در قسمتهای قبل گفتیم که بر اساس نظریه چندجهانی، جهان ما صرفاً
یکی از بینهایت جهانهای حبابی است که پیوسته از یکدیگر مشتق میشوند
و هر یک پس از بیگ بنگ خود دچار تورم شده و جهانی جدید را ایجاد میکنند.
هر یک از این جهانها میتوانند کاملا با جهان ما متفاوت باشند.
نیروهای بنیادی و ذرات زیراتمی خاص خودشان را داشته باشند. با تمام
این شرایط آنها میتوانند بر جهان ما تأثیر بگذارند و خوشبختانه
این تأثیر، نشانههای مشاهدهپذیری بر جای میگذارد. نظریه
چندجهانی پیشبینی میکند اگر جهان ما با یکی از جهانهای همسایه
برخورد کند، انرژی این برخورد ردی حلقوی و کم نور در تابش کیهانی
بر جای خواهد گذاشت. فضاپیمای پلانک اکنون سه سالی هست که به نقشهبرداری
دقیق از شدت و قطبش تابش زمینه کیهانی مشغول است و پژوهشگران
امیدوارند بتوانند نشانههایی از این حلقهها را پیدا کنند. برخی
فیزیکدانان نظری حتی پیشنهاد دادهاند که ممکن است برخی از این
جهانهای حبابی از طریق کرمچالههای فضازمان با جهان ما ارتباط
داشته باشند.
چندجهانیهای کاملاً متفاوت :
نظریه مکانیک کوانتومی که رویدادهای دنیای زیراتمی را با دقتی بینظیر
توصیف میکند،سالها است که باعث شگفتی فیزیکدانان شده است. یکی
از بزرگترین اسرار این نظریه این است که در حالیکه چارچوب ریاضی و
معادلات این نظریه به مجموعه مختلفی از پاسخها منجر میشود.
چرا همیشه یکی از این جوابها است که نتایج آزمایشهای ما را توصیف
میکند. وجود دیگر مجموعه پاسخها به چه معنی است؟
پاسخ کتابهای درسی به این سوال این بود که عمل مشاهده ذره، دیگر
پاسخهای ممکن را از بین میبرد، حال به چه ترتیب و مکانیسمی مشخص
نبود.
اما در سال ۱۹۵۷، هاگ اورت سوم، دانشجوی تحصیلات تکمیلی دانشگاه
پرینستون پیشنهاد کرد که دیگر مجموعه پاسخها، رویدادهایی را توصیف
میکنند که در تعداد بسیار زیادی جهان موازی و همزمان با ما اتفاق
میافتند. این ایده که به دیدگاه جهانهای متعدد نظریه کوانتومی
مشهور شده، به وضوح شبیه به ایده چندجهانی اما به مراتب افراطیتر
است. چرا که میگوید این جهانهای موازی هزاران میلیارد سال نوری
با ما فاصله ندارند، بلکه به نحوی در ارتباط با ما وجود دارند.
برخی دیگر از نظریهپردازان چنین ادعا میکنند که کامپیوترهای
کوانتومی فوق سریع که به خاطر سرعت فوقالعاده بالای پردازش
اطلاعات مورد توجه قرار گرفتهاند و هم اکنون در مراحل اولیه طراحی
و توسعه قرار دارند، این سرعت نینظیر را از تحلیل اطلاعات در تمام
جهانهای موازی به دست میآورند و پاسخ را در جهان ما ارائه میدهند.
چندجهانی و پیدایش انسان :
چرا شرایط جهان ما طوری است که همه چیز برای پیدایش ما انسانها
مهیاست؟
دانشمندان سالها است تلاش میکنند به این سوال پاسخ دهند. ولی تا
همین اواخر تنها چیزی که فهمیده بودند، این بود که اگر نیروهای
بنیادی و ذرات بنیادی سازنده جهان ما خواصی متفاوت، هر قدر اندک با
مقدار فعلی داشتند، حیات انسان در این جهان غیر ممکن میشد و ما هم
نمیتوانستیم وجود داشته باشیم (رجوع شود به مبحث شش عدد جادویی).
برای مثال اگر نیروی هستهای ضعیف خیلی قویتر از مقدار فعلی بود،
انفجارهای ابرنواختری هم نمیتوانستند عناصر شیمیایی مورد نیاز
برای شکلگیری حیات را تولید کنند.
مجموعه این مشاهدات منجر به مطرحشدن اصل انساندوستی (Anthropic
Principle) شد که میگوید نفس وجود ما انسانها میتواند شواهدی در
مورد برخی ویژگیهای جهان به دست دهد.
در دهه ۱۹۵۰،فرد هویل، منجم انگلیسی با استفاده از همین اصل، وجود
خاصیتی شناختهنشده از اتمهای کربن را پیشبینی کرد. چرا که در
غیر این صورت ستارگان منفجرشونده نمیتوانستند عناصر پایهای حیات
را تولید کنند. استیون واینبرگ، فیزیکدان نظری بزرگ و برنده جایزه
نوبل از همین اصل برای پیشبینی وجود انرژی تاریک استفاده کرده بود.
حال میتوان برای پرسشی که در آغاز این مباحث مطرح شد، توضیحی
ارائه داد.
شاید پاسخ این باشد که تمام این ویژگیها بطور تصادفی کنار هم جمع
نشدهاند و وجود چنین جهانی، عملاً نشانهای است از اینکه این جهان
اختصاصاً برای ما آفریده شده است. اما نظریه چندجهانی از زاویه
دیگری به ماجرا نگاه میکند. طبق این نظریه، تعداد بینهایت جهانهای
موازی بدان معنی است که میتوان در برخی از این جهانها، شرایط
مستعد حیات را حتی در توزیع اتفاقی ایجاد کرد.
خطرناکترین علم امروز :
تصورش را بکنید وقتی آن سیب مشهور روی سر آیزاک نیوتن افتاد، قانون
جاذبه عمومی به او الهام نمیشد و مثلاً چنین استدلال میکرد که
برخی سیبها به پایین و برخی دیگر به سمت بالا سقوط میکنند. ولی
ما فقط میتوانیم سیبهایی را ببینیم که به پایین سقوط میکنند.
چرا که سیبهایی که به بالا سقوط میکنند، زودتر از آنکه متوجه
شویم، از میدان دید ما خارج شدهاند.
البته مثال بالا فقط یک شوخی است. اما هدف از طرح آن مسئلهای جدی
است. ایده چندجهانی میتواند ما را مرتکب اشتباهی تاریخی کند که
یوهانس کپلر سالها برای یافتن پاسخ آن وقت گذاشت و موفق نشد.
اینکه در جستوجوی پاسخ به پرسشهایی برآییم که پاسخی ندارند.
از هر منظری که به چندجهانی بنگرید، در قلمروی علوم پرخطر قرار میگیرد.
کافی است اندازهگیری جدیدی برای انرژی تاریک انجام شود که نتیجه
آن با محاسبات نظری سازگار باشد، یا مدلی جدید از کیهانشناسی
تورمی تدوین شود که فقط به شکلگیری یک جهان منجر شود یا حتی مشخص
شود که نظریه ریسمان با جهانهای متعدد سازگار نیست و مانند آن!!!
هر قلمرو پرخطری میتواند جایزههای بزرگی را در خود پنهان کرده
باشد. در طول پنج قرن گذشته از قدرت مشاهدات و آزمایش و استدلالهای
ریاضی استفاده کردهایم تا سد باورهای اشتباه گذشته را بشکنیم. نوع
بشر راهی طولانی و پر فراز و نشیب را در تغییر درک خود از عالم،
پشت سر گذاشته است. از عالمی که زمین کوچک مرکز آن بود تا کیهان
وسیعی که صدها میلیارد کهکشان چون ذرات گرد و غبار در آن پراکندهاند.
آن هم در زمان کوتاهی که در مقایسه با صدها هزار سال زندگی بشر در
این سیاره خاکی به چشم برهمزدنی میماند.
ایده چندجهانی هم ممکن است اشتباه باشد و ممکن است واقعیت داشته
باشد.
به نظر شما تلاش برای پاسخ به این سوال، ارزش خطرکردن را ندارد؟؟؟
نقل از بیگ بنگ
اسرار جهانهای موازی-
بخش 1
اسرار جهانهای موازی-
بخش 2
اسرار جهانهای موازی-
بخش 3
اسرار جهانهای موازی-
بخش 4
اسرار جهانهای موازی-
بخش 5
اسرار جهانهای موازی-
بخش 6
آیا جهان
های موازی الزاماً از ما بسیار دور هستند؟
مرز بین ایمان و تجربه
نامه سرگشاده به
حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
آخرین
مقالات |