میدانیم كه اثبات گردش زمین بدور خورشید كه ناقض نظریه
«زمینمركزی» پیشینیان بوده، به یوهانس كپلر (سده هفدهم میلادی)
منسوب است. اما پیش از او گالیله و كوپرنیك (هر دو در سده شانزدهم)
به فرضیه خورشید مركزی اعتقاد داشته، اما موفق به اثبات آن
نمیشوند. در نتیجه افتخار اثبات ریاضی این پدیده از آنِ كپلر است.
كوپرنیك در كتاب «درباره گردش افلاك آسمانی» صادقانه بیان میكند
كه تحت تأثیر افكار «ابن شاطر» قرار داشته است.
منابع موجود ایرانی
نشاندهنده این است كه هر چند ایرانیان موفق به اثبات حركت زمین
نشده بودند (و یا دستكم منابعی در این زمینه در اختیار ما نیست)؛
اما گروهی از دانشمندان ایرانی بر چنین نظریهای اعتقاد داشتهاند
كه در واقع خورشید ثابت بوده و زمین بر گرد آن در چرخش است. یكی از
شواهد مكتوب، كتاب «اعلاقالنفیسه» نوشته ابنرسته اصفهانی (قرن
سوم هجری/ نهم میلادی) است كه تنها یك جلد از هفت جلد آن باقی
مانده است. (این
كتاب با ترجمه دكتر حسین قرهچانلو توسط انتشارات امیركبیر، و
همچنین توسط كراچوفسكی و دیگران به زبانهای دیگر منتشر شده است.) ابنرسته،
هفتصد سال پیش از كوپرنیك مجموعهای از نظریههای دانشمندان ایرانی
را گرد آورده است كه برخی از آنان قائل بر یك یا دو حركت وضعی و
انتقالی زمین بودهاند.
«زمین در هر
شبانهروز، یكبار بر دو قطب خود میگردد كه از مشرق آغاز و ظرف
بیست و چهار ساعت با گذشتن از آنسوی زمین به همانجا میرسد» (ص
17). «گردشی
كه از ستارگان به نظر میرسد، در واقع حركت زمین است، نه فلك
خورشید» (ص
33).
ابوریحان بیرونی نیز در
كتاب «قانون مسعودی» به معرفی دانشمندی به نام عبدالجلیل سجزی
(سیستانی) میپردازد كه به نظریه گردش زمین به دور خورشید اعتقاد
دارد و بر همین پایه استرلابی معروف به «زورقی» (شناور/ گردان)
ساخته است. بیرونی شرح میدهد كه «رد
نظریه سجزی كار سادهای نیست» (قانون
مسعودی، متن عربی، بكوشش عبدالكریم الجندی، بیروت، 2002 میلادی،
جلد دوم، فصل ششم، ص 142. موجب تأسف است كه این كتاب مهم بیرونی
هیچگاه در ایران ترجمه و نشر نشده است.) بیرونی
همچنین ششصد سال پیش از كپلر به صراحت مدار
حركت سیارگان را نه دایره كامل، بلكه «بیضوی» دانسته است (همان،
ص 148). هر چند بیرونی به اثبات ریاضی این ادعا نمیپردازد؛ اما
وجود چنین باوری میتواند جالب توجه باشد.
اما صدها سال پیش از
بیرونی، سجزی و ابن رسته، یعنی در دوره ساسانی، گروهی از سیستانیان
پیرو آیین میترا (احتمالاً به دلیل سختگیریهای موبدان ساسانی) به
سرزمینهای پیرامون رود سند (هند آنروز و پاكستان امروز) مهاجرت
میكنند كه در بین آنان ستارهشناسی بنام «ورازمهر» (در
هندی «وراه میهر) بوده است. Sitaram دانشمند
هندی نقل كرده است كه این گروه را در هند با نام «شكادیپی» (منسوب
به سكا/ سیستان) میشناختهاند و كتاب نجومی معروف «سیدهانتا» كه
عموماً اثر هندیان شناخته میشود در اصل نوشته ورازمهر سیستانی
بوده است. ورازمهر در این كتاب شواهد و دلایلی عرضه میدارد كه
بموجب آنها نتیجه میگیرد «زمین
متحرك و آسمان ثابت است».
نظریه ورازمهر در همان هنگام مورد نقد و بررسیهای علمی واقع شده و
نمونهای از آن مباحثات او و «براهماگوپتا» است. (برای
آگاهی بیشتر نگاه كنید به les
Penseurs de Islam نوشته Baron
carra de vaux؛
تاریخ علم در ایران، دكتر مهدی فرشاد، انتشارات امیركبیر، جلد اول،
1365؛ سهم ارزشمند ایران در فرهنگ جهان، عبالحمید نیر نوری، انجمن
آثار و مفاخر فرهنگی، جلد دوم، 1377؛ و مقاله Iranian
Influence on Indian Culture نوشته K.
N. Sitaram در
نشریه انستیتو كاما (Cama
Institute Journal).
در پایان به این نكته نیز
باید اشاره كرد كه كتاب اعلاقالنفیسه ابنرسته اصفهانی از بسیاری
جهات دیگر نیز ارزشمند است. او نقل میكند كه نخستین
كسی كه «عربی» نوشت؛ آن خط را از مردمان شهر «انبار» كه در «دل
ایرانشهر» واقع بود؛ فرا گرفته بود.
او محدوده خلیج فارس را نه تنها خلیج فعلی، بلكه همراه با دریای
عمان میداند: «اول
خلیج فارس در مصب دجله و آخر آن، مكران است در اول هند».
او همچنین روایتهایی به نقل از دانشمندان زمان خود در اندازه جرم،
قطر و فاصله خورشید، ماه و سیارگان از زمین را میآورد كه برخی از
آنها با دانش امروزی برابری میكند.
نقل از سایت غیاث آبادی