اينشتين در آن زمان تصور می كرد كه جمله ی
دوم احتناب ناپذير است، زيرا اگر از آن صرف نظر كند گرفتار
نظريه پردازيهای بی نتيجه ای خواهد شد.
در همان زمان فريدمان رياضيدان روسی متوجه
شد كه اگر از فرضيه دوم صرف نظر شود می توان فرضيه اول را حفظ
كرد بی آنكه در معادلات ميدان به جمله ی كيهان شناختی نيازی
باشد. به اين معنی كه معادلات اوليه ی ميدان دارای جوابی هستند
كه در آن شعاع جهان به زمان بستگی دارد، يعنی فضا در حال
انبساط است.
اينشتين طی مقاله ای نظر فريدمان را به
شدت رد كرد. اما يك هفته بعد متوجه اشتباه خود شد و نظر
فريدمان را پذيرفت
چند سال بعد، هابل با پژوهش های كهيشانی
نشان داد كه خطوط طيفی گسيل شده به سمت سرخ از خود نشان می
دهند، يعنی اين كهكشانها در حال دور شدن از يكديگر هستند.
مانند بادكنكی كه روی آن نقاط رنگی وجود داشته باشد و آن را
باد كنيد، اين نقاط در حال دور شدن از يكديگر خواهند بود، به
اين ترتيب پذيرفته شد كه جهان در حال انبساط است.
پژوهش های انجام شده در سالهای اخير نشان
می دهد كه جهان علاوه بر آنكه در حال انبساط است، اين انبساط
دارای شتاب نيز می باشد. يعنی ضمن آنكه كهكشانها در حال دور
شدن از يكديگر هستند، علاوه بر سرعت دارای شتاب نيز می باشد.
هنگاميكه بحث انبساط جهان مطرح شد، برای
توجيه آن بايد يك نظريه منطقی و جديد ارائه می شد تا بتواند
انبساط جهان را توجيه كند.
اين نظريه بايد توضيح مي داد كه
انبساط جهان از كجا و چه زمانی آغاز شده است؟
برای توجيه انبساط جهان نظريه بيگ بنگ
مطرح شد كه طبق آن جهان از انفجار يك توده ی فوق العاده متراكم
و با حجم ناچيز آغاز شده است.
پس از آنكه شتاب جهان
مطرح شد، بايد يك دليل منطقی برای توجيه آن ارائه می شد.
همچنانكه می دانيد طبق قوانين فيزيك شتاب ناشی از اعمال نيرو
يا انتقال انرژی صورت می گيرد. بنابراين بايد نيرويی به جهان
اعمال شود يا انرژی وجود داشته باشد تا بتواند شتاب جهان را
توجيه كند. براين اساس بحث انرژی تاريك يا Dark
Energy مطرح شد كه هنوز منشا و علت آن ناشناخته است.
البته در اين زمينه نظريه های گوناگونی مطرح شده است، اما هيچ
كدام نتوانسته پاسخ قانع كننده به آن بدهد.