پروفسور لطفی زاده، دانشمند ايرانی تبار و مبدع منطق فازی، روز سه
شنبه سوم می 2005 به دعوت کانون مهندسين و متخصصين ايرانی در آلمان
و دانشگاه فنی برلين حضور رئيس دانشگاه (کورت کوتسلر) و معاون ارشد
علمی اش، در سالن EB
301 ساختمان تاريخی دانشگاه پس از امضای کتابچه طلای يادبود، نام
خود را در کنار بزرگان علم و صنعت دنيا به ثبت رساند.
پرفسور لطفی زاده با
ابداع منطق فازی نظام منطق دوگانه بين ارسطويی را دگرگون کرد
همه لوازم پيرامون
ما که آسايش را برايمان معنا می کند و تکنيک "اتومات" و "هوش
مصنوعی" را در بطن خود دارد از ابداع پروفسور لطفی زاده نشان دارد. پروفسور
"لطفی زاده" که در جهان علم به پروفسور "زاده" مشهور است، مخترع
منطق علمی نوين "فازی" است، که جهان صنعت را دگرگون کرد.
امروزه هيچ دستگاه
الکترونيکی، از جمله وسايل خانگی بدون اين منطق در ساختار خود
ساخته نمی شوند. با منطق فازی پروفسور لطفی زاده، ابزار هوشمند می
شوند و توانايی محاسبه در آنان نهادينه می شود.
از شوروی به
تهران، از تهران به آمريکا
او در سال 1921 در
شهر باکو در جمهوری آذربايجان به دنيا آمد. پدرش يک ژورناليست
ايرانی بود که در آن زمان به دلايل شغلی در باکو بسر می برد و
مادرش يک پزشک روس بود. وی
ده ساله بود که در اثر قحطی و گرسنگی سراسری پديد آمده در سال
1931، به اتفاق خانواده به وطن پدری اش ايران بازگشت. لطفی زاده در
دبيرستان البرز تهران، تحصيلات متوسطه را به پايان رساند و در
امتحانات کنکور سراسری، مقام دوم را کسب نمود. در سال 1942 رشته
الکترونيک دانشگاه تهران را با موفقيت به پايان رساند و در طی جنگ
دوم جهانی برای ادامه تحصيلات به آمريکا رفت.
او در سال 1946 موفق
به اخذ مدرک ليسانس از دانشگاه ماساچوست شد. در سال 1949 به دريافت
مدرک دکترا از دانشگاه کلمبيا نائل شد و در همين دانشگاه با تدريس
در زمينه "تئوری سيستم ها" کارش را آغاز کرد. او در سال 1959 به
برکلی رفت تا به تدريس الکتروتکنيک بپردازد و در سال 1963 ابتدا
در رشته الکتروتکنيک و پس از آن در رشته علوم کامپيوتر کرسی استادی
گرفت. لطفی
زاده به طور رسمی از سال 1991 بازنشسته شده است، وی مقيم
سانفرانسيسکو است و در آنجا به پروفسور "زاده" مشهور است. لطفی
زاده به هنگام فراغت به سرگرمی محبوبش عکاسی می پردازد. او عاشق
عکاسی است و تاکنون شخصيت های معروفی همچون روسای جمهور آمريکا،
ترومن و نيکسون، رو به دوربين وی لبخند زده اند.
سرگرمی ديگر لطفی
زاده "HI
FI" است.
او در اتاق نشيمن خود بيست و هشت بلندگوی حساس تعبيه نموده تا به
موسيقی کلاسيک با کيفيت بالا گوش کند.
پروفسور لطفی زاده
دارای بيست و سه دکترای افتخاری از دانشگاه های معتبر دنياست، بيش
از دويست مقاله علمی را به تنهايی در کارنامه علمی خود دارد و در
هيئت تحريريه پنجاه مجله علمی دنيا مقام "مشاور" را داراست.
تئوری منطق فازی
در يک نگاه
بر خلاف آموزش سنتی
در رياضی، او منطق انسانی و زبان طبيعت را وارد رياضی کرد. شايد
بتوان با دو رنگ سياه و سفيد مثال بهتری ارائه داد. اگر در رياضی،
دو رنگ سياه و سفيد را صفر و يک تصور کنيم، منطق رياضی، طيفی به جز
اين دو رنگ سفيد و سياه نمی بيند و نمی شناسد. ولی در مجموعه های
نامعين منطق فازی، بين سياه و سفيد مجموعه ای از طيف های خاکستری
هم لحاظ می شود و به اين طريق فصل مشترک ساده ای بين انسان و
کامپيوتر بوجود می آيد.
اين منطق حدود چهل
سال پيش در آمريکا توسط لطفی زاده پايه ريزی شد. و برای اولين بار
در سال 1974 در اروپا برای تنظيم دستگاه توليد بخار، در يک نيروگاه
کاربرد عملی پيدا کرد. با پيشرفت چشمگير ژاپن در عرصه وسايل
الکترونيکی، در سال 1990 کلمه "فازی" در آن کشور به عنوان "کلمه
سال" شناخته شد.
سخنرانی لطفی
زاده در دانشگاه صنعتی برلين
دعوت نامه رئيس
دانشگاه صنعتی دانشگاه برلين به اشکال مختلف در ميان دانشجويان و
مطبوعات و وسايل ارتباط جمعی به چشم می خورد. کاغذهای زرد رنگ در
قطع کوچک در ميان دانشجويان دست به دست می گشت و وعده ديدار با
دانشمند بزرگی را می داد.
در قسمتی از دعوت
نامه نوشته شده : "بانی تئوری منطق فازی به برلين می آيد: پروفسور
لطفی زاده درباره تئوری جهانی خود که در سال 1965 تدوين شده و
کاربرد جهانی آن در اتومبيل، موبايل، لباس شويی و غيره، و در خطوط
متعدد توليد، و روش های متديک ديگری که امروزه در امور اعتباری و
نرم افزارهايی که به اين سياق کار می کنند سخنرانی خواهد کرد.
پيش از برپايی
سخنرانی، راديوها و روزنامه های مختلف و از جمله انجمن مهندسين
آلمان سئوالات خود را با لطفی زاده مطرح کردند. خبرنگاری که
ميکروفن حساسی در دست داشت، از کاربرد منطق فازی در تکنيک امروزی
پرسيد؛ پروفسور لطفی زاده به ميکروفن خبرنگار اشاره کرد و گفت:
"اتفاقأ اين حساسيتی که در ميکروفن شما بکار گرفته شده تا صدای
موضعی را تشخيص دهد و صدای محيط پيرامون را منعکس نکند، نظام منطق
فازی را در خود مستتر دارد."
رئيس دانشگاه در
اتاق ويژه مهمانان، ضمن خوشامد به لطفی زاده گفت: "من رياضی دان
هستم، و از زمانی که با رياضيات مأنوسم با اسم و رسم شما هم آشنايی
دارم، و از پروفسور کنعانی رئيس کانون مهندسين و متخصصين ايرانی در
آلمان، کمال تشکر را دارم که فرصت ديدار با ايشان را بوجود آورد."
پس از آن از طرف
رياست دانشگاه، از پروفسور لطفی زاده دعوت شد تا در دفتر يادبود
طلايی دانشگاه که يادگار مخترعين بزرگ از جمله اولين مخترع
کامپيوتر (کنراد سوزه) را در خود دارد، نام خود را ثبت کند. و به
رسم يادبود کتاب زيبايی که دانشگاه فنی برلين به مناسبت يکصد و
بيست و پنج سالگی تاسيس اين دانشگاه منتشر شده بود با عنوان
"بزرگانی که ما بر دوش آنان ايستاده ايم" به آقايان لطفی زاده و
ناصر کنعانی اهدا گرديد.
پس از آن ناصر
کنعانی به زبان انگليسی به معرفی لطفی زاده پرداخت. سپس مبتکر منطق
فازی سخنرانی خود را در باره پيدايش منطق فازی و گفتاری پيرامون
نظرات مخالف و موافق آن و تکميل و پيشرفت روز افزون اين تئوری به
مدت يکساعت و نيم ايراد کرد.
انتقاد لطفی زاده
از رفتار اروپا با دانشمندان مهاجر
در فرصتی کوتاهی که
دست داد، با پروفسور لطفی زاده گفتگويی داشتم. او گفت: "خوشحالم
بعد از بيست و دو سال بار ديگر به برلين آمدم. اول از همه ديدار
ايرانيان برلين برايم جالب بود. از برلين خوشم آمده؛ از خيابان های
پهن آن خوشم آمده، و از اين که در اين شهر آسمان خراش وجود ندارد
بسيار لذت بردم... من فوق العاده خوشحالم که در اين جا هستم و با
اين استقبال گرم مواجه شدم. تنها پشيمانی ام اين است که نمی توانم
آن طور که بايد و شايد فارسی صحبت بکنم. و مجبورم به انگليسی با
شما حرف بزنم، به همين جهت بايد از شما عميقأ عذرخواهی کنم که
فارسی من خيلی خوب نيست، فهميدن فارسی برای من مشکل نيست، ولی صحبت
کردن برايم کمی سخت است."
لطفی زاده در اشاره
به تفاوت پذيرش ايرانيان مهاجر در اروپا و آمريکا می گويد: "می
خواهم مقايسه ای کنم بين جامعه ايرانی ها در آمريکا، کانادا، و
برلين. دلم می خواهد در رابطه با کانادا صحبت کنم که چندی پيش از
طرف جامعه مهندسين کانادا به آنجا دعوت شده بودم. يک فرق اساسی
وجود دارد که ايرانی هايی که مقيم کانادا هستند برای دولت کار می
کنند. ولی آنچه در برلين متوجه شدم، اين است که ايرانی ها يا در
صنايع، و يا در دانشگاه ها کار می کنند و نديدم که يک ايرانی در
استخدام دولت آلمان باشد. به گمان من اين موضوع مربوط می شود به
اينکه آلمان يک جامعه سنتی است و يک فرق اساسی بين خارجی ها و
آلمانی ها وجود داشته و دارد. من اگر آن موقع، به جای آمريکا به
آلمان می آمدم، بعيد می ديدم که در آلمان استاد دانشگاه می شدم. و
اين مسئله فقط مربوط به آلمان نيست، مربوط به تمام کشورهای اروپايی
است و اين تفاوت بين خارجيان وجود دارد."
لطفی زاده می گويد:
" شصت سال پيش، زمانی که به آمريکا رفتم، اوضاع خيلی بدتر از اين
بود، و حتا اگر فردی نام خارجی می داشت می توانست سرآغاز مشکلات
برای او باشد و با اين اسم شما نمی توانستيد شغلی بگيريد. به خاطر
دارم زمانی که در ايران بودم و به دبيرستان البرز می رفتم، به يک
آمريکايی گفتم که می خواهم برای ادامه تحصيلات به آمريکا بروم؛ و
در جواب به من گفت که تو ديوانه ای! و من نفهميدم که چرا به من گفت
ديوانه. وقتی رسيدم به آمريکا متوجه شدم که او حق دارد، چرا که ما
نمی توانيم شغلی داشته باشيم؛ کاملأ غير ممکن بود. تقريبأ آن زمان
مثل الان آلمان بود." به فارسی می افزايد: نه نه، خيلی هم بدتر.
ارتقای اجتماعی
دانشوران مهاجر در آمريکا و کانادا
به نظر او اوضاع در
کانادا و آمريکا امروزه عوض شده است ولی مهاجران همچنان با محدويت
در ارتقای اجتماعی روبرويند: "امروز به هر کجا که می روی می توانی
حضور خارجيان را ببينی...در آمريکا اوضاع به گونه ای ست که شما می
توانيد مدارج ترقی را طی کنيد، ولی در مرحله ای خارجی بودن باعث
توقف می شود. شايد بتوانيد رئيس دانشکده بشويد، ولی رئيس دانشگاه
شدن تقريبأ غير ممکن است. افراد زيادی هم در استخدام دولت آمريکا
نيستند ولی در کانادا وضع به شکل ديگری ست. به اين ترتيب من احساس
می کنم که زندگی در آلمان خيلی مشکل تر است.
"اروپا در سير
نزولی است"
او در ادامه از
نگرانی خود در باره آينده علمی اروپا می گويد: "بايد فکر کرد که
اوضاع و احوال به چه جهت به اين جا کشيده است؟ ولی به تحقيق می
توانم بگويم که اروپا در سير نزولی است . اگر آمريکا هم در سير
صعودی می بود، پيدا کردن شغل آسان تر می بود. ولی الان آمريکا هم
در سير نزولی است. علت اين است که با کشورهای آسيايی در رقابت
هستند و آسيايی ها در سير ترقی هستند. مثلأ در آلمان توليدات رو به
پايين حرکت می کند، و در بعضی کشورها سير نزولی شديدتر است مثل
انگلستان.
پروفسور لطفی زاده
در ادامه می گويد: "از آنجا که من به کشورهای مختلف سفر می کنم به
تحقيق می توانم بگويم که اين معضل دست به گريبان همه کشورهای
اروپايی است. مثلأ در ترکيه گاز و نفت وجود ندارد ولی در عوض
توريست دارند. درآناتولی فقط پانصد هزار نفر در قسمت توريسم کار می
کنند. ولی از توريسم که يک کشور نمی تواند ثروتمند شده و رشد کند.
"شکل گيری
استعمار جديد در صنعت"
لطفی زاده عقايد
اجتماعی خاصی دارد که از حساسيت او به وضع کشورهای کمتر توسعه
يافته حکايت دارد. او می گويد: "من به هر کشوری که سفر می کنم از
استادان دانشگاه سئوال می کنم که آيا شما می توانيد با پولی که می
گيريد زندگی کنيد؟ در آلمان پاسخ مثبت است، ولی در ايران و ديگر
کشورها از جمله بلغارستان، رومانی، ترکيه، لهستان، پاسخ منفی است.
و اين برای پيشرفت علم و دانش مناسب نيست و بايد کاری انجام داد."
"به طور کلی آنچه در
مورد کشورهای جهان می توان گفت اين است که يک "نئو کلونياليسم" در
حال شکل گيری است. در نتيجه يک کشوری مثل لهستان که 84 درصد از
صنعت خود را فروخته است؛ و حتا کار به خريد زمين های اين کشورها هم
رسيده است، نتيجه اين که افراد اين کشورها در آينده فقط برای آلمان
و آمريکا کار خواهند کرد، نه برای خود."
"يادم می آيد که شاه
به ايرانيان گفته بود که حتا حاضر نيستم يک دلار قرض بگيرم و بايد
کشورمان را خودمان بسازيم، ولی امروزه کشور ايران زير بار قرض و
بدهکاری است. و به نظر من جهان از يک دوران خيلی سختی در حال گذر
است و همه ما با اين مشکلات مواجه هستيم. و چه بسا مشکلات بزرگتری
در روسيه وجود دارد."
امتياز چند
فرهنگی بودن
لطفی زاده که در
فرهنگ های مختلف ترکی و روسی و ايرانی و آمريکايی باليده است اين
را امتياز خود می داند و می گويد شما از اين طريق به طبيعت بشر
بيشتر پی می بريد: "برای مثال من پنج سال رئيس دانشکده بودم، و در
بحث و نظر خواهی، نظرات آنانی که تک فرهنگی بودند، نسبی بود، ولی
من هر نظری که می دادم به مرور زمان، درستی نظر من ثابت می شد،
برای اين که من فرهنگ های مختلف را می فهمم و درک می کنم، در جايی
که مثلأ آمريکايی ها به علت تک فرهنگی بودن اين ويژگی را نمی
توانند درک کنند."
منبع: گروه
نابغه ها
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
آخرین
مقالات |