهاند.
براي اين كه بشر بتواند به تصورات و ذهنيات خود
عينيت بخشد، بايستي كه اين روابط را درك كند و آنها را در قالب يك
مفهوم فضايي،
هماهنگ نمايد. لذا فضا بيانگر نوع ويژهاي از ايجاد ارتباط نيست،
بلكه صورتي جامع و دربرگيرنده هر نوع ايجاد ارتباط، چه ميان انسان
ها و چه ميان انسان و محيط است. فضا ماهيتي
سیالی، مانند
نهر دارد كه تسخير و تعريف آن را مشكل مينمايد. اگر قفس آن به
اندازه كافي محكم نباشد، براحتي به بيرون رسوخ مي
كند و ناپديد ميشود. فضا ميتواند چنان نازك و وسيع به نظر آيد كه
احساس وجود بُعد
از بين برود(براي مثال در دشت هاي وسيع، فضا كاملا بدون بُعد
به نظر ميرسد) و يا چنان مملو از وجود سه بُعدي
باشد كه به هر چيزي در حيطه خود مفهومي خاص بخشد.
هرچند
تعريف دقيق و مشخص فضا دشوار و حتي ناممکن است، ولي فضا قابل
اندازهگيري است. مثلا ميگوييم هنوز فضاي كافي موجود است يا اين
فضا پر است. نزديكترين تعريف اين است كه فضا را خلائي در
نظر بگيريم كه ميتواند شيء را در خود جاي دهد و يا از
اشیاء
آكنده شود.
نكته ديگري كه در مورد تعريف فضا بايد خاطرنشان
كرد، اين است كه همواره بر اساس يك نسبت كه چيزي از پيش تعيين شده
و ثابت نيست، ارتباطي ميان ناظر و فضا وجود دارد. به
طوري كه موقعيت مكاني شخص، فضا را تعريف ميكند و
فضا بنا به نقطه ديد وي به صورتهاي مختلف قابل ادراك ميباشد.
سير تحول تاريخي مفهوم فضا
فضا مفهومي است که از ديرباز توسط بسياري از
انديشمندان مورد توجه قرار گرفته و در دورههاي
مختلف تاريخي بر اساس رويکردهاي اجتماعي و فرهنگي رايج، به شيوه
هاي
گوناگون تعريف شده است.
مصريها و هنديها
با اين که نظرات متفاوتي در مورد فضا داشتند،
اما در اين اعتقاد اشتراك داشتند كه هيچ مرز مشخصي
بين فضاي دروني تصور(واقعيت ذهني) با فضاي بيروني
(واقعيت عيني) وجود ندارد. در واقع فضاي دروني و ذهني روياها،
اساطير و افسانهها با دنياي واقعي روزمره تركيب شده بود. آنچه بيش
از هر چيز در فضاي اساطيري توجه را به خود معطوف ميكند، جنبه ساختاري
و نظام يافته فضاست.
ولي اين فضاي نظام يافته،
مربوط به نوعي صورت اساطيري است كه برخاسته از تخيل آفريننده
آن
ميباشد.
در زبان يونانيان باستان، واژهاي براي فضا وجود
نداشت. آنها به
جاي فضا از
کلمه
مابين استفاده ميكردند. فيلسوفان يونانی
فضا را شيء بازتاب ميخواندند. پارميندز وقتي كه دريافت فضا
را
به
این
صورت نميتوان تصور كرد، آن را بدين دليل كه وجود
خارجي ندارد، به عنوان حالتي ناپايدار معرفي كرد. لوسيپوس نيز
فضا را اگرچه از نظر جسماني وجود خارجي ندارد، ليكن حقيقي تلقي
نمود.
افلاطون مسئله را بيشتر از ديدگاه تيمائوس بررسي
كرد و از هندسه به عنوان علم فضا برداشت نمود.
ولي آن را به ارسطو واگذاشت تا نظريه فضا(توپوز) را كامل كند. از
نظر ارسطو فضا مجموعهاي از مكانهاست. او فضا را به عنوان ظرف
تمام اشياء توصيف
کرد.
ارسطو فضا را با ظرف قياس ميكند و آن را جايي خالي ميداند كه
بايستي پيرامون آن بسته باشد تا بتواند وجود داشته باشد و در نتيجه
براي آن نهايتي وجود دارد. در حقيقت براي ارسطو فضا محتواي يك ظرف
بود. لوكريتوس نيز با اتكاء به نظريات ارسطو، از فضا با عنوان خلاء
ياد نمود. او ميگويد:"همه
كائنات بر دو چيز مبتني است: اجرام و خلاء، كه اين اجرام در خلاء
مكاني مخصوص به خود دارند
و در آن در حركت
هستند".
بعدها نظريههاي
مربوط به
فضا بر اساس هندسه اقليدسي بيان ميشد، به
طوريكه مشخصه تفكر يونانيان در مورد فضا،
در تفكرات اقليدس يا هندسه اقليدسي قابل مشاهده است.
چاپ دوم، به انضمام فناوری نانو
کتابی برای همه
ی نسل
ها و همه ی کتابخانه ها
لینک مستقیم خرید کتاب
عطف به عتف - نگاهی
به پژوهش و ISI در
ایران
امید عمومی - نامه
به ریاست جمهوری
مرز بین ایمان و تجربه
نامه
سرگشاده به حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی
آخرین
مقالات
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
|