کتاب زندگی گالیله - برتولت برشت
(پی دی اف)
گالیله در سال ۱۵۶۴ در پیزای ایتالیا
به دنیا آمد. پدر او یک موسیقیدان بود.گالیله قرار بود کشیش شود،
اما سر از دانشکده پزشکی پیزا درآورد.
یک پزشک: گالیله
در سال ۱۵۶۴ در پیزای ایتالیا به دنیا آمد. پدر او یک موسیقیدان
بود.گالیله قرار بود کشیش شود، اما سر از دانشکده پزشکی پیزا
درآورد. به خاطر مشکلات مالی بعد از ۴ سال ترک تحصیل کرد و علایق
اصلی خود یعنی مکانیک و ریاضی را پی گرفت. در ۲۵ سالگی به درجه
استادی ریاضیات دانشگاه پیزا رسید و بعد استاد ریاضیات پادوآ شد.
داستانی که احتمالا واقعیت ندارد: آزمایش رها کردن وزنه سبک و
سنگین از برج پیزا
به احتمال زیاد، در مورد آزمایش رها کردن وزنه سبک سنگین توسط
گالیله، برای اثبات بیتأثیری وزن بر شتاب سقوط اجسام را یا
خواندهاید یا کارتونهایش را زمانی در کودکیتان دیدهاید. اما
خیلیها تردید دارند که چنین آزمایشی انجام شده باشد. چرا؟
چون گالیله به یاری تخیلی و استدلال خود اصلا نیازی به این آزمایش
نداشت. استدلال او بسیار درخشان است:
در خیال یک جسم سبک و سنگین را با ریسمانی به هم ببندید. حالا این
سؤال را مطرح میکنیم که حضور جسم سبک، حرکت جسم سنگین را کند
میکند یا تند؟
بر پایه باورهای ارسطویی آن دوره، حضور جسم سبک از طریق اعمال کشش
روی ریسمانع باید باعث کندی حرکت جسم سنگین شود.
اما از سویی وقتی این دو جسم را بستهایم، در واقع مجموعهای داریم
که سنگینتر است و باید جسم ترکیبی، تندتر از جسم سنگین سقوط کند.
پس اینجاست که به یک تناقض منطقی میرسیم یعنی جسم سبک در آن واحد
هم باعث کندی و هم تندی حرکت جسم سنگین میشود.
پس میشود استدلال کرد که سنگین یا سبک بودن اجسام، تأثیری روی
شتاب یا زمان سقوط اجسام ندارد.
محاکمه و توبه مشهور
در تاریخ ۲۲ ژوئن ۱۶۳۳، گالیلئو گالیئی (گالیله)
شصتونهساله، با روپوش سفید ویژهی
توبهکاران، به تالار بزرگ مینروا (Minerva) در روم
وارد میشود. او به دستور قاطع و مؤکد پاپ اروین هشتم، در
برابر دادگاه تفتیش عقاید مجمع روحانیت "بارگاه مقدس" با شرکت ده
کاردینال انتصابی، احضار شده است.
از دیدگاه زبان نوین دوران او، "احضارشدن"، واژهای بسیار
معنادار بوده است، چرا که با توجه به بار معنایی آن، گالیله بایستی
به حکم صادرشده، بدون هرگونه مقاومت و مباحثهی مقدماتی تن در
دهد. او از شش ماه پیش در رم، زندانی شده است. مقامهای
دونپایهی تفتیش عقاید (انگیزاسیون) به گالیله القاء
میکنند که عقاید خود را انکار کند. در ضمن او را از دیدار
دوستش، پاپ و یا دوست دیگرش که کاردینال بود، بازمیدارند. در
واقع او را از تماس با عزیزترین همکارانش محروم کردهاند.
گالیله خشمگین میشود، تن نمیدهد، به عبث میکوشد
تا مباحثهای جدلی با مفتریان خویش به راه بیندازد، ولی نسبت
به موضوع پیچیدهای که پیش آمده و سرنوشت او را رقم زده است،
بیاطلاع میماند. وی هرگز داوران خویش را پیش از ۲۲
ژوئن نخواهد دید، دادگاهی عادلانه و راستین نخواهد داشت و هرگز این
فرصت را پیدا نخواهد کرد تا هوش و دانش شگفتانگیز خویش را
-که بیش از سی سال بسیاری از اصحاب کلیسا را افسون کرده و حتی رام
ساخته است- نشان دهد.
گالیله در آنجا ایستاده است، در برابر دادگاه تفتیش عقاید،
زانو زده است، معذب، رنگپریده و خاموش؛ به
توبهنامهای خوفناک گوش فرا میدهد.
بیاننامهای که به ظاهر باید خودش نوشته باشد؛ اما در
واقع، برای نخستین بار از متن آن آگاه میشود، چرا که دیگری
آن را به نگارش درآورده است:
"من گالیلئو گالیلئی، شصتونهساله، پسر "وین چنزو
گالیلئی" از فلورانس، شخصاً در این دادگاه و در برابر شما
کاردینالهای بلندمرتبه و والامقام و مفتشان بزرگ سراسر قلمرو
مسیحیت علیه یک انحراف ارتدادآمیز با چشمانی دوخته بر
انجیلهای بسیار مقدس که با دستان خویش لمس میکنم، حاضر
شدهام.
سوگند میخورم که به هر آنچه کلیسای مقدس کاتولیک
رمی و با الهام از حواریون، حقیقت میشمارد، تبلیغ
میکند و تعلیم میدهد، همواره باور داشتهام،
اکنون نیز باور دارم و به لطف خدا در آینده نیز همچنان باور
خواهم داشت.
ولی پس از اینکه بارگاه مقدس، بهطور رسمی به من
اخطار کرد که دیگر به این عقیدهی دروغین باور نداشته باشم که
"خورشید مرکز جهان و بیحرکت است و زمین مرکز جهان نبوده و
حرکت میکند"، قول میدهم نه به طور شفاهی یا
کتبی، به این دیدگاه غلط پایبند نباشم و از آن دفاع به عمل نیاورم
و آن را آموزش ندهم.
پس از آنکه بهطور رسمی به من اعلام شد که دیدگاه
مذکور برخلاف کتاب مقدس است؛ کتابی را که نوشته و به چاپ
رساندهام اصلاح کرده و این دیدگاه را محکوم میکنم و به
سود آن برهانی بسیار متقاعدکننده میآورم، بیآنکه
هیچ راهحل قطعی به دست دهم؛ از این بابت، بر من به شدت گمان
ارتداد رفته است، یعنی گمان این بود که بر آن بودهام و باور
کردهام که خورشید در مرکز جهان قرار دارد و بیحرکت،
زمین در مرکز جهان نیست و حرکت میکند، از همین رو، من که
میخواهم در ذهن شما عالیجنابان و هر مسیحی مؤمنی، این
سوءظن شدید را که به حق نسبت به من وجود دارد، پاک نمایم، با دلی
یک رنگ و بیریا و با ایمانی صادقانه از خطاها و ارتداد و
اقدام دیگری که برخلاف کتاب مقدس باشد، روی برمیگردانم و
ابراز انزجار میکنم و سوگند یاد میکنم که در آینده نیز
دیگر مطلبی بر زبان نیاورم و به نحو کتبی ادعایی ننمایم که سوءظن
مشابهی نسبت به من به وجود آید و اگر برایم پیش آمد که با مرتد یا
مظنونی به ارتداد روبهرو شوم، او را در این بارگاه مقدس، نزد
مفتش یا در حضور ناظم کلیسای محل اقامتم افشا کنم.
و نیز سوگند میخورم و عهد میکنم که کیفرهایی را که
از جانب این بارگاه مقدس برای من مقرر شده یا خواهد شد، به جان
بپذیرم و اگر خدای ناخواسته از یکی از عهد و پیمانهایم تخطی
کردم به تمامی کیفرها و عِقابهایی که توسط قوانین مقدس و
دیگر قوانین اساسی عام و خاص علیه گمراهان مشابه، مقرر گشته و وضع
شده است سر بسپارم. به یاری خداوند و اناجیل مقدس او، که با دستان
خود لمس میکنم.
من گالیلئو گالیلئی که با امضای خویش در زیر [این
توبهنامه] از عقاید خود روی برتافتهام، سوگند
خوردهام، عهد کردهام و متعهد شدهام
بدانگونه که در بالا آمد و به نشانهی ایمان به آن، و
برای اینکه حقیقت را با دست خویش گواهی کنم، این برگهی
انکار عقاید خود را امضاء نمودهام و آن را کلمه به کلمه
برخواندهام،
در رم، در دِیر مینروا و به تاریخ بیستودوم ژوئن
۱۶۳۳٫"
ابهامزدایی: گالیله هیچگاه ، بعد از اعتراف، عبارت "ولی همچنان
میچرخد" را زمزمه نکرد!
هیچ سندی نداریم که نشان بدهد که گالیله بعد از قرائت توبهنامه
خود عبارت مشهور "ولی همچنان میچرخد" را زمزمه کرده باشد. در واقع
قدیمیترین سندی که به این افسانه اشاره میکند، یک قرن بعد از مرگ
گالیله ثبت شده است. البته در یک نقاشی که اثر نقاشی اسپانیایی است
و یک دهه بعد محاکمه گالیله کشیده شده است، او را در حالی میبینیم
که با انگشت به عبارت "ولی همچنان میچرخد" اشاره میکند و شاید
این نقاشی، بذر اولیه این افسانه را روی زمین افکنده باشد. در این
میان البته تخیل و نیز کنار نیامدن ذهنهایی که با تواب شدن گالیله
و شهید نشدنش مشکل داشتند، هم در میان هستند. این مصادره به مطلوب
تاریخی البته وارد بسیاری ازمقالات، شعرها و نوشتهها شده است.
گالیله، گیج و مبهوت از این داوری که نه به فوریت و نه به قاطعیت
آن فکر کرده بود، بیاندک اعتراضی برگه را امضاء میکند.
آنگاه آهسته دادگاه را ترک میگوید؛ خمیده، لرزان، درهم
تکیده با غروری درهم شکسته، غروری افتخارآمیز که به او اجازه داده
بود که از سی سال پیش بر ایتالیا، روشنفکری مسلط باشد.
بعدها خبردار میشود که برادرزادهی پاپ در زمرهی
سه کاردینالی بوده است که با حکم مجازات او مخالفت کرده بود؛ ولی
در این لحظه او درهم شکسته بود، یعنی پاپ اروین هشتم، دست رد به
سینهاش زده بود، همان پاپی که گالیله تصور میکرد
میتواند بیپروای کیفر، وی را به چالش بخواند.
محکوم به خانهنشینی در همان حال که با گامهایی کند و
آهسته، به خانهاش در فلورانس باز میگشت، خبر به سرعت
برق و باد در اروپا منتشر شد. دکارت، وحشتزده انتشار کتابش
را که به توضیح جهان، اختصاص داده بود، به حال تعلیق درآورد؛
پروتستانها شادمان به دانشمندان خویش حق گفتن و نوشتن را
ارزانی داشتند و نوشتههای محترمترین اینان یعنی کپلر
ریاضیدان امپراتوری را، که به سال ۱۶۳۰ درگذشته بود، از نو
قرین شرف و افتخار ساختند.
گالیله این دانشمند محترم و مورد ستایش، در ظرف یک روز، به شهیدی
بدل شد. او به افسانهی قرون و اعصار پای نهاد، برافراشته
بهسان نماد جاودانهی راستی در برابر تفرعن، نماد آزادی
اندیشه در برابر سانسور، نماد دانش درخشان در برابر باورهای تاریک.
دادرسی وی، بهسان نمونهای، مُهر و نشان عدم تساهل و
تاریکاندیشی را برای همیشه بر پیشانی کلیسای مقدس کاتولیک
کوبیده است.
فهم محاکمه گالیله بدون آگاهی از زمینههای اجتماعی و سیاسی حاکم
در آن زمان و شخصیت گالیله غیرممکن یا دست کم ناقص است. اگر تنها
به معرفی این رویداد اکتفا میکردیم، از پیچیدگی روابط بین
کلیسای کاتولیک و علم از هفت قرن پیش چیزی دستگیرمان نمیشد.
قضیهی گالیله بهطور قطع، اقامهی دعوایی است از
سوی یک باور علیه یک علم، از سوی یک تاریکاندیشی جزمی علیه
یک نبوغ فکری اصیل، اما محاکمهی یک مرد علم نیز مطرح است که
گستاخیاش بخشی از کلیسا را نومید کرده است، همان بخش که در
ابتدا و پیش از آنکه پاپ -یار دیرینه و صادق گالیله- به خشم
آید، آماده بود که خود را اهل تساهل قلمداد کند.
محاکمهی گالیله حربهای نیز به شمار میرفت،
حربهای در میان حربهای دیگر که پاپ به کار میبرد
تا با رشد پروتستانتیسم مبارزه کند، پدیدهای که پنهانی، توسط
ریشلیو، وزیر اعظم فرانسه پیش از آنکه کاردینال کلیسا شود،
ترغیب میگردید و اروین هشتم تلاش میکرد که به یاری یک
حکم مذهبی پر سر و صدا، اقتدار معنوی و دنیوی خود را که تا حدی
ضعیف گشته بود از نو تقویت نماید.
نقل از برترین ها
کتاب زندگی گالیله - برتولت برشت
(پی دی اف)
عطف به عتف - نگاهی
به پژوهش و ISI در
ایران
امید عمومی - نامه
به ریاست جمهوری
مرز بین ایمان و تجربه
نامه
سرگشاده به حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی
آخرین
مقالات
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
|