گرانش کوانتومی(مختصری بر نظریه
تار یا ابر ریسمان)
در ابتدای قرن بیستم دو نظریه ی مهم در فیزیک پایه گذاری شد،
مکانیک کوانتومی و نظریه نسبیت. بر خلاف موفقیت های فراوانی که هر
کدام از این نظریه ها به طور جداگانه بدست آوردند، با یکدیگر
ناسازگار به نظر می رسیدند. این تناقض در قلب فیزیک نظری همچنان
یکی از جنجالی ترین مطالب علم است.
نظریه نسبیت عام در محاسبه ی دقیق گرانش موفق عمل می کند. اگر در
میدان گرانش، مکانیک کوانتومی را به کار بگیریم، به گرانش کوانتومی
دست می یابیم. در نگاه اول ساختن نظریه گرانش کوانتومی مشکل تر از
نظریه ی الکترو دینامیک کوانتومی به نظر نمی رسید. الکترو دینامیک
کوانتومی نیم قرن پیش ابداع شد. اساس QED یا همان الکترو دینامیک
کوانتومی توصیف نیروهای الکترو مغناطیسی بر حسب تبادل ذراتی است که
آنها را فوتون می نامیم. به عبارت دیگر فوتون کوانتای میدان
الکترومغناطیس است. این فوتون ها گسیل شده و بلافاصله جذب می شوند.
در نتیجه گسیل و جذب فوتون ها انرژی و تکانه ذرات ثابت نمی ماند.
بنابر این دافعه ی الکتروستاتیک بین دو الکترون را می توان در
نتیجه ی گسیل فوتون از یک الکترون و جذب آن توسط الکترون دیگر
دانست.
به طور مشابه می توان جاذبه ی گرانشی بین دو جسم را در نتیجه ی
تبادل گراویتون ، یعنی کوانتای میدان گرانشی ، دانست. این واقیعت
که تا کنون گراویتون توسط هیچ وسیله ای آشکار نشده است، چندان تعجب
آور نیست، چون نیروی گرانشی بسیار ضعیف تر از نیروهای مغناطیسی و
الکتریکی است. ثابت می شود که تبادل گراویتون بین جرم های نقطه ای
باعث ایجاد میدان گرانشی با قانون معروف عکس مجذور فاصله می شود.
اما هنگامی که فرآیند های پیچیده تر ، که در آنها تعداد زیادی
گراویتون وجود دارند، در نظر گرفته می شود مشکلی به وجود می آید.
یک فرق مهم بین میدان گرانشی و الکترومغناطیسی وجود دارد. میدان
گرانشی غیر خطی است. این غیر خطی بودن از آنجا ناشی می شود که
میدان گرانشی شامل انرژی است و این انرژی دارای معادل جرم است که
میان ان جرم ها مجددا نیروی گرانشی وجود دارد. به زبان کوانتومی
این مطلب بر این نکته دلالت دارد که گراویتون ها با گراویتون های
دیگر اندرکنش می کنند، در حالی که فوتون ها با بارهای الکتریکی و
جریان ها اندرکنش دارند و با هیچ فوتون دیگری اندرکنش ندارند. چون
بین گراویتون ها اندرکنش وجود دارد می توان گفت که ذرات مادی با
شبکه ی پیچیده ای از گراویتون ها احاطه شده است که حلقه های بسته
ای را تشکیل می دهند، مانند یک درخت پر از شاخ و برگ.
در نظریه میدان کوانتومی حلقه های بسته نشانه ی درد سر می باشند و
موجب تولید جواب های بی نهایت در محاسبه ی فرآیند های فیزیکی می
شوند. در QED این مسئله هنگامی به وجود
می آید که یک الکترون فوتونی را گسیل و مجددا جذب کند. بی نهایت
های بدست آمده را با یک روش ریاضی با نام "باز بهنجارش" بر طرف می
کنند. اگر این روش به درستی به کار گرفته شود، جواب های قابل قبولی
به دست می آید.چون در QED جواب های بی نهایت را می توان با این روش
مشخص برداشت به ان یک نظریه ی "باز بهنجار پذیر" می گویند. روش یاد
شده مجمو عه ای از اعمال ریاضی است که برای برداشتن بی نهایت ها
کافی است.
متاسفانه هنگامی که مکانیک کوانتومی را در نسبیت عام به کار می
گیریم چنین روشی وجود ندارد. بنابر این در این حالت نظریه
بازبهنجار ناپذیر است. هر فرآیند شامل حلقه های بسته ی بیشتر و
بیشتری از گراویتون ها خواهد بود که موجب جملات بی نهایت بیشتری می
شوند . وجود این جملات بی نهایت باعث می شود نظریه گرانش کوانتومی
برای بررسی اکثر پدیده های طبیعی بی استفاده شود و این فکر را
بوجود آورد که چیزی اساسا در نظریه ی نسبیت عام یا مکانیک کوانتومی
و یا هردو غلط است.
در چند دهه ی گذشته تلاش های زیادی برای گریز از بازبهنجارناپذیری
در گرانش کوانتومی شده است. برجسته ترین آنها نظریه " تار" یا "ابر
ریسمان" است. این نظریه بر این فرض بنا شده است که کوچکترین چیزی
که دنیای فیزیکی از آن ساخته شده است ذرات نیستند، بلکه تارهایی می
باشند که 20^10 بار کوچکتر از هسته ی اتم هستند.مدهای ارتعاشی
مختلف این تارها را می توان به ذرات گوناگونی مانند الکترون ها ،
کوارک ها، نوتریون ها، فوتون ها، گراویتون ها و دیگر ذرات نسبت
داد. بین تار ها مانند ذرات اندرکنش وجود دارد، اما وقتی
فرآیندهایی که شامل حلقه های بسته باشند مورد امتحان قرا گیرند،
جواب هایی که بدست می آیند دیگر بی نهایت نیست.
مقیاس انرژی ها در نظریه تار از مرتبه ی (بخوانید گیگا الکترون
ولت) 19^10Gev است. این انرژی 17^10 بار بیشتر از انرژی است که در
حال حاظر بزرگترین شتاب دهنده های ذرات می توانند تولید کنند.بنابر
این به نظر می رسد که مشاهده ی ساختار ریسمانی ماده غیر ممکن باشد.
فیزیک دانان نظری امید دارند که در حد انرژی های کمتر و قابل دسترس
بتوانند نظریه های فیزیکی آشنا تر مانند نسبیت عام،
الکترومغناطیس،نیروهای ضعیف و قوی هسته ای و ذرات بنیادی آشنا را
به عنوان تقریبی از نظریه تار بیرون بکشند. بنابر این نظریه ابر
ریسمان یک توصیف پذیرفته شده از گرانش کوانتومی نیست، بلکه تلاشی
برای وحدت نیرو ها و ذرات بنیادی است که آلبرت انبشتین آرزوی تحقق
آن را داشت.
متاسفانه تا کنون نظریه تار واحدی وجود ندارد و همچنین حد پایین
انرژی واحدی نیز برآورده نشده است.
برای مدت ها این مسئله مانند یک مانع بزرگ می نمود اما در سال های
اخیر یک راهکار ریاضی مجرد با نام " نظریه ی M" ساخته شده است و
معلوم شده است که این نظریه، نظریات ابر ریسمان کوناگون را در بر
می گیرد.
هنوز زود است که گفته شود نظریه ی M در نهایت بین گرانش و کوانتوم
آشتی ایجاد کند ، ولی اگر این نظریه مطابق انتظارات باشد می بایست
واقعیت های بنیادی دنیای فیزیک را توضیح دهد. به عنوان مثال فضا-
زمان چهار بعدی می باسیت از نظریه بیرون آید ، بدون آنکه خودمان آن
را به نظریه بیفزاییم. نیروها و ذرات طبیعت نیز می بایست بر اساس
خواص کلیدی شان مانند قدرت اندرکنش ها و جرم هایشان توضیح داده
شوند. به هر صورت تا زمانی که نتوان در حد انرژی شتاب دهنده های
موجود نظریه M را مورد امتحان قرار داد، این نظریه در حد یک تمرین
زیبای ریاضی باقی خواهد ماند.
نقل
از انجمن معلمان فیزیک استان فارس
عطف به عتف - نگاهی
به پژوهش و ISI در
ایران
امید عمومی - نامه
به ریاست جمهوری
مرز بین ایمان و تجربه
نامه
سرگشاده به حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی
آخرین
مقالات
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
|