... از
موردی کاملا پیش پا افتاده آغاز کنیم : فردا هوا چگونه خواهد بود؟
آیا این هوا موجب است یا غیر موجب؟
آیا آنچه
در جهان می گذرد، حتی به صورت تفصیلی موجب است یا غیر موجب؟ به
عبارت دیگر : آیا قوانینی وجود دارند که هم در نظام طبیعت و هم در
نظام فکر بر سیر رویدادها حکومت کنند؟...
آيا آنچه در جهان مي گذرد، حتي به صورت
تفصيلي موجب است يا غير موجب؟ به عبارت ديگر : آيا قوانيني
وجود دارند كه هم در نظام طبيعت و هم در نظام فكر بر سير
رويدادها حكومت كنند؟ يا آنكه به خلاف، ما لااقل تا درجه اي با
حكومت تصادف، اختيار و آزادي، بر حسب اينكه كدام يك از اين
تعابير را برگزينيم، سرو كار داريم. هنگامي كه كسي صاعقه زده
مي شود يا در بخت آزمايي جايزه بزرگ را مي برد، آيا اين امر
نتيجه جبر و ضرورت است يا واقعه اي است اتفاقي؟ هنگامي كه فردي
خود را از بالاي برجي پايين مي اندازد، آياي جبر دروني او را
به اين كار وا مي دارد يا از تصميمي كه آزادانه گرفته است
پيروي مي كند ؟
چه بسيارند پرسشهايي از اينگونه كه در هر
روزگاري فيلسوفان همه كشور ها را به خود مشغول داشته اند و در
پرتو علوم طبيعي از نو مورد توجه قرار مي گيرند. به نظر مي رسد
كه امروز عقول بر حسب پاسخي كه به اين پرسش ها ميدهند به دو
اردوگاه متقابل تقسيم مي شوند : از يك سو طرفداران موجوديت و
از سوي ديگر طرفداران عدم موجوديت.و چون طبقه بندي افراد در
مقولات كاملا متمايز آسان است، هر كس كه اندكي در اين موضوع
اظهار نظر كند، قهرا اين يا آن برچسب به او زده مي شود. برخورد
عقايد خالي از لطف نيست، حجتهايي كه از زيركانه ترينش آغاز و
به عاميانه ترينش ختم مي شود. با اين همه تير غالب احتجاجات به
نشانه نمي رود و نتيجه پيكار نامعلوم مي ماند.
در حقيقت هر دو اردوگاه استدلال هاي خود
را بر مبادي مفروضي پايه گذاري ميكنند كه بديهي مي شمارند، و
التفات نمي كنند كه اين مبادي مفروض در هر دسته فرق مي كند و
اغلب از اين امر غافل مي مانند كه استدلال هاي مبتني بر آن
مبادي مفروض را به مضمونشان ربط دهند. جاي شگفتي نيست كه اين
مبادي مفروض نا همگرا، به نتايج متفاوتي رهنمون شوند و هر دسته
سرسختانه به نتايج استنتاجهاي قياسي خاص خود بچسبد.
بدين سان هر رويدادي خواه طبيعي خواه
ذهني، بر حسب فرضي پيشين كه به عنوان مبدا اصلي آن رويداد
اختيار ميشود ممكن است موجب يا غير موجب به نظر آيد بحث درباره
مثال هايي چند سخنم را روشن خواهد كرد.
اگر بينديشيم كه از همه پيش بيني هاي
مربوط به رويداد هاي طبيعي شايد چيزي از پيش بيني هاي هواشناسي
بي پايه تر نباشد، وضع هواي فردا را غير موجب خواهيم گفت.
اما اگر در نظر آوريم كه همه عواملي كه
چگونگي هوا مشروط به آنهاست ( دما، فشار هوا و ... ) چون پيرو
قوانين فيزيكي معلومي هستند، قضيه فرق مي كند. آنگاه با تكيه
بر اين قوانين نتيجه خواهيم گرفت كه تقريب پيش بيني وضع هواي
فردا تنها از جهل ما نسبت به رابطه درست عواملي كه دست اندر
كارند ناشي مي شود و در حقيقت چگونگي هواي فردا كاملا موجب
است.
اما هنگام به كار بردن تعبير " در حقيقت "
بايد محتاط باشيم. معني اين تعبير گاهي ممكن است بسيار مهم
باشد، و از آنجا كه با راي صائب به كار نرفته تاكنون براي سوء
تفاهمات بسياري محمل به دست داده است. مثلا در ستاره اي كه در
آسمان ميبينيم، چيس كه حقيقي است ؟ ماده اي كه آن را تشكيل مي
دهد يا نوري كه چشم مارا مورد تاثير قرار مي دهد؟ حقيقت گرا
فرضيه اول و تحصلي، فرضيه دوم را اختيار مي كند. هر يك از اين
دو مي توانند با دلايل پسنديده اي از خود دفاع كنند. و با اين
همه نه اين و نه آن گروه نمي توانند خود را محق بدانند. اما
اگر هر دو گفته معتبر باشد، چنين نتيجه مي شود كه تعبير " در
حقيقت " ديگر معناي روشني ندارد. تا زماني كه تكليف اين نكته
روشن نشده، براي ابهام ها و سوء تفاهم ها، محل هست.
بر سر پيش بيني هواي فردا باز مي گرديم،
به آنجا كه درباره آن از خود مي پرسيم " درحقيقت " موجب است يا
نه. پس براي جواب دادن، همه چيز به اين امر باز بسته است كه چه
چيز را حقيقت مي دانيم. و هيچ چيز مانع از اين نمي شود كه از
نظرگاهي پشتيباني كنيم كه نتيجه منطقي آن ما را، به نتيجه اي
عكس نتيجه قبلي، يعني به موجب نبودن چگونگي هوا، رهنمون خواهد
شد. در واقع، مي توانيم، نه قوانين فيزيك و كاربرد آنها را در
تعيين درست چگونگي هوا، بلكه هواشناساني را كه چگونگي هوا را
پيش بيني مي كنند و احتمالات خود را بر اطلاعاتي كه در اختيار
دارند بنا مي نهند " حقيقي " بشماريم.جز اين هر چه هست نظر است،
تعميم و به انديشه در آوردن است و نه حقيقت. پس از اين نظرگاه
چگونگي هواي فردا « در حقيقت »، چه اكنون و چه شايد براي هميشه
غير موجب است.
براي احتراز از اين ابهام ها، برد با ما
خواهد بود هرگاه از به كار بردن واژه هايي مانند : به حقيقت،
به ظاهر، گويا. مگر در صورتي كه معني آنها را كاملا روشن كرده
باشيم، بپرهيزيم و به جاي آنها مبادي مفروضي را مشخص كنيم كه
اين تعابير را به آنها مي پيونديم.پس تا آنجا كه به پرسش هاي
ما مربوط مي شود پاسخ زير را به دست مي آوريم :
چگونگي هواي فردا را بايد موجب يا غير
موجب گفت بر حسب اينكه به كار بردن درست قوانين فيزيك را مبدا
مفروض بگيريم يا اسبابي را كه هواشناسي عملا در اختيار
دارد. تا زماني كه مبدا مفروضي پايه تصديق ماست درست مشخص
نكنيم، مسئله موجب يا غير موجب بودن چگونگي هوا جوابي مثبت يا
منفي نتواند داشت، اين مسئله به خودي خود معنايي ندارد و مي
توان درباره آن بي سرانجام بحث كرد
نقل از هوپا