هنگامیکه بیسمارک فرانسه را تسخیر کرد، ویکتور هوگو نامه
ای برای او نوشت و چنین آغاز کرد " نابغه به نابغه تبریک
می گوید و دوست، دست دوست را می فشارد" شما می توانستید
زمینه ی دوستی برای بسیاری از مردم فراهم کنید که دست
همکاری بسوی شما دراز کنند (که کردند) و در خیال خود
از فشردن دست شما احساس شادمانی کنند، که متاسفانه چنین
نکردید. و گناه آن تنها در کارنامه ی شما نوشته شده است،
هرچند که استتار قدرت مانع از دیدن آن شود.
بقای ایران و ایرانی
در عرصه ی تاریخ ناشی از نبوغ جمعی این ملت است. نمی خواهم
به مثالهای تاریخی رجوع کنم که خود بر آن آگاهید و شواهد
تاریخی که نشان از نبوغ جمعی ایرانیان دارد، خوب می دانید.
و باز هم این شما بودید که جای تبریک گویی را از میان
بردید. در حالیکه می توانستید با به رسمیت شناختن نبوغ
جمعی ایرانیان، نابغه وار رفتار کنید و بستر شکوفایی
استعداد ایرانیان را فراهم سازید، که نساختید.
این رسم طبیعت است
که برای به دست آوردن چیزی، باید هزینه ای داد، اما ظاهراً
و متاسفانه بالاترین هزینه ی کسب قدرت در ایران گوش شنوای
ارباب قدرت است که موجب تحلیل رفتن توان جمعی و سر در گمی
کلاف مدیریت می شود. چون آقای رفسنجانی در بیم و امید
انتخابات، آقای خاتمی در آستانه ی تحویل منصب ریاست جمهوری
و آقای معین اسیر تارهای رقابت بی سرانجام است، ممکن است
منشاء بهره ای برای ایشان گردد که کمی به شرایط و نیازهای
منطقی جمعی بیندیشند.
به تابستان سال 1368
که اولین دوره ی ریاست جمهوری شما شروع شد برگردید و شرایط
امروز را با آن زمان مقایسه کنید. هر آدم معمولی که چنین
مقایسه ای انجام دهد به خوبی می تواند تشخیص دهد که بسیاری
از مشاغلی که امروز در دنیا وجود دارد، در آن سال وجود
نداشت. این همه ناشی از رشد دانش و فناوری در عرصه ی جهانی
است و این تغییرات با سرعت بیشتری پیش خواهد رفت. انسان
امروزی نه تنها در ایران، بلکه در همه ی جهان، توان
هماهنگی با این تغییرات شگرف را ندارد، و بطور خلاصه یک
نوع بحران فردی و جمعی برای ایجاد هماهنگی انسان با سرعت
رشد تغییرات وجود دارد. اما اگر زمینه ی بروز اراده ی جمعی
فراهم گردد، ایرانیان از سایر ملل جهان آسیب کمتری خواهند
دید و سهمی را که شایسته ی آن هستند کسب خواهند کرد.
سازندگی ویژگیهایی
دارد که بر دو اصل ریر استوار است
اصل
یک - بهره گیری از تمام توان جمعی بدون هرگونه تبعیض و حب
و بغض شخصی و گروهی
آیا
دولت شما در دوران سازندگی چنین کرد؟
اصل
دو - قربانی نکردن انسان به بهانه سازندگی
داستان
ساختن کعبه و قربانی کردن اسماعیل را بیاد آورید. و به این
سئوال بیندیشید که چرا خداوند نخست فرمان داد که حضرت
ابراهیم، فرزند خویش را قربانی کند و سپس فرمان را تغییر
داد؟
ساده اندیشی
است اگر تصور کنیم که خدا می
خواست حضرت ابراهیم را امتحان کند یا اینکه تصور کنیم خدا
تصمیم خود را تغییر داد، بلکه در پس این داستان مفاهیمی
عمیقتر از ظاهر آن نهفته است.
به برداشت من هدف از
این داستان، ارائه ی سرمشقی است به همه ی کسانی که می
خواهند چیزی بسازند. مفهوم صریح و روشن آن این است که
هیچکس حق ندارد در حین ساختن قربانی کند. به همین دلیل پس
از آنکه ساختن تمام شد، فرمان قربانی کردن صادر شد. علاوه
بر آن انسان قربانی نیست، حتی برای ساختن مقدس ترین ساخته
ی انسان آیا در دوران سازندگی شما کسی قربانی نشد؟
ظاهر صمیمانه ی شما
همراه با وعده ی اصلاحات موجب شد که رکورد دار آرای ریاست
جمهوری شوید. معمولاً اصلاح گران از همکاری کسانی بهره می
برند که دارای بینش اصلاحی و رفتاری فارغ از هرگونه برخورد
های جناحی و گروهی و شخصی باشند تا بتوانند اصلاحات را
نهادینه کنند. به مفهوم ساده و روشن، اصلاحات را باید از
مدعیان اطلاحگری آغاز کرد.
سئوال این است که
آیا شما چنین کردید؟
قطعاً
پاسخ منفی است. زیرا اگر همکاران شما اصلاحگر واقعی بودند،
جناح بازی، گروه گرایی و خود محوری را کنار می گذاشتند و
از اصول شایسته سالاری پیروی می کردند. آنگاه بسیاری از
افراد بیطرف و منصف جناح رقیب را نیز جذب می کردند و با
توجه به حمایت بیدریغ رای دهندگان، اصلاحات سرنوشتی بسیار
روشن تر از آنچه که هست می داشت. و امروز شما و جناح دوم
خردادی از مقبولیت چشمگیری برخوردار بودید و نتیجه ی
انتخابات دور دوم شورای شهر و مجلس هفتم به گونه ی دیگری
می بود. واقعیت این است که جناح دوم خرداد روحیه و توان
اصلاحات را نداشت، والا اصلاحات را از خود شروع می کرد.
شما از نظر
وزنه ی سیاسی و اجتماعی نه در حد آقای رفسنجانی هستید و نه
از نظر مقبولیت اجتماعی در حد آقای خاتمی. واقعیت این است
که شما در حد یک کارگزار ساده ی جناح ها بیشتر نیستید.
هرچند که انتخاب شما به عنوان ریاست جمهوری، شما و دوستان
عزیزتان را از این خوان یغما بهره مند خواهد کرد، اما در
عمل چیزی نصیب جامعه نخواهد شد.
در جهان امروز، روابط
بین ملتها با گذشته تغییر اساسی کرده است. حتی جنگ بین
کشورها از مسیر ترکتازی ها و تجاوزات نظامی خارج شده و جای
خود را به نبردهای علمی و تولیدات فکری و فناوری داده است.
امروزه بدون لشگر کشی نظامی دارایی های ملتی را غارت می
کنند و از جوانان آن برده وار بهره می برند. سرداران لشگر
کشی های امروزی در کتابخانه ها و آزمایشگاه ها مشق رزم می
کنند. در چنین نبردی نیاز به فریفتن و خریدن افرادی به
عنوان ستون پنجم نیست، بلکه تولیدات فکری و فناوری، همراه با
اطلاع رسانی گسترده از افراد عادی ستون پنجم می سازد و در
هر خانه ای را به روی ارتش مهاجم می گشایند. هر روز بر حجم
و کیفیت این تهاجمات نیز افزوده می شود.
در دنیای امروز هیچ
چیز به اندازه ی یک رقابت سالم و منطقی بین آحاد مردم از
اهمیت برخوردار نیست. تنها راه مقابله با شبیخون های
امروزی ایجاد محیطی سالم برای شکوفایی استعدادها و بهره
گیری از نبوغ جمعی مردم است. دولت خدمت گزار، سازنده،
اصلاحگر و مردمی و هر اصطلاح دیگر مترقیانه، تنها زیبنده ی
دولتی است که بتواند شرایطی در کل جامعه ایجاد کند که در
آن تبعیض و گروه بازی و چناح گرایی، جای خود را به شایسته
سالاری دهد تا مردم و بویژه جوانان بتوانند در یک رقابت
جهانی توان خود را بروز دهند و از شرف فردی و ملی خود دفاع
کنند.
تنها در یک جامعه ی
شایسته سالار است که ملتها می توانند ار آسیبهای خانمان
برانداز تهاجمات امروزی در امان باشند. و ملت ایران نیز با
تمام افتخارات تاریخی و نبوغ جمعی که دارد از این قاعده
مستثنا نیست. و هیچ دولمتردی که به جز شایسته سالاری به
چیز دیگری بیندیشد، نمی تواند خوشنام و آینده ساز باشد و
خود را خدمت گزار مردم بداند. واقعیت این است که اصلاح گر
و سازنده ی واقعی خود مردم هستند و دولت سازنده و اصلاحگر،
دولتی است که بتواند شرایطی فراهم آورد که مردم بتوانند
اصلاحات را نهادینه کنند و کشور خود را بسازند.