Welcome to CPH Theory Siteبه سایت نظریه سی پی اچ خوش آمدید

 

 

نظریه سی پی اچ بر اساس تعمیم سرعت نور از انرژی به ماده بنا شده است.

CPH Theory is based on generalized the light velocity from energy into mass.

 
 

سرمایه اصلی یک کشور

 

 

 

دانلود فرمت PDF

به نام خدا

 

حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی

 

موضوع: سرمایه اصلی یک کشور

 

با سلام و احترام:

احتمالاً خواننده محترم با مشاهده ی این نوشته با دو سئوال مواجه می شود، اول، چرا این نامه را نوشتم؟ و دوم،  چرا در میان جمع منتشر کردم؟ پاسخ این دو سئوال در جزئیات این نوشته نهفته است. پس به موضوع آن می پردازم. سرمایه در فرهنگ لغات، اقتصاد و حسابداری و... به گونه های مختلف تعریف و تقسیم بندی شده است. یکی از مهمترین تقسیم بندی ها، سرمایه مادی و سرمایه معنوی است. همگان کمابیش در مورد سرمایه مادی اطلاعاتی دارند و به خوبی می دانند که سرمایه باید وارد چرخه ی سرمایه گذاری (تولیدی، تجاری یا خدماتی) شود، به گردش در آید تا بر مقدار آن افزوده شود. اما در مورد سرمایه معنوی، به ویژه سرمایه گذاری معنوی و ارزش افزدوه آن، شناخت عمومی مانند سرمایه مادی ساده و قابل لمس نیست. "سرمایه معنوی یعنی آگاهی نسبت به توانایی های خود، تشخیص پتانسیل های موجود در محیط اطراف، توانایی دیدن مسائل و مشکلات از ابعاد متفاوت، درک ارزش های والای انسانی، داشتن احساس همدلی و درک انسان های دیگر، احترام به تفاوت های موجود در انسانها با اعتقاد به هدفمند بودن این تفاوت ها و توانایی بهره برداری از آنها و در نهایت توانایی تبدیل تهدیدها به فرصت و داشتن نگرش برد- برد در تمامی سطوح زندگی" [1].

هرچند این تعریف از سرمایه معنوی، جدید به نظر می رسد، اما تقریباً همه جوامع بشری از خانواده گرفته تا روستا و شهر و کشور، از دیرباز نیاز به سرمایه معنوی را حس می کردند و نخبگان کمابیش در بالا بردن سرمایه معنوی جامعه کوشیده اند. هیچ جامعه ای نمی تواند بدون سرمایه معنوی تشکیل گردد یا دوام بیاورد. اسطوره سازی و تراژدی پردازی را نیز می توان در جهت بالابردن سرمایه معنوی جوامع دانست. حتی شکل گیری آیین ها در جهت فعال ساختن اسطوره ها در جامعه، برای جلب توجه عموم به اهمیت سرمایه های معنوی است تا در زندگی روزمره مردم به کار گرفته شود و تأثیرگذار باشد. "اگرچه شكل كهن اسطوره از بین رفته، اما آیین آن برجای مانده است. پشت سر تمام آیین های سنتی، یك اسطوره می توان جست وجو كرد." [2]. آیین سوگ سیاوش که تاریخی سه هزار ساله دارد [3]، یکی از همین آیین ها برای فعال سازی اسطوره سیاوش در زندگی روزمره بوده است. هرچند فردوسی داستان سیاوش را به شیوه ای بی نطیر سرود، اما اصل داستان ساده است؛ سودابه نامادری سیاوش، شیفته نا پسری خود شد و قصد کامجویی داشت، پسر جواب رد داد و بعد از مدتی جنجال به پا شد و کیکاووس از ماجرا آگاه و به داوری مجبور شد. پسر را واداشت برای اثبات بی گناهی خود از آتش عبور کند. سیاوش با اسب وارد آتش شد و تندرست از آن بیرون آمد و بی گناهی خود را ثابت کرد. کیکاووس خواست سودابه را مجازات کند، اما سیاوش مانع شد. کینه توزی و دسیسه های مداوم سودابه، سیاوش را به  ترک وطن واداشت. سیاوش به توران زمین رفت و به دامادی افراسیات در آمد و به ساختن و آباد کردن پرداخت. اما حسادت گرسیوز برانگیخته شد و دسیسه ها چید و در غیاب سیاوش از او نزد افراسیاب بدگویی ها کرد. سرانجام افراسیاب - بدون هیچ پرسش مستقیمی از سیاوش و بدون داوری منصفانه - سیاوش را محکوم کرد و حکم قتل او را صادر کرد. سر سیاوش از تن جدا شد. حکمت داستان اسطوره سیاوش در این نکته ظریف نهفته است که پشت سر سخن گفتن و غیابی محکوم کردن، دسیسه در تاریکی است و نتیجه اش، مجازات بی گناهان و ترویج بی عدالتی است، و این دهشتناکتر از پرتاب متهم به کوهی از آتش است. به طور کلی اجرای سوگ سیاوش را علاوه بر ویژگی های حماسی آن، می توان نوعی فراخوانی عمومی به شفاف سازی داوری ها و جلوگیری از قضاوت در غیاب متهم، در زندگی روزمره دانست، شاید هم نشان آن است که عدم شفافیت و پشت سر حرف زدن، درد تاریخی ماست و یادآور آن است که هرجا که شفافیت نباشد، ظلمی در حال وقوع است.

پس رواج غیبت و دروغ در جامعه با افزایش بی عدالتی و فساد رابطه مستقیم دارد که نشانگر کاهش سرمایه های معنوی در جامعه است. با جست وجوی اینترنتی "رواج غیبت و دروغ در جامعه" مشخص می شود که چقدر سرمایه های معنوی کشور آسیب دیده است [4].

رواج فحاشی و هتاکی نیز هجومی آینده سوز به سرمایه های معنوی جامعه است،"دشنام گویی و بد دهانی تنها منحصر به افراد فحاش نیست، بلکه این پدیده در تعاملات اجتماعی میان تمام اقشار جامعه رخنه کرده است" [5]. بین دو طرف، مناقشه ای پیش می آید و کار به فحاشی می کشد، مطالب زیادی در این زمینه می توان بیان کرد، اما در اینجا تنها به دو نکته مهم اشاره می شود، مورد اول، به کسانی تعرض کلامی می شود که اصلاً درگیر مناقشه نیستند (فحاشی به ناموس طرفین درگیر در مناقشه). نکته دوم، فحاشی، تعرض کلامی مستقیم و مداوم به شأن و کرامت نیمی از مردم (زنان) یک جامعه، و تعرض کلامی غیرمستقیم به نیم دیگر مردم (مردان) است، زیرا  حیثیت و زندگی این دو از یکدیگر تفکیک ناپذیرند.

مورد بعدی از سرمایه های معنوی جامعه، احترام است. احترام، مهمترین سرمایه معنوی در یک جامعه است، مشروط بر آنکه مانند هوا برای همگان رایگان باشد، در حالیکه چنین نیست. پول و مقام، بسیار احترام برانگیز شده است و اقلیتی از آن برخوردارند و در سطح جامعه، اکثریت مردم  نمی توانند به پول زیاد و مقام برسند و از احترام لازم برخوردار نیستند. همچنین ثروتمندان و صاحبان مقام نیز همه در یک سطح نیستند و از احترام یکسانی برخوردار نیستند. علاوه بر آن در برخی از خانواده ها و فامیل ها، کودک و خواسته هایش چندان احترامی ندارد، به ویژه اگر دختر باشد. رفتار در سطح جامعه، به نوعی بازتاب رفتار در خانواده هاست. همینکه پول و مقام دارید، شایسته احترامید و دیگران نیستند. در حالیکه رفتار محترمانه باید مانند هوا برای همگان رایگان باشد تا کسی برای قابل احترام بودن به هر کار درست و نادرستی دست نزند. تا ذهن از درگیری های بی مورد آزاد گردد و توان فردی و جمعی رو به فزونی گذارد و احترام به عنوان یک سرمایه معنوی واقعی و سازنده به کار رود. یعنی باید با همه ی افراد مستقل از موقعیت اجتماعی، مقام و ثروت رفتاری محترمانه داشت. سالها پیش سریالی از شبکه سوم سیما پخش شد که دقیقاً نامش را به خاطر ندارم، به احتمال قوی روزگاری عقابی بود. در اوائل سریال، یک گروه تبهکار با برنامه ریزی دقیق یک قطعه عتیقه را از موزه سرقت می کنند. پلیس وارد ماجرا می شود و با سرنخ هایی که به دست می آورد، رد یکی از اعضای مهم باند را می گیرد و به فرودگاه می رسد که سه روز پیش وارد تهران شده است. در فرودگاه راننده ای را پیدا می کند که فرد تبهکار را از فرودگاه به شهر برده بود. سرهنگ آگاهی و یک ستوان همراه راننده، با اتومبیل راننده، حرکت می کنند تا محلی را که فرد تبهکار در آنجا پیاده شده، نشان دهد. وارد کوچه ای می شوند و راننده در مقابل منزلی توقف می کند و می گوید "اینجا پیاده شد و فکر می کنم وارد آن خانه شد". سرهنگ می گوید "در بزنیم و بپرسیم". راننده می خواهد پیاده شود که سرهنگ می گوید، دقت کنید که سرهنگ چه می گوید، به کلمات دقت کنید، سرهنگ خطاب به راننده می گوید:"تو نه" سپس رو به ستوان کرده و ادامه می دهد:"جناب سروان شما" راننده که به عنوان یک شهروند خوب با پلیس همکاری کرده "تو" است، اما ستوان"شما" است. اگر سرهنگ برای هر دو نفر از یک کلمه "تو" یا "شما" استفاده می کرد، هیچ مشکلی نداشت، اما این خطاب دوگانه را می توان نهادینه کردن "وابستگی احترام به موقعیت یا مقام در جامعه" نامید، بخصوص در یک سریال، با پخش گسترده در یک شبکه عمومی.

کشوری که از نظر سرمایه معنوی غنی باشد، در تولید سرمایه مادی و بهره وری و سعادت جمعی و فردی به موفقیت های شگفت انگیزی خواهد رسید. اما کشوری که از کمبود سرمایه های معنوی رنج می برد، یا سرمایه های معنوی موجود را وارد چرخه ی روابط اجتماعی خود نکند، سرمایه های مادی خود را نیز از دست خواهد داد و سرنوشت عمومی بجز فقر و نگون بختی نخواهد بود. پسران خارکن که حقوق و احترام یکدیگر را رعایت کنند، سعادتمندتر از فرزندان پادشاهی هستند که برای تصاحب تخت پادشاهی به جان هم می افتند.  

 

چرا این نامه را نوشتم؟

در سال 1361 تصمیم به احداث کارخانه ای برای تولید پودرهای میکرونیزه معدنی گرفتم که محصول آن مواد اولیه صنایع مختلف بود. از اداره کل صنایع یکی از استان ها تقاضای موافقت اصولی برای احداث کارخانه کردم. یکماه بعد از ارائه طرح توجیهی برای گرفتن نتیجه به اداره کل مربوطه رفتم. متصدی مربوطه گفت هفته آینده بیا، هفته آینده باز گفت هفته آینده و باز هفته آینده و همینطور ماه ها طول کشید. اعتراض کردم که چقدر کار را سخت می گیرید، مگر بررسی یک طرح چقدر وقت می برد؟ متصدی مربوطه گفت"فکر می کنی اخذ موافقت اصولی به این سادگی هاست؟" باز هفته بعد و هفته بعد و... تا آنکه یکی از دوستان فردی را معرفی کرد که حاضر است موافقت اصولی را بگیرد مشروط بر آن که بدون پرداخت سرمایه، پنج درصد از سهام کارخانه را شریک شود، من هم قبول کردم و بعد از دو روز زنگ زد و گفت به اداره مربوطه مراجعه کنم. صبح روز بعد نزد متصدی مربوطه رفتم، کمتر از یک ربع ساعت موافقت اصولی را، امضاء شده، شماره و مهر خورده به من داد. از شدت تعجب گیج شده بودم. موافقت اصولی را گرفتم و به طرف در حرکت کردم، صدای متصدی را شنیدم که گفت: "یک تشکر خشک و خالی هم نکرد". من هم جواب دادم که تشکرات لازم قبلاً در جای دیگری پرداخت شده است. مشکل تهیه زمین و اخذ موفقت از اداره مربوطه کمتر از اخذ موافقت اصولی نبود، باز باید شخصی را پیدا می کردم و بخشی از سهام کارخانه را رایگان به وی می دادم. برای برق کارخانه همینطور و بعد سهمیه ارزی برای ورود ماشین آلات و پروانه بهره برداری ... پس از یک سال، تلاش را بی حاصل دیدم و ادامه ندادم. اما در مورد علم!

کنجکاوی (در اینجا منظور کنجکاوی علمی است) از ویژگی های ذاتی انسان است که با پرسش همراه است. برخی افراد بمرور زمان پرسش های خود را به فراموشی می سپارند و برخی دیگر (اما اندک) به دنبال جواب می گردند و عده ی کمی از این جمع اندک نیز در مورد جواب سئوال خود به پیش داوری می رسند. تلاش برای ارزیابی درستی یا نادرستی پیش داوری ها اگر با مطالعه و اندیشه همراه باشد، پژوهش نامیده می شود. در اینجا مطالعه به معنی آگاه شدن از نظر کسانی است که قبلاً در مورد سئوال و پیش داوری موضوع پژوهش، کار کرده اند. اگر سئوال جدید باشد و قبلاً چنین سئوالی مطرح نشده باشد، مطالعه، به دقیق تر شدن سئوال کمک می کند، اما پژوهشگر باید خودش جواب سئوالش را بیابد. البته ممکن است به هدر رفتن عمر منتهی شود که تاریخ علم از این نمونه ها کم ندارد. ولی اگر به جواب برسد، ممکن است به انقلابی در علم بیانجامد.

برای من این سئوالات و پیش داوری ها در 1341، هنگامی که در دبیرستان با قوانین نیوتن آشنا شدم پیش آمد. توضیح آن از حوصله این نوشته خارج است ( [6] ص، 9). پیش داوری من به طور احساسی این بود که با افزایش جرم و بالا رفتن شدت گرانش، قانون دوم نیوتن با قانون گرانش مقابله می کند و جسم سماوی منفجر می شود. مدت ده سال طول کشید تا سئوالات خود را جمعبندی کرده و روی یک سئوال اساسی تمرکز کردم:"آیا میتوان با استفاده از قوانین مکانیک کوانتوم و نسبیت، سرعت حد امواج الکترومغناطیسی را از انرژی به ماده تعمیم داد؟ این مرحله از کار ده سال طول کشید. از دبیرستان سال 1341 که سئوالات خام بود، تا دانشگاه، سال 1351 که سئوالات جمع بندی، دقیق و خلاصه شد ([6] ص، 10).  

از سال 1351 تا 1366 کارم معطوف به بررسی پدیده های مختلف فیزیکی شد که هر کدام به نوعی به سئوالاتم مربوط بودند. سرانجام به این نتیجه رسیدم که باید روی انرژی الکترومغناطیسی متمرکز شوم. پس از 15 سال دیگر (جمعاً 25 سال) به این نتیجه رسیدم که باید خواص فیزیکی و ساختار فوتون (ذرات تشکیل دهنده امواج الکترومغناطیسی که نور بخش کوچکی از آن است) را باز تعریف کنم. پس چنین کردم. نتیجه کار درخشان بود، اما باز هم خام بود و نیاز به تکمیل داشت. اما می دانستم که جرقه ی یک انقلاب علمی زده شده است. زیرا زمینه ترکیب مکانیک کلاسیک، مکانیک نسبیتی و مکانیک کوانتوم را فراهم می کرد. ظرف چند ماه سه مقاله به صورت توصیفی نوشتم و برای برخی از دانشگاه ها و شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال کردم ([6] ص، 14). مشغول نوشتن مقاله چهارم بودم که یکی از دوستان که در جریان کارهای من بود، اطلاع داد که آیت الله رفسنجانی در نماز جمعه امروز (9/11/1366) در مورد کشفیات علمی صحبت می کرد، فکر می کنم به کارهای تو مربوط می شود. آن شب به تماشای خطبه های نماز جمعه نشستم. خطیب نماز جمعه جناب عالی (حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی) بودید. در آنجا از تقوای علمی سخن گفتید و بدون نام بردن از من، از کشفیات علمی سخن گفتید و در مقایسه تلویحی اشاره کردید که این کشفیات که به نظر آن دو نفر (یعنی نیوتن و اینشتین) نرسیده، (و به نظر من رسیده، برداشت از فرمایشات شما) ناشی از وحی است، البته نحوه بیان به گونه ای بود که به همه ی فیزیکدانان توهین می شد. نتیجه اش تلفن هایی بود که روزهای بعد (از طرف کسانی که احتمالاً پای صحبت شما بودند و چون دستشان به حضرت عالی نمی رسید، منطقی بود که سر من خالی شود). به موارد دیگری هم اشاره فرمودید که لزومی برای بیان آنها نمی بینم. قبل از فرمایشات جناب عالی، من یک مدعی پر انرژی و شجاع بودم، بعد از آن یک بدهکار اخلاقی به جوامع علمی و استادان، به ویژه معلمان و استادان خودم شدم و در موقعیت فوق العاده ضعیفی قرار گرفتم. یا باید وجدان را هزینه می کردم و زیر سایه ی شما پناه می گرفتم، یا اعتراض می کردم. جناب عالی اشتباه کردید، چرا من باید با هزینه کردن وجدان، اشتباه شما را تأیید می کردم؟ پس دومی را انتخاب کردم و هزینه ی توان سوز و طاقت فرسایش را نیز پرداختم ([6] ص، 18). البته لازم به ذکر است که اگر زیر سایه حضرت عالی پناه می گرفتم، بدهکار شما، فرزندان و نزدیکان شما نیز می شدم و باید در خدمت ایشان نیز می بودم و هر گاه ناسپاسی از من می دیدند، به بیرون پرتاب می شدم و باید دنبال سایبان دیگری می گشتم و ...  علاوه بر آن هرگاه سایه شما کم می شد (که شد)، آنگاه، آن  می شد که نباید. اگر می خواستید لطفی کنید و کاری ملی و بدون حب و بغض برای کشور انجام دهید، تنها کافی بود مقرر می فرمودید امکانات مطالعه و تحقیق من فراهم شود تا نظریه خود را تکمیل کنم که در آن صورت هم، تنها یک تشکر ساده تقدیمتان می کرد. بعضی کارها در سطح ملی و حتی در سطح جهانی است، برخورد با این گونه کارها باید فراجناحی و بدور از جار و جنجال باشد، مانند سازی است که صدایش دیر در می آید، اما خوب و ماندگار در می آید. شما حتی یکبار هم من را ندیده بودید (هنوز هم ندیده اید) و اصولاً من را نمی شناختید. علاوه بر آن اگر شما من را کلاملاً می شناختید و از گذشته ام کاملاً مطلع بودید، دلیل نمی شد که در آینده و در موقعیتی متفاوت، همان باشم که قبلاً بودم. من نه آن چنان بودم که آن روز تصور می کردید و مورد لطف و تمجید قرار دادید (البته از نظر خوتان) و نه این چنین که چندین ماه بین شورای عالی انقلاب فرهنگی و معاونت پژوهشی وزارت علوم تحقیقات و فناوری (در آنزمان وزارت فرهنگ و آموزش عالی بود) سرگردان شوم و کارهایم فاقد اعتبار علمی خوانده شود ([6] ص، 22). روزی که نامه معاونت پژوهشی وزارت علوم به دستم رسید، به یاد تأسیس کارخانه افتادم که تلاش یک ساله بی نتیجه بود و به سفارش، ظرف یک ربع ساعت کار انجام شد. در مورد کار علمی، چون من را خودی می پنداشتید، به عرش بردید (البته به کلام) و آنگاه که ناخودی تصور کردید به ذیل ارزش راندید. اگر نشان خودی بودن را تلاش در جهت خدمت به کشور و بشریت بدانیم، من برای همه ی بشریت خودی هستم.

اگر تمام قوانین شناخته شده علمی (در تمام رشته ها) و فلسفه های ماتریالیستی و ایده آلیستی، حتی اعتقادات دینی و مذهبی در مورد جهان هستی را بخواهیم در یک اصل کلی خلاصه کنیم، به احتمال قوی آن اصل این است: "همه چیز در حال تغییر است". آن چنان که بود، نماند و این چنین که هست، نیز نخواهد ماند. آن روزها خود را باختم و اعتماد به نفسم شدیداً لطمه خورد. اما بمرور اعتماد به نفس خود را باز یافتم و از نو شروع کردم ([6] ص، 24).

آقای دکتر رضا منصوری که چهار سال معاون وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بودند، در رنج نامه ی خود پس از واگذاری میز معاونت چنین نوشته اند:"اواسط شهریور ماه 1380 بود که از آقای دکتر مصطفی معین، وزیر وقت، تقاضای ملاقات کردم تا پیشنهادی را برای ایشان مطرح کنم. در این ملاقات، که اواخر شهریور ماه انجام شد، تشریح کردم که حتی اگر هم نظام پژوهش ما مؤثر عمل کند باز هم باید راهی پیدا کرد برای کمک فوری به پژوهشگران موفقی که به هر دلیل نیاز فوری به منابع مالی دارند. منظورم آن دسته از پژوهشگرانی بود که شاید در شرف دستیابی به نتیجه ای مهم باشند و یا پژوهشگرانی که به تازگی به جمع دانشگاهیان پیوسته اند و توانایی بالقوه علمی دارند اما امکانات برای شروع کار ندارند. منظورم نوعی سازوکار آتش نشانی بود برای رفع عطش فوری پژوهش"([7] ص، 9). جالب است که در فکر شایدها  بودید که فرمودید:" شاید در شرف دستیابی به نتیجه ای مهم باشند"، اما برای حتمی ها کاری نمی کردید ([6] ص، 26). تشخیص اینکه یک پژوهش شاید به نتیجه مهمی برسد با چه کسی بود؟ ممکن است یکی از این پژوهش های "شاید"ی را که به نتیجه مهمی رسید بفرمایید تا دیگران هم از آن مطلع شوند؟ دیگر آنکه کلاً چه مقدار از بودجه تحقیقاتی وزارت علوم هزینه این پژوهش های "شاید"ی شد؟ یا "شاید" کد رمز اختصاص بودجه تحقیقاتی به دوستان و نزدیکان بود تا در مقابل هزینه های انجام شده مسئول نباشید.

جالب تر از آن شور و اشتیاق دور از واقعیت معاونت محترم پژوهشی برای انتشار مقاله ای از شادروان عبدالسلام (فیزیکدان پاکستانی و برنده جایزه نوبل فیزیک) در مجله بین المللی علوم پایه ایران است ([7] ص، 60). راه پیشرفت علمی ایران این نیست که با التماس از خارجیان بخواهیم کارهایشان را در مجلات علمی ایران منتشر کنند، که نمی کنند، راهش این است که شرایط رقابت سالم در دانشگاه های ایران فراهم گردد تا مجله های علمی خارجی به انتشار مقالات ایرانیان افتخار کنند. این را برای خودم نمی گویم، چون قریب به سی سال از زمانی که کارهایم را به شورای عالی انقلاب فرهنگی فرستادم می گذرد، در مجموع بیش از پنجاه سال روی پیش داوری ها و نظریه خودم کار کرده ام و این نوشته رنج نامه نیست، بلکه فتح نامه است که نشان دهم با تمام مشکلاتی که برای من فراهم آوردید، و با تمام مشکلاتی که یک زندگی عادی دارد، توانستم نظریه خود پر معنی، اما به صورت مقدماتی تدوین و منتشر کنم (فهرست مقالاتم را در زیر این نامه آورده ام).

حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی، من به خاطر لطف بی دریغ جناب عالی، خیلی صدمه خوردم و در مقابل زن و بچه شرمندگی ها کشیدم و در میان آشنایان، از نظر مادی زندگی تحقیرآمیزی را سپری کردم، و ... با این حال از این که به فرزندان شما فحش و ناسزا داده شد، متأسفم [8]. این که می گویم از فحاشی به خانواده جناب عالی متأسفم، ممکن است دچار سوء تفاهم شوید، من با فحاشی مخالفم، مهم نیست که به چه کسی فحاشی می شود، مهم این است که با فحاشی، اضطراب و بدبینی در جامعه افزایش می یابد و سرمایه معنوی کشور کاهش می یابد. برای آنکه دچار سوء تفاهم نشوید آدرسی به شما می دهم. در سال 1367، آقای دکتر ایرج ملکپور رئیس اسبق انجمن ستاره شناسی ایران، منصفانه کارهای من را داوری نکرد (حداقل به نظر من). چند سال بعد، از طرف روزنامه سلام با من تماس گرفتند و تقاضا کردند که در مورد رؤیت ماه و عید فطر مقاله ای بنویسم. چون پیش بینی آقای دکتر ملکپور با اعلان رسمی عید فطر اختلاف داشت و آقای دکتر ملکپور مدعی بود که پیش بینی ایشان درست است، اما اجازه نداشت در این مورد چیزی بنویسد. گفتم روزه داران (از جمله مادر خودم) به سخن انجمن ستاره شناسی افطار نمی کنند، گوششان به رادیو تلویزیون است که مراجع محترم چه می گویند. اما به نظر من پیش بینی آقای دکتر ملکپور هم بی پایه نبود (از سابقه ای که با ایشان داشتم چیزی نگفتم، چون نظر ایشان در مورد کارهای من هیچ ربطی به رؤیت ماه نداشت ([6] ص، 23). مقاله ای نوشتم و موقعیت ماه را نسبت به زمین از دید ناظر زمینی توضیح دادم که در روزنامه سلام منتشر شد. در یک مورد دیگر هم انتظار دارم سوء تفاهم نشود، من شما یا دولت را مسئول مشکلات مالی خود نمی دانم، بلکه شما و دولت را مسئول شرایط غیر رقابتی در جامعه می دانم، در شرایط رقابتی سالم، هرکسی مسئول زندگی خودش است، ولی وقتی شرایط غیر رقابتی شد، دولت مسئول تمام مشکلات شهروندان است.   

 

چرا در میان جمع منتشر کردم؟

هرجا وارد بحث می شوم، از جمله گروه های علمی در شبکه های اجتماعی، تا بحث داغ می شود، یکی پیدا می شود و می گوید:"انجمن فیزیک ایران این نظریه را رد کرده است". واقعیت چیزی نیست که اینان می گویند، واقعیت این است که رئیس وقت انجمن فیزیک ایران که همزمان معاون پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بود، به احتمال زیاد برای حفظ میزش، صلاحیت اخلاق عملی خود را رد کرد، نه نظریه من را ([6] صص، 29 تا 26). اولاً نظر ایشان، نظر تمام اعضاء محترم انجمن فیزیک ایران نیست، اگر هم باشد باز دلیل نمی شود که نظر من نادرست است. امروزه دانش فیزیک با سئوالات اساسی رو به روست که نظریه های قدیمی قادر به پاسخ گویی نیستند. تا نگرش فیزیکدانان نسبت به پدیده های فیزیکی تغییر نکند، این سئوالات همچنان بی پاسخ خواهند ماند (فیزیک مدرن، مشکلات و راه حل ها را در فهرست مقالات ببینید). انجمن فیزیک ایران نیز با همان نظریه های قدیمی، پدیده های فیزیکی را بررسی می کند (البته اگر رئیس سابقش بی غرض می بود). در سال 1393 نامه ای برای ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران فرستادم تا حقیقت روشن شود که متأسفانه بی نتیجه بود [9]. و دیگر نیازی نیست که دولت محترم در این زمینه کاری انجام دهد.

اما در مورد نظریه های علمی، ممکن است در یک لحظه فکری به ذهن یک پژوهشگر برسد، تا این فکر بخواهد به یک نظریه علمی تبدیل شود، باید در یک فرایند طولانی، گام به گام مسیر تکامل خود را طی کند. به عنوان مثال، قانون گرانش نیوتن محصول تقریباً یک قرن کار دقیق و علمی دانشمندان بود تا آنکه نیوتن آخرین گام را برداشت و آن را تکمیل کرد. حتی شکل ریاضی قانون گرانش نیوتن، قبلاً توسط هوک فیزیکدان انگلیسی ارائه شده بود، بهمین دلیل هوک ادعا می کرد که نیوتن کشف او را دزدیده و به نام خود منتشر کرده است. یا در مورد نسبیت خاص اینشتین، کار اینشتین جمع بندی کارهای قبلی از دستگاه مطلق به دستگاه نسبی بود. یا در مورد نسبیت عام اینشتین، سالها گروسمان ریاضیدان آلمانی به آموزش اینشتین پرداخت تا بتواند نسبیت عام را ارائه کند، در حالیکه کارهای من تقریباً فردی و بدون راهنمایی، مشاوره و حمایت و کمکی انجام شده است. افزون بر آن یک انتقاد منطقی از هم میهنان عزیز ندیده ام، تنها شاهد ایراد و اهانت و فضل فروشی بوده ام. البته برخی از استادان محترم به طور انفرادی حمایت های انجام داده اند که در منبع [6] بیان شده و قدردان ایشان هستم.  

نمونه ی بسیار جالب، معادله دیراک است که شکل ساده آن را در سال 1928 نوشت و سی سال بعد، در سال 1958 صورت تکمیل شده اش را منتشر کرد، آنهم در یک محیط کاملاً آزاد علمی، نه در دانشگاه های ایران که سابقه چندانی در بحث و تبادل نظر ندارد و تقریباً فرهنگ رئیس سالاری در مجامع و مراکز علمی ایران، حتی کلاس های دانشگاه نیز حاکم است و کلام رئیس، رئیس الکلام است و سخن استاد، وحی منزل است و انتقاد بی ادبی است و گاهی هم چوب تأدیب، روی نمره اعمال می شود.

کلام آخر، باید توجه داشت که سرمایه های مادی زمانی به بازدهی بهینه می رسند که سرمایه های معنوی، از سرمایه های مادی حفاظت کنند و آنها را در مسیر درست هدایت کنند. ایران از نظر ذخائر سرمایه های معنوی به اندازه ی کافی غنی هست، تنها باید ذخائر سرمایه های معنوی وارد چرخه ی سرمایه گذاری شود. سرمایه اصلی یک کشور، مردم آن کشور نیستند، سرمایه های معنوی است که مردم را به هم پیوند می دهد. اگر سرمایه های معنوی نباشد، یا وارد چرخه ی سرمایه گذاری نشود، کشوری باقی نخواهد ماند. مردم، کشور را از گذشتگان به امانت گرفته اند تا بهتر از گذشته به آیندگان تحویل دهند و حتی مالک کشور هم نیستند. پاداش این امانتداری، زندگی بهتر و سربلندی در مقابل تاریخ است، البته اگر امانتدار خوبی باشند.

 

تهران، تیرماه 1395

حسین جوادی

 

 

منابع:

[1]  فرناز بدخشانی و شیوا پیروی، "مفهوم سرمایه معنوی و جایگاه آن در سازمانه"

http://radio.shabanali.com/spiritual_capital.pdf

http://fardeaslah.ir/1394/03/27/

[2] فرناز میری، "اطلس اسطوره های ایرانی"، گفت وگو با ابوالقاسم اسماعیل پور درباره چالش های اسطوره پژوهی در ایران،  روزنامه اعتماد، شماره 2830 به تاریخ 29/8/92، ص، 9 (ادب و هنر)

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2851727

[3] سوگ سیاوش؛ از تغییر تا تداوم، جام جم، 21 آبان 1392

http://jamejamonline.ir/online/1266525534874647897

[4] رواج غیبت و دروغ در جامعه

http://fara-khabar.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=1296:1393-10-17-18-38-18&catid=3:farhangi&Itemid=9

http://www.mehrnews.com/news/2377007

http://www.asriran.com/fa/news/335495

[5] دلایل فحاشی؛ از کوچک تا بزرگ

http://www.beytoote.com/psychology/khanevde-m/verbal3-reasoning-small.html

[6] مرز بین تجربه و ایمان

 http://cph-theory.persiangig.com/Namehesfand92.htm

http://gsjournal.net/Science-Journals/Research%20Papers-Philosophy/Download/5351

 [7] منصوری، رضا، چهار سال در وزارت عتف، 1392

http://modiriran.ir/wp-content/uploads/2015/09/%D8%B9%D8%AA%D9%81.pdf

[8] فحاشی به خانواده آقای رفسنجانی

http://www.asriran.com/fa/news/470992

http://aftabnews.ir/vdcb08b8zrhb5zp.uiur.html

[9] امید عمومی - نامه به ریاست جمهوری

http://cph-theory.persiangig.com/president93424.htm

 

 

فهرست مقالات، فارسی

 

1-        تعمیم معادله و دریای دیراک

http://gsjournal.net/Science-Journals/%7B$cat_name%7D/View/6553

https://www.researchgate.net/publication/303988130_tmym_madlh_w_dryay_dyrak?ev=prf_pub

2-        نقد و بررسی تطبیقی سه سؤال بنیادی در فیزیک

http://gsjournal.net/Science-Journals/%7B$cat_name%7D/View/6494

https://www.researchgate.net/publication/302312305_nqd_w_brrsy_ttbyqy_sh_swal_bnyady_dr_fyzyk?ev=prf_pub

 

3-        فیزیک مدرن، مشکلات و راه حلها

http://gsjournal.net/Science-Journals/%7B$cat_name%7D/View/6322

https://www.researchgate.net/publication/289672198_fyzyk_mdrn_mshklat_w_rah_hl_ha?ev=prf_pub

4-        کنش بین فضا زمان های واقعی و مجازی

http://cph-theory.persiangig.com/931011-interactionrealandvirtualspacetimes.htm

https://www.researchgate.net/publication/270276363_knsh_byn_fda-zmanhay_waqy_w_mjazy?ev=prf_pub

 

To learn more about CPH theory, please refer to the following resources:

1-            Modern physics; problems and solutions

http://gsjournal.net/Science-Journals/%7B$cat_name%7D/View/6138

https://www.researchgate.net/publication/280150715_Modern_physics_problems_and_solutions?ev=prf_pub

2-         H. Javadi and F. Forouzbakhsh, Interactions Between Real and Virtual Spacetimes,

Fundamental Journals International Journal of Fundamental Physical Sciences, 2014

http://fundamentaljournals.org/ijfps/downloads/75_IJFPS_Dec_2014_114_121.pdf

3-         Javadi, H., et. al., "Discoveries and the necessity of Reconsidering the Perspectives on Newton's Second Law", Journal of Nuclear and Particle Physics, vol. 2(3), p.31-35, 2012

4-         Javadi, H., et. al., "Definition of Singularity due to Newton's Second Law Counteracting Gravity", Scientific Journal of Pure and Applied Sciences, Vol 2, No 3 (2013), pp. 116-124

5-         Javadi, H., et. al., "Sub quantum space and interactions properties from photon structure to fermions and bosons" Scientific Journal of Pure and Applied Sciences, Vol 2, No 5 (2013), pp. 235-245

6-         H. Javadi, F. Forouzbakhsh, (2007), "Zero point Energy and Dirac Equation, SQE or Tiny Energy or Minute electromagnetic Energy", the general science journal, [Online] available:http://www.gsjournal.net/Science-Journals/Essays/View/950

7-         Javadi, H., et. al., "Unification and CPH Theory", the general science journal, 2007, [online available]: http://gsjournal.net/Science-Journals/Essays/View/948

8-         Javadi, H., et. al., 2007, Unification and CPH Theory, the general science journal, online available: http://gsjournal.net/Science-Journals/Essays/View/948

9-         http://gsjournal.net/Science-Journals-Papers/Author/67/Hossein,%20Javadi

10-   https://www.researchgate.net/profile/Hossein_Javadi/contributions

 

 

 

 

عطف به عتف - نگاهی به پژوهش و ISI در ایران

 

امید عمومی - نامه به ریاست جمهوری

 

مرز بین ایمان و تجربه  

نامه سرگشاده به حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی

آخرین مقالات

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 

26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40

 

 

 

 

 

سی پی اچ در ژورنالها


LEIBNITZ'S MONADS & JAVADI'S CPH

General Science Journal

World Science Database

Hadronic Journal

National Research Council Canada

Journal of Nuclear and Particle Physics

Scientific Journal of Pure and Applied Science

Sub quantum space and interactions from photon to fermions and bosons

مرز بین ایمان و تجربه  

نامه سرگشاده به حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی


آرشیو

آخرین مقالات

اخبار

اختر فیزیک

اجتماعی

الکترومغناطیس

بوزونها

ترمودینامیک

ذرات زیر اتمی

زندگی نامه ها

کامپیوتر و اینترنت

فیزیک عمومی

فیزیک کلاسیک

فلسفه فیزیک

مکانیک کوانتوم

فناوری نانو

نسبیت

ریسمانها

سی پی اچ

 فیزیک از آغاز تا امروز

زندگی نامه

از آغاز کودکی به پدیده های فیزیکی و قوانین حاکم بر جهان هستی کنجکاو بودم. از همان زمان دو کمیت زمان و انرژی بیش از همه برایم مبهم بود. می خواستم بدانم ماهیت زمان چیست و ماهیت انرژی چیست؟

 

 

  

 

HOME    ENGLISH   FEED BACK   CONTACT US   PERSIAN 

free hit counters

Copyright © 2004 CPH Theory . All rights reserved.