يک نظريه بنيادي که مدعي
ترکيب همه نظريه هاي معتبر فيزيکي است، کاملاً طبيعي است که با
حساسيت طرفدارن آنها مواجه شود.
اين حساسيت ها از چند نظر
قابل بررسي است:
يک – براي
انسانهاي علمي، يعني کساني که به علم و دانش از ديدگاه تلاش براي
شناخت جهان در محدوده ي کاري خود به آن مي نگرند، دانش و اندوخته ي
علمي ايشان، قسمتي از هستي آنان و چه بسا بخش مهمي از موجوديتشان
را تشکيل مي دهد. چنين انسانهايي در والاترين مرحله ي تکامل انساني
قرار دارند و بسيار ارزشمندند. اين افراد با نظريه هاي جديد که
دانش ايشان را هدف قرار داده و با دگرانديشي قصد دگرگون سازي آن را
دارد نمي توانند بسادگي کنار بيايند. چون بحث تنها به به دانش
محدود نمي شود و اساساً به محتواي وجودي آنها مربوط مي شود. لذا در
مقابل نظريه هاي انقلابي شديداً مقاومت خواهند کرد. بهمين دليل مي
توان گفته ي ماکس پلانک را صائب دانست که مي گويد"در فيزيک
وقتي يک نظريه جديد مطرح مي شود معمولاً مخالفاني دارد، اما
سرانجام اين نظريه قبول عام مي يابد، نه به اين سبب که مخالفن اين
نظريه مجاب شده اند؛ بلکه به اين دليل که آنان پير شده و مرده
اند."
دو – کساني
که از ديدگاه خودخواهي به آن برخورد مي کنند و مشکل، درستي يا
نادرستي نظريه جديد نيست، بلکه مشکل در اين است که چرا به ذهن
خوشان نرسيده است. معمولا برخورد ايشان بصورتي است که بهر طريق
ممکن مانع از نشر و توسعه ي نظريه شوند. حتي با اهانت هاي غير
اخلاقي و نامحترمانه تلاش مي کنند باني نظريه جديد را در هم
بشکنند.
سه – گروه
سوم کساني هستند که در آرامش ناشي از پذيرش عام اندوخته علمي خود
بسر مي برند و از هر چيزي که مخل اين آرامش کاذب باشد، آشفته شده و
تلاش مي کنند عامل آن را کنار بزنند.
چهار – کساني
که خود نمي انديشند و بازگو کننده نظرات ديگران هستند و چون جو
مخالف را قوي مي بينند، بشدت به مخالفت بر مي خيزند و حتي به
مصداق" کاتوليک تر از پاپ" خود را متعصب نشان مي دهند و بعناوين
مختلف تلاش مي کنند نظريه و باني آن را هدف حملات خود قرار دهند.
پنج – کساني
که با دقت افراطي و نوعي وساس به نظريه ي جديد مي نگرند. اما پس از
مجاب شدن، خود کمر همت به دفاع از آن بر مي بندند و از بيان ديدگاه
خود نگران نيستند.
شش
– کساني
که از نظر روحي و فکري آماده ي پذيرش ديدگاه هاي جديدند و انديشه
هاي گذشته نمي تواند آنها را ارضا کند. معمولاً اين افراد از
طرفداران نظريه هاي جديد خواهند شد و بزرگترين و مهمترين حامي آن
بحساب مي آيند.
اما در حالت کلي مي توان
نظر گاندي را صائب دانست آنجا که مي گويد"اول سکوت مي کنند،
بعد مخالفت خواهند کرد و سرانجام مي پذيرند"
اگر
نظريه ي کوهن را در مورد انقلاب هاي علمي درست بدانيم، هر نظريه ي
بنيادي زمينه ي يک انقلاب علمي را فراهم مي سازد و بتدريج صف
انقلابيون و ضد انقلاب مشخص و روشن مي شود. معمولاً ضد انقلابيون
تا آخرين لحظات و آخرين پايگاه ها دست از مقاومت بر نمي دارند. اما
در علم اين جاي خوش بختي است که قدرت سياسي و قضائي جامعه در
اختيار دانشمندان نيست. والا با دگرانديشان علمي همان مي شد که در
قرون وسطي شد.
اين روشها و برخوردها به
دلايل مختلف بخاطر درستي يا نادرستي نظريه هاي جديد نيست. اول آنکه
درستي يا نادرستي هيچ نظريه اي قبل از بحث و تبادل نظر مشخص نيست.
دوم اينکه برخورد با نظريه هاي نادرست است که ظرفيت پذيرش انديشه
هاي نوين جامعه علمي را مشخص مي سازد. سوم از ميان هزاران نظريه
تعداد اندکي با عنوان درستي قابل بحث اند، و ار آن ميان يکي
امتيازپذيرش عام را خواهد داشت. پس، نظريه هاي نادرست براي بحث،
همان قدر اعتبار دارند که نظريه هاي درست. اما در مراحل بحث و
تبادل نظر است که امتياز يک نظريه بر ساير نظريه ها مشخص مي شود. و
در يک جمله بذر نظريه هاي بزرگ در بستر نظريه هاي مختلف کاشته مي
شود و از آبشخور ظرفيت برخورد با نظريه هاي نادرست سيراب مي شود.