با
توجه به ساختاری که در قسمت
اول این مقاله برای نظریه انفجار
بزرگ ارائه
شد ، برخی ازخدا باوران معتقد بودند که اگرنظریه انفجاربزرگ درست
باشد، به نظرمی رسد
که برای وجود آفریدگار جهان، استدلالی قوی را پدید آورد . برخی
دیگرمعتقدند که این مدل به طرزشگفت انگیزی اعتقاد
کتاب مقدس را درباره خلق ازعدم تأیید می کند .
درسال
1948م هرمان باندی ، توماس
گلد و فردریک
هویل نظریه
ای تحت عنوان نظریه حالت
پایا را
ارائه کردند . طبق این نظریه که حدود دو دهه رقیب نظریه انفجار
بزرگ به حساب
می آمد ، اگرکیهان تا ابد منبسط شود دیگرلزومی به اعتقاد به لحظه
آغازین نیست. دراین نظریه بیان می شود
که نرخ این انبساط با مقدارچگالی ماده برابر واین برابری از طریق
خلق مداوم ماده ای جدید فراهم می آید. این خلق
مداوم باعث می شود تا مقدار چگالی ماده در عالم ثابت باقی بماند و
با دورشدن کهکشان ها ازهم بین آنها کهکشان
های جدید بوجود آید و بدین سان کیهان همیشه یکنواخت
بنظر می رسد . اما درسال 1964م دو نفر به نامهای پنزیاس و ویلسون تابش
ریزموجی به نام تابش
پس زمینه کیهانی را
کشف کردند که مؤید عالم داغ اولیه بود و بدین
ترتیب نظریه
حالت پایا اعتبارخود
را ازدست داد .
این بی اعتباری در دهه 90 با یافته های سفینه کوبی درمورد نا همیانگردی
عالم داغ اولیه بیشتر شد . طرفداری
متعصبانه فردریک هویل از نظریه
مذکورصرفا بدلایل علمی نبود بلکه به اعتقاد او زمان
بی نهایت با
عقاید الحادیش بیشترسازگاربود . استیون وینبرگ ، فیزیکدان و برنده
جایزه نوبل ، می گوید : « گیرایی اصلی و جذابیت فلسفی نظریه حالت
پایا ازآن جهت بود که با تصویرسنتی و دینی
جهان بدان گونه که در کتاب مقدس آمده ، کمتر شباهت داشت .
بنابرآنچه
گفته شد حضور
گرایشهای فلسفی در میان متخصصان برجسته کیهان شناسی ، حضوری جدی
بوده در مواردی بر نحوه تبیین آغاز کیهان تأثیری جهت دهنده داشته
است . درقسمت
بعدی این مقاله به بررسی دیدگاههای افرادی چون هاوکینگ و
پنروزدرباره لحظه آغازوهمچنین مدلهایی چون مدل
جهان نوسانی می پردازیم.