دانشگاه
تهران يكی از رهاوردهای مدرن سازی ايران است كه در زمان رضا شاه و
با حمايت او تاسيس ميشود. ( فردی بی سواد بانی اولين دانشگاه ايران
میشود !) پيش از آن اگر تصوری از دانشگاه در ايران وجود داشت همان
دانشگاه جندی شاپور عهد ساسانی بود و بعدتر در دوره اسلامی مدارسی
مانند مدرسه نظاميه بغداد كه نظام الملك طوسی آنرا بنا نهاد و
مدارس مشابه آن كه در آن از علوم طبيعي و دانش امروزي خبري نبود.
اما انديشه ايجاد مركزي براي آموزش عالي در ايران و به تعبير ديگر
دانشگاه، نخستين بار با تاسيس دارالفنون در 1230 ه.ش . به همت
اميركبير عملي گرديد. دارالفنون گرچه با قتل امير كبير فرصت توسعه
نيافت اما تجربه مغتنمي بود. در سال ۱۳۰۷ ه.ش مرحوم پروفسور محمود
حسابي پيشنهاد راه اندازي مركزي شامل همه يا اغلب دانش ها را با
وزير وقت فرهنگ، دكتر علي اصغر حكمت، در ميان نهاد. دكتر حكمت به
دنبال فرصتي مناسب براي طرح موضوع به شيوه اي كه نظر رضا شاه را
جلب نمايد بود. بالاخره موضوع در هيات دولت رضاشاه بدين صورت مطرح
ميگردد كه ابتدا همگان از آباداني تهران سخن ميگويند (و اصطلاحا
هندوانه زير بغل رضا شاه ميدهند) و سپس وزير معارف از عدم وجود
دانشگاه در شهر تهران گله ميكند و ميگويد از اين لحاظ تهران از
ساير شهرهاي دنيا عقب است. رضا شاه نيز با قاطعيت دستور ساخت
دانشگاه را ميدهد. و بدين صورت دانشگاه تهران ساخته ميشود.
پس از
اين علي اصغر حكمت (وزير وقت معارف) بي درنگ دست به كار ميشود و
جستجو براي مكاني مناسب براي دانشگاه را با كمك و مشاوره آندره
گدار، معمار فرانسوي كه در آن روزگار به عنوان مهندس در خدمت وزارت
معارف بوده آغاز ميكند. آنان پس از جستجوي بسيار در ميان ابنيه،
باغها و زمينهاي فراوان آن روز اطراف تهران باغ جلاليه را براي
احداث دانشگاه برمي گزينند. در آن روزها زمينهاي فراواني در محدوده
شهر تهران وجود داشته كه صاحبان آنها براي فروش زمين خود به دولت
سر و دست مي شكسته اند. از همين رو گروهي از مالكين اراضي بهجت
آباد نظر وزير ماليه وقت را براي انتخاب زمينهاي بهجت آباد جلب
ميكنند در حاليكه به نظر موسيو گدار عرصه آن زمينها تنگ و موقعيت
آنها سيل گير بوده و براي تاسيس دانشگاه به هيچ روي مناسب نبوده
است. با اين همه وزير ماليه در جلسه هيات دولت به سختي برخريد
اراضي بهجت آباد پاي ميفشرد و نظر بيشتر اعضاء را جلب ميكند. علي
اصغر حكمت، وزير وقت معارف نيز دلشكسته و نااميد ناظر ماجرا بوده
كه رضا شاه ناگاه وارد ميشود و پس از اطلاع از موضوع با قلدري خاص
خود اوضاع را برهم ميزند و ميگويد:« باغ جلاليه را برگزينيد. بهجت
آباد ابداً شايسته نيست عرصه آن كم و اراضي آن سيل گير است.»
(نميدانم قبلا به او در اين مورد گزارش داده بوده اند يا خير )
دولتيان در برابر اين سخنان قاطع، ساكت ميشوند و دانشگاه تهران در
محل فعلي بنا ميشود.
نمي
توان از ساختمان دانشگاه تهران سخن گفت و از سر در زيباي آن حرفي
به ميان نياورد. اين سردر در سال تحصيلي ۴۵ - ۴۶ ساخته شده و طراح
آن دانشجوي جوان آن دوره، كورش فرزامي بوده است. ظاهراً كل بنا هم
بيش از ۲۴۵۰۰ تومان (به قيمت آن زمان) براي دانشگاه خرج برنداشته
است. ( احتمالا برابر چند ميليون تومان امروز بوده است)
نقشي كه
امروز به عنوان نشان رسمي دانشگاه تهران انتخاب شده است نيز از
نقوش تاريخي كشور است. اين آرم برداشت و تقليدي است از نقشي كه به
صورت گچ بري شده در محوطه هاي دوران ساساني، نقش برجسته ها و نقوش
مهرهاي اين دوره ديده شده است و در اين مورد بويژه تقليدي است از
پلاك گچ بري شده مكشوفه از شهر ساساني تيسفون.