من آنچه را در توان داشته ام انجام داده ام
در هر حرفه اي كه هستيد نه
اجازه دهيد كه به بدبيني هاي بي حاصل آلوده شويد و نه بگذاريد
كه بعضي لحظات تاسف آور كه براي هر ملتي پيش مي آيد شما را به
ياس و نا اميدي بكشاند. در آرامش حاكم بر آزمايشگا هها و
كتابخانه هايتان زندگي كنيد. نخست از خود بپرسيد : براي
يادگيري و خود آموزي چه كرده ام؟
سپس همچنان كه پيشتر مي رويد
بپرسيد من براي كشورم چه كرده ام ؟ و اين پرسش را آنقدر ادامه
دهيد تا به اين احساس شادي بخش و هيجان انگيز برسيد كه شايد
سهم كوچكي در پيشرفت و اعتلاي بشريت داشته ايد.
اما هر پاداشي كه زندگي به
تلاشهايمان بدهد يا ندهد هنگامي كه به پايان تلاشهايمان نزديك
مي شويم ، هر كداممان بايد حق آنرا داشته باشد كه با صداي بلند
بگوئيم :
من آنچه را
در توان داشته ام انجام داده ام.
لويي
پاستور
سخن درست بگویم نمی توانم دید
که می خورند حریفان و من نظاره کنم
برای نوشتن این نامه
دلایل بسیار و انگیزه ها بیشتر دارم. دیرزمانی است که دلایل رخ می
نمایند و انگیزه ها به وسوسه گری می پردازند. اما بر این اندیشه
بودم که صبر پیشه کنم تا ز غوره ی وعده های مدیران دانش پرور حلوای
امید سازم. اما به تجربه یافتم که این غوره ها به آفتاب بردباری
پخته نمی گردند و از حمایت پژوهشگران به جز سخن مکرر هیچ بهره نمی
برم. هر چند که برف عمر را به زیر آفتاب زمان رو به پایان می دیدم،
قوت حویش را خون دل می کردم تا حرمت دانش را پاس دارم و حرف خلوت
پژوهش را به بازار پر ازدحام جمع نبرم. چون عمر صبر به پایان رسید،
بغض ترک برداشت. با خود اندیشیدم که جان آدمی به دمی بسته است و
جمع پایدار و در نهایت دانش و پژوهش از آن ایشان است. دیگر آنکه
پژوهش به جمع همانند اندیشه است به فرد. پس باید که درد خویش با
مردمان در میان گذاشت تا حکمت کنند و گره از کار بگشایند یا آنکه
مدیران پرمدعای پژوهشی که کار حمایت را به سخن پراکنی محصور داشته
اند، پند و اندرز دهند که:
-
دو صد گفته چون
نیم کردار نیست.
-
در عصر ما کشور
گشائیها به گونه ای دیگر است. سرداران از دانشگاه ها بر می
خیزند و پژوهشکده ها و کتابخانه ها میدان نبرد بین ملت ها است.
در قدیم اگر سرداری به سپاه دشمن می پیوست، انگ خیانت می خورد
و بد نام می شد، اما امروز ارج و قرب دارد و موجب مباهات و
سربلندی مردم است.
-
پیشرفت کشور و
سربلندی ملت در تولید علم است و اساس تولید علم بر سئوال و
تلاش برای یافتن پاسخ استوار است.
-
پژوهشگران و
نوآوران در پیچ و خم ادارت به اسارتند، هزاران جوان خوش ذوق و
مستعد در صف مهاجرتند و جناح های سیاسی در دبستان کشور داری
برای کارت صدآفرین قدرت، دفتر نقاشی حقوق مردم را رنگ منم منم
می زنند.
-
کشورداری، هزاران
شیوه دارد و از آن هزاران، یکی اعمال زور است. این قانون است
که زور، هر کجا که به پیروزی رسد، در نبرد با اندشه، شکست بیند..
چون بغض دوستان دیدم، از اندوه و باب
شکوه گشایی خویش شرمسار گشتم که این رنج به درد جمع، قطره اشکی است
در خیل به سکوت نشستگان کسوت پژوهش و نوآوری
سخن کوتاه کنم که موی سپید فریادم می
زند که خموشی برگزین و نظاره گرشو که در وادی مدیریت، ناله ها از
پس تحویل میز بر می آید و در هنگام ریاست و صدرات و زعامت، صدای
دلفریب به به و چه چه آنان، بلبلان خوش آوا را نیز بی آبرو می کند
ایشان غافل از آنند که رندان حاشیه
نشین نیک می دانند که ادعا و دانش سوته دلان فردای مقام، در سطح
است و با عمق بیگانه
چنین است که خود باید زانوی حمت
بربندیم و با یاری و همراهی گره از کار بسته ی پژوهش بگشاییم
شادی دوستان را آرزو دارم
حسین جوادی
چند نکته: ۱- به نظر من اجرا،
حذف، اصلاح و استمرار هر برنامه ای در کشور بايد با پشتوانه پژوهش
انجام شود اما آنچه که امروز ما شاهد آن هستيم بی توجهی به پژوهش
به عنوان پله اول و مهم برنامه ريزی و نظارت و ارزيابی کيفی برنامه
ست. ۲- اين بی توجهی دلايل متعددی دارد از جمله آنها می توان به
انتخاب موضوعات نامناسب و تکراری و ... تحقيقات اشاره کرد.اما
مهمترين دليل آن به اين مسئله بر می گردد که بسياری از مديران که
تصميم گيرنده هستند خود الفبای تحقيق را نمی شناسند و به همين دليل
اعتقادی هم به تحقيقات ندارند. ۳- نکته ديگر اين که در تصويب طرح
های تحقيقاتی در بسياری از دستگاه های اجرايی ارتباط يا مسئولين آن
دستگاه ها ضروری و مهم و بهتر اين که اصل است نه تدوين طرح خوب و
کاربردی و شايد همين مسئله موجب شد تا بسياری از پژوهشگران هنگام
تصويب طرح به دنبال پارتی و آشنا باشند و حتی برخی نگران هستند که
مبادا طرح ارسالی آنها با اسامی ديگران به عنوان مجری تصويب شود که
اين مسئله در کار علمی سرقت علمی است که بسيار نا پسند است. ۴-
انجام پژوهش ها و استفاده از آنها برای نمايش و قرار دادن در
ويترين ها و کمدهای مديران و مسئوولين و صرف هزينه کردن اعتبارات
پژوهش ها با اين قصد که اعتبارات به خزانه بر نگردد مشکل ديگری است
که در اين زمينه وجود دارد. من ۱۱کتاب ،۱۷ تحقيق و بيش از ۶۰ مقاله
دارم و در سال گذشته هم به عنوان پژوهش گر برگزيده انتخاب شدم اما
معتقدم که در کشور کارهای علمی و فکری جايی ندارد يعنی در دستگاه
های اجرايی کسانی که کارعلمی می کنند کمتر مورد توجه هستند و اين
مسئله انگيزه آنان را کمتر نيز کرده است. به نظر من مشکل سازمان
مديريت و امثال آن نيست بلکه مشکل در توجه به يافته های پژوهشی در
برنامه ريزی است.در حالی که طرح ها و لوايح کمتر پشتوانه پژوهش
دارند چگونه می توان با اصلاح يک سازمان مشکل پژوهش کشور را حل کرد
و يا کمتر کرد. قصد من دفاع از يک سازمان نيست که برخی از مطالب
شما درد من و امثال من هم هست.
حسن موسوی چلک - تهران
می خواستين اون موقع که بر موضع
قدرت بوديد کاری بکنيد همه چيز که دست شما بود ديگه چی ميخواستين
حالا هم لطف کنيد به جای ... برای بچه های شريف کاری کنيد که همين
ها هم از دستتان نرود.
علی - تهران
تا راهکارهای جديدی که در پذيرش
آرا و نظرات نسل سوم و جديدتر ايجاد نگردد اين چرخه ای که بنام
زندگی شماها برای ملت درست کرده ايد به بن بست خواهد رسيد در اينجا
نميتوانم دلايل خود را بياورم ولی ميدانيد که به ياس رسيدن جامعه
ای که شما در راس آن هستيد برايتان لذت بخش نخواهد بود ! کمال
همنشين
در خصوص آسيب شناسی " سرمايه
فکری وپژوهش در ايران "، قبل از هرچيز
بايد پرسشهای اساسی زير رامورد چالش جدی قرار داد : ۱-چرا ايران
ازنظر فرار مغزها در بين ۹۱ کشورجهان درحال توسعه وتوسعه نيافته
درمقام اول قرار گرفته است ؟علل اصلی مهاجرت نيروهای متخصص ايرانی
به کشورهای پيشرفته چيست ؟ در مقايسه با درآمدهای صادراتی
کشور(بويژه نفت )، خروج سرمايه فکری ازکشور به چه ميزان برآورد شده
است ؟ چرا ساختار پژوهشی کشور از وضيعت مطلوبی برخوردار نيست ؟
درمقايسه با دو گروه کشورهای پيشرفته و درحال توسعه ، سهم بودجه
تحقيقاتی ايران ازتوليد ناخالص ملی ، چند درصد و همچنين تعداد دست
اندرکاران تحقيق و توسعه ( به ازای هر ۱۰۰۰۰ نفر ) ، چند نفر است ؟
بررسيهای موجود نشان دهنده آن است که ، ايران ازنظر هزينه تحقيق و
توسعه و آمار دست اندرکاران تحقيق و توسعه در مقايسه با کشورهای
پيشرفته و در حال توسعه از جايگاه مناسبی برخودار نيست ؛ بطوريکه
بودجه تحقيقاتی کشور از حد استاندارد کشورهای توسعه نيافته پايين
تر ، وتعداد نيروهای تحقيق وتوسعه ( به ازای هر ۱۰۰۰۰ نفر )
درايران ۱/۱ نفر درصورتيکه درکره جنوبی ۲۲ ، کوبا ۸/۱۹ ، ترکيه ۴
نفر می باشد. بديهی است که اصلاح ساختار پژوهشی کشور نه تنها ازسوی
سازمان مديريت ، بلکه طيف گسترده ای از نخبگان ، پژوهشگران ،
انديشمندان ودست اندرکاران تحقيق و توسعه را درهم انديشی می طلبد.
مجتبی انوری - تهران
در ايران بيشتر مديران به تحجر
اهميت می دهند تا پژوهش من در چندين ارگان دولتی تا کنون کار کرده
ام و دقيقا می دانم که کار کارشناسی يعنی چه . مدير به ما می گفت
يک گزارش می خواهم که چنين نتيجه ای داشته باشد . يعنی نظر مديريت
نه کار کارشناسی آنها که نمی توانند تحمل کنند زود اخراج می شوند
.در کل در کشور ما هر که بی مغز تر باشد آدم مفيدتری به نظر می رسد
. اين واژه های مثل بسيجی لشکر بی ترمز و غير منطقی بودن چيزی است
که سياست کشور را پيش می برد نه تفکر و پژوهش . در مواردی که نتيجه
پژوهش مطابق خواسته ها نباشد پژوهشگر کافر تلقی شده و او را مخل
نظام و سياست های دولت می دانند. در کل همه چيز همين طور است فيلم
- موسيقی - شعر - انواع هنر - کتب درسی بچه ها - کتب دانشگاهی همه
و همه از يک فيلتر مذهبی و سنتی اسلامی می گذرد بعد در جامعه وارد
می شود . قتلهای زنجيره ای نخبگان و بستن روزنامه ها را ببينيد و
کتب دبيرستان و دانشگاه را . من کتابی در مورد نقاشی می خواندم
بدليل اينکه در هنر نقاشی مورد بحث زنی نيمه عريان بود کتاب عکس
نقاشی را حذف کرده بود . ساز علوم از ژنتيک گرفته تا تاريخ می
بينيد که مطالبی که محتمل است با فلسفه اسلامی تداخل داشته به شدت
حذف می شوند . يکی نيست بگويد پژوهش چه ربطی به اسلام دارد ولی
ببينيد هم ه چيز در ايران با مذهب در ارتباط است و پ ژوهشگر در
ايران حکم گاليله و برونو در اروپای گذشته را دارد . امير
- شيراز
ايشان دکتر فيزيک است و فکر می
کند که اين صلاحيت را دارد که برای جامعه علمی ايران برنامه ريزی
کند در حاليکه اين نوع برنامه ريزيها در حوزه علوم اجتماعی است. رضا
پورجوادی - برلين
به نظر من يکی از مواردی که در
اين گفتگو ناگفته مانده بررسی نقش عرضه و تقاضا در امر پژوهش است.
صرف نظر از بالا رفتن تعداد مقاله های نوشته شده، نتايج پژوهشها چه
نوع مصرفی دارند؟ منظورم اين است که امر پژوهش در ايران يک لنگ
اساسی دارد و آن نبود يک ساختار اقتصادی و تکنولوژيکی پويا برای
مصرف حاصل پژوهش است. اين امر باعث ميشود "پژوهش" بدون پشتوانه
باشد. آيا صرفن برای داشتن ! سهم در توليد علم (چاپ مقاله) ميتوان
پژوهش را به سمت ساماندهی پيش برد؟
فرهاد تقی بخش - کرمان
در يک سازمانی که مدير وبرنامه
ريز و ناظر مديريت يک مملکت ۷۰ ميليونی است چند نفر از يک دانشگاه
آبرومند فارغ التحصيل شده اند؟ مرکز آموزش مديريت دولتی به موضوع
طنز تبديل شده است. اين آدم ها چگونه نخبه پروری ومحقق پروری می
کنند. تنها باسوادان را کنار می زنند که جايگزين آنها نشوند.
دانشمندان اولين کارشان کنار نهادن بی سوادان وافراد غير کارآمد
خواهد بود. حقوق يک کارمند جديدالاستخدام اين سازمان را با يک معلم
زحمتکش بسنجيد.
ب. س. - همدان
متاسفانه مشکلات ما در مراکز
پژوهشی فقط مسائل اقتصادی نيست بلکه مشکلات اجتماعی نبود محيط کار
با شرايط مناسب بهداشت روانی ، اختلال در کا ديگران و سنگ اندازی
در مسير کار ديگران. مهمترين عضو يک محقق مغزش است که توی اين
مملکت ضايع ميشود استعدادها به تباهی کشانده مشود بعضی ها توسط
مقامات بالاتر از خودشان استثمار ميشوند بعضی جاها باندبازی اجازه
فعاليت ديگری را ميگيرد، نداشتن معيار درست تصميم گيری و دخالت
مسائل اخلاقی زشت و رشک به ديگران و قوانين اداری بيخود وقط تلف کن
عدم توجه به نظرات منتقدين و در نهايت ضايع کردن فرد، مديران مراکز
و واحد های تحقيقاتی اشتباهات خودشان را توجيح ميکنند چرا که مدير
بالاتر آتو نداشته باشد و همينکه مدير بالاتر دنبال موضوعی ميگردد
تا آتو از فرد پايين تر از خودش داشته باشد و صدها مشکل ديگر
اجتماعی در نهايت منجر ميشود به اينکه يه کسی که در مقطع تحصيلات
تکميلی تحصيل کرده در خارج از موضوع تحقيقش دوباره کار تحقيقی در
زمينه ديگری را شروع کند در جايی که به رشته اش ارتباط ندارد کار
کند و در منزل با اموال شخصی کار مورد علاقه اش را دنبال کند به
عبارت ديگر سيستم موجود استعدادها، انرژی جوانی ، علم و تجربه کسب
شده و ثروتهای مملکت و عمر آدمها رو را به تباهی می کشاند.
بهرنگ
تنها یک نکته
در این که آقای دکتر
رضا منصوری برای سامان دادن به بخش پژوهش کشور تلاش زیادی کرده
اند، شکی وجود ندارد و اینجانب به عنوان یک ایرانی از ایشان سپاس
گزارم. این نیز روشن است که ایشان در این راه لطماتی را تحمل کرده
اند و اگر گوشه نیشینی را بر می گزیدند، چه بسا از نظر مالی و
پیشرفت علمی خودشان از شرایط امروزی موقعیت بهتری می داشتند. این
نیز قابل تقدیر است
اما یک نکه می ماند که امیدوارم از
انظار دور نماند. آیا ایشان از گروه گرایی و تمامیت خواهی بدور
بوده اند؟ ایشان از فرار مغزها داد سخن می دهند و از مدیران و
مسئولان می نالند که چرا به پژوهشگران توجه کافی نمی شود و مورد
حمایت قرار نمی گیرند. آیا خودشان از بی مهری به پژوهشگران غیر
خودی مبرا هستند؟ اینجانب چنین باوری را ندارم. کدام مدیر یا
مسئولی در این کشور وجود دارد که از نزدیکان یا همفکران خود حمایت
نکند؟ مشکل تنها اینجاست که افراد بدون پارتی و غیر خود مورد بی
مهری قرار می گیرند و آقای دکتر رضا منصوری نیز از این قاعده ی
مدیریتی مستثنا نبوده و نیستند
به عنوان یک نمونه ی بارز و قابل
تامل به نظریه سی. پی. اچ. توجه شود. این نظریه در سال 1366 مطرح
شد که اگر مورد نقد و حمایت قرار می گرفت ، می توانست در این 18
سال با پیشرفت قابل توجهی مواجه شود که چنین نشد. پس از پیروزی
آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری امیدوار بودم که دولت اصلاحات
به پژوهشگران توجه بیشتری نبذول دارد که باز هم چنین نشد
در تاريخ 1380/11/18
نامه اي به مقام آقای خاتمی (ریاست محترم جمهور وقت ) تقدیم و
تقاضاي تغيير روش برخورد وزارت محترم علوم، تحقيقات و فناوري را
نمودم. در تاريخ 1381/2/10 تلفني از من دعوت كردند كه در تاريخ
1381/2/14 به دبيرخانه شوراي تحقيقات و فناوري مراجعه كنم. به موقع
مراجعه كردم و حدود يك ساعت با جناب آقاي امين منصور رياست محترم
دبيرخانه صحبت كرديم. برخورد بسيار صميمانه ايشان مرا تحت تاثير
قرار داد. در پايان جلسه از من خواستند هيئتي از استادان فيزيك را
براي داوري معرفي كنم و اظهار داشتند كه داوري در همانجا و با حضور
اينجانب انجام خواهد شد. ايشان گفتند كه اين روش معمول وزارت علوم
است و قول دادند پس از آنكه داوري به پايان رسيد مورد حمايت وزارت
علوم قرار خواهم گرفت. و ... در تاريخ 1381/2/21 كتباً هياتي مركب
از شش نفر از استادان محترم فيزيك دانشگاههاي مختلف كشور را براي
داوري معرفي كردم
چند روز بعد گفتند
آقاي دكتر رضا منصوري معاونت محترم پژوهشي وزارت علوم با تشكيل
جلسه داوري در وزارت علوم مخالفت كرده اند و داوري بايد در انجمن
فيزيك ايران و زير نظر آن انجمن برگزار شود. (بر خلاف قولي كه
قبلاً داده شده بود.) من با خوش خيالي و كمال ميل استقبال كردم. طي
نامه اي ضمن معرفي هيات داوري به انجمن فيزيك ايران تقاضاي داوری
كردم
انجمن فيزيك ايران
طي نامه شماره 81-183 مورخ1381/3/11 به امضاي آقاي دكتر رضا منصوري
(ايشان علاوه بر معاون پژوهشي وزارت علوم رئيس انجمن فيزيك نیز
بودند) اظهار داشت كه نظرات اينجانب بي ارزش است (به همين صراحت) و
احتياج به داوري ندارد. و در صورت تمايل به داوري علي الحساب مبلغ
پنج ميليون ريال به حساب آن انجمن واريز كنم تا داور انتخابي انجمن
فيزيك نظرات اينجانب را بررسي كند. اينجانب كتباُ ضمن تشكر از
اظهار لطف آن انجمن محترم با پرداخت هزينه داوري موافقت كردم و در
ضمن تقاضا كردم جلسه داوري با حضور اينجانب و نظارت استادان معرفي
شده انجام شود. ايشان باز هم مخالفت كردند. از يكي از دانشجويان
سابق خود خواهش كردم با انجمن محترم فيزيك تماس بگيرد و علت اين
برخورد را جويا شود
به ايشان گفتند كه
هدف آن است كه وي(اينجانب) از پيگيري نظرات خود منصرف شود. به این
نتیجه رسیدم که از اول همه بهانه و اشکال تراشی بوده است. گفتند
هیئت داوری معرفی کن چون تصور می کردند که نمی توانم معرفی کنم،
بعد گفتند زیر نظر انجمن فیزیک باشد (با آنکه قبول نداشتم و به
آقای امین منصور هم گفتم) پذیرفتم، گفتند برای مطالعه ی چند صفحه و
داوری آن پانصد هزار تومان بپرداز، همه را قبول کردم مشروط بر
اینکه داوری با حضور اینجانب و عده ای از فیزیکدانان انجام شود،
چون احساس می کردم که هدف دادن یک جواب رسمی و دندان شکن است تا
اینجانب را در هم بشکنند. این را می گویند حمایت از علم و دلسوزی
برای پیشرفت کشور، واقعاُ جاي تعجب است!!! آیا جای این سئوال باقی
نمی ماند که ایشان نیز مانند بسیاری از سیاستمداران گروه گرا هستند
و شکوه هایشان خصوصی است و نه عمومی؟
با تشکر
حسن جوادی