Welcome to CPH Theory Siteبه سایت نظریه سی پی اچ خوش آمدید

 

 

نظریه سی پی اچ بر اساس تعمیم سرعت نور از انرژی به ماده بنا شده است.

CPH Theory is based on generalized the light velocity from energy into mass.

 
 

نقد کتاب هستی و زمان در فیزیک

 

 

 

 

متن زیر نقد کتاب هستی و زمان در فیزیک توسط آقای محمد جوانشیری است که پاسخ های من نیز آورده شده و با موافقت قبلی ایشان در سایت منتشر شد.

 

نقد کتاب هستی و زمان در فیزیک

 

کتابتان را تحت عنوان هستی و زمان در فیزیک مطالعه کردم. بخش عمده ی کتاب دوره ای بود بر وقایع مهم تاریخ فیزیک که برای شخص بنده خیلی تازگی نداشت مگر در مواردی معدود که بنده به علت بی اطلاعی از تاریخچه ی صحیح برخی وقایع از آن بهره مند شدم . یاد آوری برخی سخنان بزرگان فیزیک نظیر کلوین و پلانک و آشنایی با معدودی افکار جدید نیز برای من تجربه ی خوبی بود. شما نظرات خود را نیز در سرتاسر کتاب مطرح کرده بودید که بنده با برخی موافق و با برخی مخالفم:

 

پاسخ: از اینکه کتاب را مطالعه کردید سپاسگزارم. بدیهی است که همه ی مطالب نباید برای شما که درگیر فیزیک هستید تازگی داشته باشد. همچنین ادعا ندارم که نظرات من دقیق، درست و کامل باشد. هیچ نظریه ای کامل نیست و ما در علم دنبال یک نظریه کامل نیستیم، تنها دنبال نظریه ای هستیم که از نظریه های موجود بهتر باشد. همین!

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۶۷ متذکر شدید که هستی شناختی بدون ریز شناختی امکان پذیر نیست یا در صفحه ی ۸۹ مدعی شدید که شناخت کنش در لایه های کوانتومی، گذر از سطح به عمق است؛ من با این موضوعات مخالفم. اگر منظور از هستی شناختی کشف قوانین کل حاکم بر طبیعت است آنگاه به نظر من ریز شناختی نه تنها نمی تواند به ما کمکی کند بلکه ما را از مسیر اصلی درک قوانین ساده ی جهان دور کرده و در پیچیدگی های بی سر و تهی فرو می برد که حتی اگر پس از سال ها تفکر و تمرکز روی مشکلات نایل به حل برخی از آن ها شویم، تنها به راه حلی موضعی و کوتاه مدت دست یافته ایم یعنی نه می توانیم آن را به عنوان یک قاعده ی کلی به فیزیک ماکروسکوپیک تعمیم دهیم نه می توانیم تضمین کنیم که قاعده ی کشف شده مثلا ً با کشف یک ذره ی بنیادین جدید همچنان صلاحیت خود را حفظ می کند. یک طفل تازه متولد شده در آزمایشگاه فیزیک ذرات اتمی چشم به جهان نمی گشاید تا با منطق آن پرورش یابد و  بخواهد معیار اصلی فیزیک را رفتار ذرات زیر اتمی بداند بلکه در آزمایشگاه ساده ی فیزیک ماکروسکوپیک که همان دنیای روزمرّه ی ماست متولد می شود و با اصول آن مانوس. هر قدر فیزیک مقیاس بزرگ مسلم و پیش پا افتاده به نظرآید، غور در آن ارزشمند است و کوچکترین کشفی به شرط نوعی کل بینی می تواند اثر قابل توجهی حتی در تدوین قوانین ذرات بنیادین داشته باشد. یک مثال که برتری فیزیک بزرگ مقیاس را بر کوچک مقیاس نشان می دهد، مدل اتمی بور است. این مدل که با سازگاری خوبی با آزمایش رفتار اتم و نحوه ی حرکت الکترون ها دور هسته ی اتم را شرح می دهد، برگرفته از مدل حرکت سیارات به گرد خورشید است که خود بر اساس اندیشه هایی کلی بنا نهاده شده. اما مثال خیلی گویاتر نسبیت خاص اینشتین است که از درگیری نظریه پرداز با مفاهیم کلی ای نظیر زمان، فضا، چارچوب مطلق و سرعت نور شکل گرفته. نتیجه ی جانبی این نظریه که ناشی از هیچ گونه دغدغه ی ریز ذرات نیست، دخالت عمیق و تعیین و متجلی می شود. E=mc2 تکلیف کردن در رفتار ذرات بنیادین است که با به کار گیری رابطه ی اینشتین شاید در زمان تدوین نسبیت خاص هرگز با فیزیک ذرات بنیادین درگیر نبود ولی اثر بینش کل گرایانه ی او در فیزیک میکروسکپیک نیز تاثیر بسزایی داشت. در ضمن وضع برخی اصول نه چندان عمیق و نوین در تفسیر فیزیک ذرات بنیادین جز اینکه کار اتحاد نیرو ها در فیزیک را دشوار تر کند و مرهمی گذرا بر مشکلات ریز ذرات باشد کاری نمی کند. مثلا ً سه قانون پایستگی عدد باریونی، پایستگی عدد لپتونی و پایستگی شگفتی را در نظر بگیرید. آیا این سه قانون را می توان برای فیزیک مقیاس بزرگ نظیر حرکت سیارات و کهکشان ها به کار برد؟ آیا این قوانین برای کسی که می خواهد نیروهای فیزیکی (گرانش، الکترواستاتیک، مغناطیس) را متحد کند مایه ی سردر گمی نخواهد بود؟(البته خود شما نیز در صفحه ی ۹۰ متذکر شدید که کثرت نیروها نباید ما را به بیراهه کشد) شاید بگویید که چرا من نیرو های هسته ای قوی و ضعیف را بر نشمرده ام؛ چون معتقدم این نیرو ها خود می تواند حالاتی از گرانش و الکترو مغناطیس در مقیاس های کوچک باشد و خود الکترو مغناطیس هم حالتی از گرانش؛ با چنین فرضی یک فیزیک دان چرا باید به جای تمرکز بر روی نیروهای ملموس تر و ساده تری چون گرانش و الکترو مغناطیس، برای اتحاد نیروها در فیزیک خود را در جزئیت غرق کرده و قلمروی ناملموس ذرات بنیادین را ملاک کار خود قرار دهد؟ جالب اینجاست که قدمای ما هم به ضعف جزءگرایی پی برده بودند مثلاً عطّار در منطق الطیر خود می گوید:

 

هر که کل شد جزو را با او چه کار  

وانکه  جان شد عضو را با او چه کار    

گر تو هستی مردِ کل، کل را ببین 

کل طلب  کل باش کل شو  کل  گزین

 

به نظر من این دیدگاه در همه ی علوم انسانی و طبیعی صادق است. یکی از ویژگی های انسان کل نگر این است که با امور ملموس و دیدنی و ساده کار می کند و در آن ها تلاش می کند تا به ایدئولوژی ای جهان شمول دست یابد و سپس آن را به جزء نیز تعمیم دهد ولی معیار او کل است؛ به نظر من حتی خداوند هم تمایل دارد که بنده ی او کل نگر باشد و مثلا ً در کشف قوانین طبیعت به مقیاس کلان که یکی از ویژگی های کل نگریست بیشتر توجه داشته باشد. منظور من از قوانین کلی شاید همان جهان شمولیتی است که شما در صفحه ی ۱۹ کتابتان برای قوانین نیوتن قائل شدید و آن را مایه ی تعمیم آن قوانین از مقیاس بزرگ به مقیاس کوچک برشمردید. در قرآن نیز آن چه در آسمان هاست عظیم تر قلمداد شده و مثال هایی که برای تشویق مومن به تفکر زده شده عمدتاً به خورشید و ماه و ستارگان معطوف شده. من بعید می دانم اگر امروز پیغمبری صاحب کتاب ظهور کند، خداوند برای تشویق انسان امروزی مثال هایی از فیزیک ناملموس و بی سر و ته ذرات بنیادین بزند که در این حالت هزینه ی ایمان آوردن به خدا از همه لحاظ گران تر خواهد شد! به نظر من همین نکته که هر قانون که در ارتباط تنگاتنگ با آزمایش های پیچیده ی مربوط به ریز ذرات است را نمی توان به راحتی برای فیزیک سیارات و کهکشان ها به کار برد ولی به عکس هر قانون فیزیک مقیاس بزرگ (قانون گرانش و قانون کولن و نسبیت) را خیلی راحت تر می توان برای ریز ذرات به کار برد خود گویای این نکته است که از نظر خالق جهان نیز مقیاس بزرگ ارجحیت دارد. به نظر شما چرا آوازه ی دانشمندان کل نگر (فیزیک مقیاس بزرگ) نظیر کوپرنیک، گالیله، نیوتن و اینشتین (گرانش) و گاوس، ماکسول و فارادی (الکترومغناطیس) بیش از هزاران فیزیک دان حوزه ی ذرات بنیادین در جهان ماندگارتر شده؟ به نظر من باز این هم پیغامی از جانب خداست که معنای مخصوصی دارد. البته من نمی خواهم بگویم که در حوزه ی ریز ذرات نمی توان صاحب کل نگری بود ولی قائلم که این کار دشوار تر است و خالی از ابهام نیز نمی باشد. مثلا ً نامساوی عدم قطعیت هایزنبرگ یکی از این موارد است. به نظر من این نامساوی که شما در کتابتان شرح معقولی از آن ارائه دادید بر اساس نوعی اندیشه ی کل گرایانه شکل گرفته ولی ظاهرا ً محرک آن فیزیک زیر اتمی بوده. جالب اینجاست که به حکم همان کل بینی می توان این نامساوی را علاوه بر ریز ذرات، برای هر جسم بزرگ مقیاس نیز به کار برد هرچند که بینش و نتایج عمیقی را به همراه ندارد. بنابراین نامساوی عدم قطعیت در جای خود شایسته ی تقدیر است. با این اوصاف من معتقدم که ورود به زمینه ی فیزیک ذرات وقتی ارزشمند است که فیزیکدان قبل از آن خود را به نظریه هایی کلی و انقلابی تجهیز کرده باشد که اثر قابل توجهی در زمینه ی گرانش یا الکترومغناطیس گذارده باشد. بهترین مثال خود اینشتین است.

 

پاسخ: این بخش شامل سه قسمت است:

یک- اشاره به کتاب آسمانی و ایمان آوردن به خدا و... ظاهراً فراموش کرده اید که این کتاب در مورد فیزیک است نه مذهب و ایمان. توصیه های شما برای راه و روش شناخت خداوند و ایمان آوردن به قدرت و عظمت خدا و اهمیت توجه به آفریده ها، شاید از نظر اعتقادی و دینی جالب و تأثیر گذار باشد، اما هیچ ربطی به علم و روش علمی برای شناخت قوانین فیزیکی حاکم بر جهان ندارد و اصلاً جای بحث آن در اینجا نیست. شما کتاب را با دقت مطالعه کرده اید(زیرا غلط نامه ای که در آن به اشتباهات تایپی اشاره کردید، نشان می دهد که کتاب را با دقت خوانده اید) آیا در تمام کتاب بحثی از اعتقاد بود که شما بحث اعتقاد و قرآن را در نقد خود وارد کردید؟ بنابراین این قسمت را نادیده می گیرم و تقاضا دارم در بحث فیزیکی با من وارد این مسائل نشوید، چون خارج از محدوده دانش فیزیک است.

دو-   با اشاره به عطار خواستید درستی دیدگاه خود را تأیید کنید. نمی دانستم عطار هم فیزیکدان بودند. تا جاییکه من اطلاع دارم، عطار عارف بود. ضمن ارادتی که به ایشان دارم و از اشعارشان بهره میبرم، گفته های ایشان اصلاً در فیزیک قابل اعتنا نیست.

سه- در مورد ذرات باید بگویم (قبلاً هم گفته ام که شما به آن توجه نکرده اید) تولید یک ذره زیر کوانتومی در آزمایشگاه چه ربطی به ذرات بنیادی دارد؟ شناخت ذرات بنیادی یعنی شناخت و توضیح اینکه جهان از چه ساخته شده و چگونه کار می کند. آیا برای شناخت جهان در مقیاس کلان، شناخت و توضیح فوتون و گرانش خالی از نتیجه است؟ برای شناخت و توضیح ستارگان باید بدانیم که ستارگان و کهکشان ها از چه ساخته شده اند و چگونه کار می کنند. تا زمانی که تابش و رابطه جرم و انرژی توضیح داده نشده بود، فیزیکدانان نمی دانستند که خورشید (ستارگان) چه سوختی را مصرف می کنند که می توانند این مقدار انرژی صادر کنند. حتی کلوین تصور می کرد که سوخت خورشید زغال سنگ است (بهترین سوخت در آنزمان زغال سنگ بود). شناخت ذرات بنیادی و ساختمان فیزیکی انرژی، پایه ی شناخت جهان در مقیاس کلان است. اصولاً تمام کارهای من در باره ی شناخت ساختمان فوتون و رابطه ی آن با گرانش است. هرچند از نظر مکانیک کوانتوم (و جدول استاندارد ذرات بنیادی) ذرات بنیادی فاقد ساختمان هستند و مخالفت هایی که با نظریه من می شود مستند به جدول ذرات بنیادی است؛ نه این که چرا به ذرات زیر اتمی توجه می کنم. شما بفرمایید بعد از تدوین قوانین مکانیک کلاسیک توسط نیوتن، آیا نور را از طریق بررسی کهکشان و ستارگان مورد مطالعه قرار دادند یا در آزمایشگاه (آزمایش نیوتن با استفاده از منشور و طیف نور را بیاد بیاورید) نور را تجزیه کرده و مؤلفه های نور سفید را آشکار کردند. ساختمان فوتون و رابطه آن با گرانش از مبانی کلی دانش فیزیک است که حتی اینشتین 25 سال برای اتحاد گرانش و الکترومغناطیس کار کرد و بی نتیجه ماند. دوست عزیز توجه داشته باشید که روش علمی مهم است نه اینکه از کجا باید شروع کرد. اصولاً مکانیک کلاسیک از توضیح کوانتومی تابش شروع شد، نه از کیهان و کهکشان ها.

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۸۸ خاطر نشان ساختید که می توان ساختار فوتون را متشکل از یک الکترون و پوزیترون دانست. با این اندیشه کاملا ً موافقم و در گذشته نیز حدس هایی در این باره زده بودم و این گفته ی شما مرا ترغیب کرد که برخی تلاش های خود را در زمینه ی ساختار فوتون و در آینده ی نزدیک کمی تمرکز دهم.

 

پاسخ: لطفاً دوباره نظر من را مطالعه کنید، هیچگاه نگفته ام که فوتون از یک الکترون و پوزیترون تشکیل شده است، گفتم که فوتون از دو دسته زیرکوانتوم های انرژی منفی و مثبت تشکیل می شود و در تولید زوج (اگر فوتون به اندازه کافی انرژی یا زیرکوانتوم انرژی منفی و مثبت داشته باشد) زیر کوانتوم های انرژی منفی به الکترون و زیرکوانتوم های انرژی مثبت به پوزیترون تبدیل می شوند.

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۹۰ از ذرات تبادلی سخن گفتید که برایم تازگی داشت. نوعی رویکرد که قبلا ً به ذهنم نرسیده بود. با این حال تا جایی که اندیشیدم متوجه نقاط ضعفی در آن شدم که باید به نوعی حل شوند. مثلا ً تفسیر دافعه با استفاده از ذرات تبادلی با توجه به شکل ۴-۱ (قایق ها) جالب و معقول است ولی در باره ی جاذبه به نظر من کار کمی دشوار می شود چون نمی توان دیگر از طریق پرتاب ذرات باعث جذب (دو قایق) شد. در ضمن باید توضیح داده شود که چرا ذرات تبادلی انرژی خود را پس از مدتی حرکت از دست می دهند (زیرا می دانیم که دافعه با افزایش فاصله کاهش می یابد). تا این مسائل توضیح داده نشوند اعتبار ذرات تبادلی زیر سؤال است.

پاسخ: ذرات تبادلی متعلق به من نیست، در فیزیک کوانتوم، نیرو توسط ذراتی حمل می شود که آنها را ذرات تبادلی می دانند که تحت عنوان بوزون ها شناخته می شود.

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۹۴ به بینهایت هایی اشاره کردید که بسیاری از فیزیکدانان امروزی در جهت حذف آن ها کوشیده اند. تلاش هاوکینگ در حذف چگالی بینهایت در فضا (سیاه چاله) با استفاده از فرض تبخیر سیاهچاله تا قبل از رسیدن به حالت بحرانی و تلاش فاینمن در الکترودینامیک کوانتومی بااستفاده از" بازبهنجارش" که در کتاب نیز اشاره کردید از این جمله اند. در این زمینه من روی هم رفته گمان می کنم که جواب های بینهایتِ هرچند نامعقول نمی تواند نقطه ی ضعف بزرگ یک نظریه باشد. به نظر من مسائل مهم تری در فیزیک وجود دارد که یک فیزیکدانِ با وجدان را می تواند به خود مشغول کند.

 

پاسخ: دوست عزیز هاوکینگ خودش تکینگی سیاه چاله ها را مطرح کرد که نگاه تازه ای به نسبیت عام بود. در تکینگی حجم به صفر می رسد و چگالی بی نهایت می شود. این موضوع را در تعریف جدید از تکینگی طی یک مقاله بررسی کردم و نشان دادم که در تکینگی لزومی ندارد که حجم صفر و چگالی بی نهایت باشد. با استفاده از همین توضیح، معادله فریدمان را در لحظه پیدایش جهان آشکار (بیگ بنگ) را حل کردم و دلیل وقوع بیگ بنگ را بیان کردم. من نمی دانم منظور شما از وجدان چیست؟ وجدان در علم در این نیست که کدام مبحث یا موضوع را مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم، وجدان علمی این است که به هرچه دست یافتیم بیان کنیم. بر خلاف نظر جنابعالی وجود بی نهایت ها در فیزیک مانع بزرگی در جهت شناخت دقیقتر جهان است و کار من از همین بی نهایت ها شروع شد. هرچه بیشتر کار و تحقیق کردم بیشتر متقاعد شدم که حذف بی نهایت ها ما را بیش از پیش به شناخت جهان واقعی نزدیکتر می کند. تمام تغییرات در جهان ناشی از همین محدویدت ها است که توضیح آن خود نگارش کتاب (یا مقاله ای) دیگر را می طلبد.

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۱۰۶ نا منصفانه جانب مکانیک کوانتومی را گرفته و ناسازگاری کوانتوم و نسبیت را به گردن نسبیت عام انداختید. به نظر من این دو نظریه را نباید رقیب هم دانست زیرا ماهیتاً متفاوتند. مکانیک کوانتوم ماهیتی احتمالاتی دارد و نسبیت ذاتی قطعی. نباید هم به توافق آزمایش های اخیر با مکانیک کوانتومی بیش از حد بهاء داد. مکانیک کوانتومی این را محتمل می داند (هر چند ناچیز) که الکترونی که در نزدیکترین لایه ی انرژی به گرد هسته ی اتمی پیش روی ما می گردد می تواند از دورترین نقاط شناخته شده ی جهان نیز سر در آورد! اگر اژدهایی از اعماق فضا فی البداهه زاده شود، مکانیک کوانتوم برای آن احتمالی قائل است و اگر چنین پدیده ای به امر خداوند هم صورت پذیرد احتمالاً طرفداران مکانیک کوانتومی مدّعی خواهند شد که مکانیک کوانتومی معجزات خداوند را نیز پیش گویی می کند!

اساساً در "مکانیک کوانتومی جدید" مقوله ی پیش بینی امری نامفهوم، تحریف شده، متزلزل و دلبخواه است. درثانی باید متذکر شد که مکانیک کوانتومی در حد اعلای خود با بسیاری از نظریات جناب عالی نیز تناقض دارد: شما به دنبال کشف ساختار برای ریز ذراتی چون الکترون و پروتون هستید ولی مکانیک کوانتوم وجود ساختار را برای ذرات زیر اتمی نقض می کند هر چند که احساس می کنم شما تلاش می کنید به گونه ای این ساختار ها را تعریف کنید که کمتر از جانب مکانیک کوانتومی مورد اتهام قرار گیرید برای نمونه می توان تجاوز از سرعت نور برای گراویتون و عدم وجود زمان در فضای غیر آشکار را نام برد. البته خود شما نیز در صفحه ی ۱۱۶ متذکر شده اید که اصل عدم قطعیت مانع ژرف اندیشی در واقعیت های فیزیکی شده ولی نمی دانم چرا با این اوصاف نسبیت عام را مقصر می دانید! اصولاً به نظر من ادغام دو نظریه نیز کاری مشکوک است. یک فیزیکدان باید توجه خود را شدیداً معطوف به وضع و کشف قوانینی ساده و کلی کند و به عنوان جستاری در نتایج نظریه اش ببیند که تا چه حد با نسبیت و مکانیک کوانتوم سازگار است و بیشتر از این نیز نباید کاری کند. البته با شما موافقم که نمی توان در یک زمینه ی علمی خط مشی تعیین کرد ولی به نظر من باز اصول کلی ای در این زمینه وجود دارد که نمی توان از آن تخطّی کرد، همین اصول باعث شد که اینشتین با روش شناختی ِ مکانیک کوانتومی مخالفت کند.

 

پاسخ: در آنجا (در کتاب هستی و زمان در فیزیک) و در مقالات دیگری که منتشر کرده ام، دو نکته مهم را با صراحت تمام بیان کرده ام، یکی اینکه نسبیت در سرعت نور متوقف می شود و دیگر این که مکانیک کوانتوم در اصل عدم قطعیت به حالت ایستا می رسد و مشکل فیزیک مدرن همین است. در نسبیت هر نطر جدیدی که شامل فراتر از سرعت نور باشد سرکوب می شود، و در مکانیک کوانتوم هرجا کم می آورند متوصل به اصل عدم قطعیت می شوند. تانسور فشار اندازه حرکت و انرژی که اینشتین ارائه کرده است، نمی تواند پاسخگوی مشکلات امروزی فیزیک باشد، بهمین دلیل برای آنکه رویدادهای فضا-زمان در ابعداد خرد را نیز توضیح دهد باید بازنگری شود. راه آن نیز این است که این تانسور را به مکانیک کوانتومی نزدیک کنیم نه این که کوانتوم را با آن سازگار کنیم، بهمین دلیل مشکل از نسبیت است نه مکانیک کوانتومی. بر خلاف شما به نظر من ترکیب دو نظریه نسبیت و مکانیک کوانتومی نه تنها ضروری است، بلکه هر سه نظریه مکانیک کلاسیک، نسبیت و مکانیک کوانتوم را باید با هم ترکیب کنیم، این همان کاری است که من شروع کردم و به نتایج مهمی هم رسیدم و در مقالات متعدد منتشر کرده ام.

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۱۳۲ مطلبی را باز گو کردید که ظاهرا ً مغایر با چیزی است که من سابقاً راجع به کهکشان های حلزونی می اندیشیدم. بنابراین ممنون می شوم اگر برای من توضیح دهید که آیا حرکت ستارگان در یک کهکشان حلزونی هر چه از مرکز کهکشان دور می شویم نسبت به مدل نیوتنی (عکس مجذور فاصله) کُند تر حرکت می کند یا تندتر؟

 

پاسخ: در مدل نیوتنی هرچه از مرکز کهکشان دور می شویم، باید سرعت ستاره ها هم کمتر شود، اما تجربه نشان داد که چنین نیست و همین امر باعث شد که بحث ماده تاریک مطرح شود. لطفا مقاله زیر را ببینید.

 

Zeeya Merali, "The origins of space and time", nature, [Online] available;

http://www.nature.com/news/theoretical-physics-the-origins-of-space-and-time-1.13613

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۱۳۳ منظور شما از تعمیم حد سرعت انرژی به ماده را به درستی متوجه نشدم. خواهش می کنم بیشتر توضیح دهید.

 

پاسخ: شما یک تکه چوب را بسوزانید، مقداری خاکستر و دود به وجود می آید و مقداری هم انرژی حرارتی در فضا منتشر می شود. اگر جرم خاکستر و دود را با هم جمع کنید، کمتر از جرم تکه چوب خواهد شد، این جرم انرژی تابشی است. یعنی مقداری از جرم به انرژی تبدیل می شود که با رابطه E=mc2 قابل توضیح است. هرجا که ماده به انرژی تبدیل شود، انرژی تولید شده با سرعت ثابت نور (نسبت به دستگاه لخت) حرکت می کند. پس باید یک خاصیتی در ماده وجود داشته باشد که در هر شرایطی که به انرژی تبدیل می شود، با سرعت نور حرکت می کند. یعنی این سرعت در ساختار ماده وجود دارد. در تولید و واپاشی زوج الکترون- پوزیترون نیر مشاهده می شود که فوتون با سرعت نور c تبدیل به دو ذره (ماده) با سرعت v<c می شود و در واپاشی زوج، ماده به انرژی با سرعت c تبدیل می شود. یعنی باید ماده از زیرکوانتوم های انرژی به وجود آمده باشد که در ساختمان ماده با مقدار سرعت ثابت حرکت می کنند. در مقاله زیر بطور کامل توضیح داده شده است.

 

http://gsjournal.net/Science-Journals/Essays/View/949

 

 جناب جوانشیری: در صفحه ی ۱۳۷ از هم ارزی نیرو و انرژی سخن گفتید. به نظر جالب می آید ولی بهتر است کمی شهودی تر و جامع تر توضیح دهید.

 

پاسخ: انرژی و نیرو به یکدیگر قابل تبدیل هستند. لینک زیر را ببینید.

 

http://www.ghandchi.com/iranscope/Anthology/hjavadi/CPH-Unified.pdf

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۱۴۷ مدعی شدید که هرچه تعداد زیر کوانتوم های انرژی در ساختمان فوتون بیشتر باشد، انرژی فوتون و بسامد آن بیشتر است. انرژی فوتون در اثر نسبیتی داپلری در چارچوب های لخت متحرک، دور از هر منبع گرانشی نیز روی می دهد. در این حالت توضیح دهید که گراویتون از کجا می آید تا در فوتون تجمع یابد و بسامدش بیشتر شود؟

 

پاسخ: اثر دوپلر ربطی به گراویتون ندارد، جابجایی به سمت آبی گرانش با ورود گراویتون به ساختمان فوتون توضیح داده می شود. در اثر دوپلر تعداد زیرکوانتوم های انرژی که در واحد زمان وارد آشکارساز میشود افزایش می یابد و ناظر با یک جابجایی به سمت آبی روبرو می شود.

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۱۴۸ از جرم سکون فوتون سخن گفتید که می تواند مقداری غیر صفر داشته باشد. منظورتان از جرم سکونِ ماهیتی که هرگز به صورت ساکن دیده نشده چیست؟

 

پاسخ: بهمین دلیل در آنجا تعریف جدیدی از جرم ذرات دادم و متذکر شدم باید جرم حالت سکون فوتون را کنار گذاشت.

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۱۴۹ مدعی شدید که اصل ثبات سرعت نور را می توان از اصل گراویتون به دست آورد. به نظر من شما اصل گراویتون را با استفاده از ثبات سرعت نور تدوین کرده اید! در تدوین قوانین فیزیکی باید مراقب باشیم که دچار دور فلسفی نشویم. نظریه ی شما مقادیر ناشناخته ی بسیاری دارد که ناشی از تعریف ذرات جدیدیست که خواصشان براساس فیزیک شناخته شده ی امروز شکل گرفته و بنابراین چندان کارامد نیست و ناشناخته های مازادی را به فیزیک تحمیل می کند. مثلاً چون فرض شده فوتون از تعدادی گراویتون تشکیل شده پس جرم گراویتون باید کمتر از جرم شناخته شده ی فوتون باشد که این نامساوی امری بدیهی است و چیزی به دانش فیزیک اضافه نمی کند.

 

پاسخ: در دو حالت مختلف گراویتون را تعریف کرده ام و شما به حالت دوم اشاره کرده اید. در این مورد هم که جنابعالی ذکر کرده اید، با استفاده از یک واقعیت فیزیکی (جابجایی به سمت آبی گرانش) رابطه فوتون و گراویتون بررسی شده و هیچ اشکالی ندارد. لطفاً مقاله زیر را ببینید.

 

A New Definition of Graviton

http://gsjournal.net/Science-Journals/Essays/View/951

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۱۴۹ ابراز داشتید که نسبیت عام تجاوز از سرعت نور را بدیهی می داند. با این موضوع به نظر من باید با احتیاط برخورد کرد زیرا این موضوع قاعدتا ً باید وقتی روی دهد که زمان برای ناظرِ  تحت گرانش شدیداً متسع شود. افزایش سرعتی که شما نقل کرده اید (به همراه افزایش بسامد) و برای فوتون ساقط شونده در میدان گرانشی روی می دهد، حتما ً از دید ناظر واقع در میدان گرانشی محتمل است و نه ناظر دور از میدان. بنابراین این ناظر باید ساعت های دور از میدان گرانش را ببیند که سریع تر می تپند و احتمالا ً سرعت نور های دور دست نیز از حد پذیرفته تجاوز خواهند کرد. بنابراین تجاوز از سرعت نور به علت اتساع زمان برای یک ناظر است و شاید از اصالت کافی برخوردار نباشد و نتوان آن را به عنوان یک امر عرف یا یک اصل جهت بنا نهادن یک نظریه ی تازه مناسب دانست.

 

پاسخ: بر خلاف نسبیت خاص در نسبیت عام رویدادهای فیزیکی از دید همه ناظران یکسان نیست.

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۱۵۲ فوتون را بدون بار الکتریکی معرفی کردید که البته فرضیه ی مرسومیست ولی من نظر متفاوتی راجع به بار فوتون دارم که در آینده شما را در جریان آن خواهم گذاشت.

 

پاسخ: من چکاره هستم که خواص فیزیکی ذرات را تعیین کنم، تجارب آزمایشگاهی نشان می دهد که فوتون بار الکتریکی ندارد.

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۱۶۲ مدعی شدید که با استفاده از زیر کوانتـوم های انرژی می توان قبل از انفجار بزرگ را توضیح داد. اصولا ً بررسی جهان قبل از انفجار بزرگ از دسته ی همان کارهایی است که به نظر من نباید مورد توجّهِ مستقیم قرار گیرد مگر آنکه فیزیکدان توانسته باشد بستر فیزیک را به اندازه ی کافی متحول کند. شاید بر اساس نظریه ی شما قبل از انفجار بزرگ، دنیای مجازی، فوتون های مجازی یا فضای غیر آشکار وجود داشتند. خوب سؤال این جاست که قبل از آن چه چیزی بود و محرک دنیای مجازی چه بود و اگر برای آن هم نظریه ای بدهید باز می توان پرسید که قبل از آن چه بود؟ بررسی قبل از دنیای فیزیکی با متافیزیک بهتر توضیح داده می شود تا با فیزیک. بنابراین در اندیشه ی فیزیکی به اعتقاد من بهتر است نه بیش از حد بزرگ بین و نه بیش از حد کوچک بین باشیم چون لزوما ً پیشرفت حقیقی فیزیک با یافتن جواب برای برخی پرسش های جاه طلبانه ی امروزی که بعضا ً از سالها پیش در فیزیک باب شده روی نمی دهد. در ضمن علم فیزیک را از آزمایش  شدیدا ً دور می کند؛ ببینید، این همه ریز ذره ی کوانتومی در پنجاه سال اخیر کشف شد و این همه نظریه ها ی عجیب وغریب راجع به آغاز هستی بیان شد ولی آیا هیچ یک توانست به سؤالات مهمتر فیزیک مثل اتحاد نیروها یا پیش گویی پدیده های نوین در فیزیک کمکی شایان کند؟ متاسفانه بسیاری از این نظریه ها با مشکل آزمایش پذیربودن نیز مواجه اند که نقطه ی ضعف بزرگی برای یک نظریه محسوب می شود.

 

پاسخ: من قبل از بیگ بنگ را با بازنگری معادله فریدمان توضیح دادم و در یک مقاله آن را منتشر کردم. شما ببینید چه اشکالی دارد؟ ما تا زمانیکه از روش علمی پیروی می کنیم، هر پدیده ای قابل بررسی است. لینک زیر

 

Reviewing Friedmann Equation and Inflation Theory by Sub Quantum Energy

http://gsjournal.net/Science-Journals/Essays/View/5534

 

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۱۶۶ و ۱۶۷ از تبدیلات حرکت دورانی و حرکت انتقالی برای زیر کوانتوم های انرژی سخن گفتید که نسبتا ً جالب است ولی به نظر من هنوز خام است. من خودم سابقا ً راجع به این نوع تبدیل فرض هایی کرده بودم خیلی شبیه به آنچه شما می گویید ولی چون فهمیدم که این اندیشه به نوعی باز گویی ِ ارتباط سرعت انتقالی و ساعت (سرعت دورانی) در نسبیت است از توسیع آن منصرف شدم. امروز معتقدم جرم و بار الکتریکی هر دو جلوه هایی از زمانند و حتی می توان آن ها را با معادلاتی به زمان مربوط کرد و از این طریق رابطه ای بین جرم و بار به دست آورد.  در ضمن وقتی شما برای این زیر کوانتوم ها سرعتی ورای سرعت نور قائلید باید تکلیف خود را با نحوه ی تند یا کند شدن زمان برای این ذرات مشخص کنید. یعنی باید با مفهوم زمان بیشتر درگیر شده و نظریه ای جدید را جایگزین نسبیت اینشتین کنید که در آن ارتباطی معقول و فلسفی-ریاضی بین تجاوز از سرعت نور و نحوه ی گذر زمان مطرح شده و توضیح داده  شود. اینکه فی البداهه بپذیرید که مثلا ً گراویتون ها زمان را حس نمی کنند مسئله از عمق کافی برخوردار نیست.

 

پاسخ: با شما موافقم، نه تنها در این مورد خاص، بلکه کل کارهای من نیاز بکار بیشتر دارد.

 

 

جناب جوانشیری: در صفحه ی ۱۷۴ عنوان کردید که انقباض طول نسبیتی باعث افزایش فشار و کاهش توان ذاتی سامانه می شود. البته به نظر من تا مادامی که خود اتم ها نیز در انقباض نسبیتی کوچک شوند دیگر فشاری را متحمل نخواهند شد یعنی در نسبیت "بُعد" فشرده می شود. البته این نکته را با احتیاط متذکر می شوم چون خود من هم قائلم که افزایش فشار استاتیکی کندی زمان را به همراه خواهد داشت یعنی قائلم که اگر یک تکّه اورانیوم یا یک ماده ی پرتوزا را شدیدا ً تحت فشار استاتیکی قرار دهیم نیمه عمر عنصر مذکور افزایش می یابد. این پدیده را با استفاده از تعمیم اصل هم ارزی اینشتین به همراه معادلات ریاضی مربوطه معرفی کرده ام که در آینده شما را در جریان آن قرار خواهم داد.

با تشکر

محمد جوانشیری-اردیبهشت ۱۳۹۴

M_J1364@yahoo.com

 

پاسخ: نسبیت گام بلندی در تغییر نگرش بشریت نسبت به فیزیک هستی برداشت، اما نیازمند تکمیل است و من هم در همین مسیر کار می کنم.

 

 

سخن پایانی: جناب جوانشیری عزیز، قبل از هر چیزی در مورد غلط یابی کتابم سپاسگزارم و زحمات شما قابل تقدیر است. بقیه احساس و نظر شخصی خود را در یک جمله خلاصه می کنم:" تا زمانیکه ما وارد بحث های علمی نشویم، ایران نمی تواند جایگاه واقعی خود را در جهان علم به دست آورد." متن تصحیح شده کتاب را می توانید از لینک زیر دانلود کنید. 

 

http://gsjournal.net/Science-Journals/Essays/View/5938

 

شاد و پیروز باشید

حسین جوادی

 

عطف به عتف - نگاهی به پژوهش و ISI در ایران

 

امید عمومی - نامه به ریاست جمهوری

 

مرز بین ایمان و تجربه  

نامه سرگشاده به حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی

آخرین مقالات

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 

26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40

 

 

 

 

 

سی پی اچ در ژورنالها


LEIBNITZ'S MONADS & JAVADI'S CPH

General Science Journal

World Science Database

Hadronic Journal

National Research Council Canada

Journal of Nuclear and Particle Physics

Scientific Journal of Pure and Applied Science

Sub quantum space and interactions from photon to fermions and bosons

مرز بین ایمان و تجربه  

نامه سرگشاده به حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی


آرشیو

آخرین مقالات

اخبار

اختر فیزیک

اجتماعی

الکترومغناطیس

بوزونها

ترمودینامیک

ذرات زیر اتمی

زندگی نامه ها

کامپیوتر و اینترنت

فیزیک عمومی

فیزیک کلاسیک

فلسفه فیزیک

مکانیک کوانتوم

فناوری نانو

نسبیت

ریسمانها

سی پی اچ

 فیزیک از آغاز تا امروز

زندگی نامه

از آغاز کودکی به پدیده های فیزیکی و قوانین حاکم بر جهان هستی کنجکاو بودم. از همان زمان دو کمیت زمان و انرژی بیش از همه برایم مبهم بود. می خواستم بدانم ماهیت زمان چیست و ماهیت انرژی چیست؟

 

 

  

 

HOME    ENGLISH   FEED BACK   CONTACT US   PERSIAN 

free hit counters

Copyright © 2004 CPH Theory . All rights reserved.