خلاصه مقاله:
سوخت و ساز سلول هاى بدن جانوران نيازمند وجود اكسيژن است. به
همين دليل هم اگر به اين جانوران اكسيژن نرسد مى ميرند. اما
برخى از جانوران قادرند نياز بدن خود به اكسيژن را كاهش داده و
يا حتى آن را براى مدتى متوقف كنند. در اين حالت آنها از وضعيت
حيات عادى به حالتى اسرارآميز به نام حيات معلق- كه نه شبيه
مرگ است و نه زندگى - فرو مى روند.
هم اكنون دانشمندان با تحقيق بر روى اين قابليت ناشناخته
جانوران، در تلاش براى القاى چنين حالتى در انسان هستند. برخى
از اين دانشمندان، پا را از اين هم فراتر گذاشته و معتقدند كه
انسان نيز به طور بالقوه توانايى تعليق حيات را در خود دارد.
در آزمايشگاهى در شهر بوستون،
دكتر «حسن علم» به بدن سرد و بى حركت خوكى كه روبه روى او بر
روى يك ميز فولادى قرار گرفته خيره شده است. تپش قلب اين جانور
متوقف شده، خون بدنش تخليه شده، در مغزش هيچ گونه فعاليت
الكتريكى مشاهده نمى شود و بافت هاى بدنش نيز هيچ اكسيژنى مصرف
نمى كنند. اكنون حدود دو ساعت و نيم است كه جانور در اين حالت
قرار دارد. با ديدن اين صحنه حتماً فكر مى كنيد كه اين جانور
مرده است اما در اشتباه هستيد چرا كه همان گونه كه دكتر «علم»
اشاره دارد مى توان آن را دوباره زنده كرد! او كليدى را فشار
مى دهد و خون گرم شروع به پمپ شدن به داخل بدن جانور كرده و
دماى بدنش را به تدريج بالا مى برد. وقتى دماى بدن خوك به حدود
۲۵ درجه سانتيگراد مى رسد قلبش به طور خود به خود شروع به حركت
كرده و جانور دوباره به زندگى برمى گردد.
«علم» كه يك جراح متخصص سوانح
و حوادث مرگبار در بيمارستان عمومى ماساچوست واقع در شهر
بوستون است اكنون در حال تحقيق بر روى تكنيك جديدى است كه
به وسيله آن مى توان مجروحانى را كه در لبه مرگ قرار گرفته اند
در وضعيتى اسرارآميز به نام «حيات معلق» قرار داد. بدين ترتيب
پزشكان قادر خواهند بود تا جسم شخص مجروح را ساعت ها در اين
وضعيت گرگ و ميش ميان زندگى و مرگ نگاه داشته و پس از ترميم
جراحات وارده، او را دوباره زنده كنند. در آينده اين روش خواهد
توانست جان مجروحان حاصل از شليك گلوله و يا حوادث و تصادفات
جاده اى و ساير سوانح مرگبار را - كه ميزان خونريزى در آنها
بسيار بالاست - از مرگ حتمى نجات دهد. «علم» يكى از چند محققى
است كه بر روى وضعيت حيات معلق تحقيق مى كنند. اين دانشمندان
معتقدند كه با خارج كردن كامل اكسيژن از ارگانيسم ها مى توان
قابليت نهفته اى را كه در بدن براى قرار گرفتن در وضعيت حيات
معلق وجود دارد بيدار كرد. اگرچه اكنون روش هاى بالينى مختلفى
براى بيهوشى عمومى وجود دارد اما اين روش ها فقط فعاليت مغز را
به حالت تعليق درمى آورند. اما «علم» و ديگر محققان اكنون
مشغول مطالعه بر روى روش هايى هستند كه قادر خواهند بود كل بدن
را به حالت تعليق درآورند. البته جزئيات سازوكارى كه مى تواند
حيات را در جانوران به حالت تعليق درآورد هنوز ناشناخته است
اما به هرحال دانشمندان نسبت به يك مسئله مطمئن هستند: به
تعليق درآوردن حيات، كارى شدنى است.
آزمايشى كه «علم» بر روى
خوك ها انجام مى دهد به اين ترتيب است: او ابتدا جانور را
بيهوش مى كند تا از درد احتمالى حاصل از آزمايش بكاهد. سپس بطن
جانور را شكاف داده و يكى از سرخرگ ها و سياهرگ هاى اصلى را
قطع مى كند. (اين كار به شيوه اى انجام مى شود كه ميزان و نحوه
خونريزى ايجاد شده بتواند خونريزى حاصل از برخورد چندين گلوله
به سينه و شكم يك انسان را شبيه سازى كند.) خونريزى حاصل از
اين آزمايش بسيار شديد و سريع خواهد بود - چيزى در حدود ۵۰
درصد - به طورى كه بدن جانور به سرعت در وضعيت شوك شديد قرار
مى گيرد. در اين زمان دكتر «علم» تمامى خون بدن خوك را بيرون
كشيده و ذخيره مى كند سپس نوعى مايع مخصوص نگاهدارنده اعضاى
بدن را كه تا دماى ۲ درجه سانتيگراد سرد شده است به درون سيستم
گردش خون خوك پمپ مى كند. (اين مايع مغذى كه حاوى راديكال هاى
آزاد براى جلوگيرى از فساد بافت هاى بدن نيز هست به طور معمول
براى نگاهدارى اعضاى پيوندى در آزمايشگاه ها مورد استفاده قرار
مى گيرد.) بدين ترتيب مايع مزبور جانشين خون شده و دماى بدن
جانور را از درون خنك مى كند. با گذشت ۲۰ دقيقه، دماى بدن خوك
از ۳۷ درجه به ۱۰ درجه سانتيگراد كاهش مى يابد. «علم» جانور را
به مدت ۹۰ دقيقه در اين وضعيت حيات معلق نگاه مى دارد. او در
اين مدت، زمان لازم را براى ترميم رگ هاى پاره شده در اختيار
خواهد داشت. پس از آن وى خون ذخيره شده را گرم كرده و مجدداً
وارد سيستم گردش خون جانور مى كند و بدين ترتيب خوك دوباره
زنده مى شود.
درواقع سرد كردن بدن، عاملى
است كه مى تواند با كليدى ترين خطرى كه مجروحان با ميزان
خون ريزى شديد را تهديد مى كند مقابله كند. داستان از اين قرار
است كه خون، مستمراً اكسيژن را به اعضاى بدن مى رساند. به
همين دليل هم كند شدن جريان خون به واسطه خونريزى شديد يا سكته
قلبى، بدن را دچار شوك خواهد كرد (به عنوان مثال عضوى نظير
مغز، بدون وجود اكسيژن در ظرف مدت تنها ۵ دقيقه مى ميرد.) اما
چنين به نظر مى رسد كه به كمك سرد كردن دماى بدن، نياز آن به
اكسيژن كاهش يافته و بدين ترتيب مى توان از مرگ آن جلوگيرى
كرد. درواقع اكنون مشخص شده است كه به ازاى هر ۱۰ درجه
سانتيگراد كاهش دماى بدن، نرخ متابوليكى آن به نصف كاهش خواهد
يافت.
همين امر ممكن است بتواند علت
نجات معجزه آساى «آنا باگنهولم» (Anna Bagenholm) را از مرگ
حتمى توضيح دهد. او زمانى كه مشغول اسكى كردن در منطقه اى
كوهستانى در شمال نروژ بود به ناگهان در رودخانه اى يخ زده فرو
رفت و در زير يخ ها گير افتاد. بنابر گزارشى كه در شماره
ژانويه ۲۰۰۰ نشريه پزشكى لانست (Lancet) چاپ انگلستان منتشر
شده بود، دوستان «باگنهولم» پس از ۸۰ دقيقه موفق شدند او را از
زير يخ ها بيرون بكشند. در آن زمان دماى بدن «باگنهولم» به
۷/۱۳ درجه سانتيگراد كاهش يافته و از نظر علائم بالينى مرده
محسوب مى شد. ماموران امداد و نجات بلافاصله او را با
هلى كوپتر به بيمارستان رساندند. در آنجا پزشكان خون بدن
«باگنهولم» را به طور كامل تخليه كرده و پس از گرم كردن مجدداً
آن را به داخل بدنش پمپ كردند. اگرچه «باگنهولم» ۶۰ روز را
تحت مراقبت هاى ويژه پزشكى سپرى كرد اما نهايتاً به طور كامل
بهبود يافت. البته «آنا باگنهولم» بسيار خوش شانس بود چرا كه
تنها ۳۰ درصد اشخاصى كه دماى مركزى بدن شان به شكلى كنترل نشده
به زير ۲۸ درجه سانتيگراد كاهش مى يابد، زنده مى مانند.
اما سرد كردن بدن به شيوه اى
كنترل شده يكى از روش هاى شناخته شده براى جلوگيرى از تخريب
بافت ها محسوب مى شود. درواقع در دهه ۱۹۶۰ بود كه «پيتر سافار»
(Peter Safar) -يكى از پيشگامان عرصه جراحى قلب - در دانشكده
پزشكى دانشگاه پيتسبورگ آمريكا براى نخستين بار اعلام كرد كه
سرد كردن بدن پس از ايست قلبى مى تواند از صدمه خوردن به مغز
جلوگيرى كند. امروزه پايين آوردن دماى بدن تا حدود ۱۸ درجه
سانتيگراد و به مدت ۴۵ دقيقه، به روشى متداول در عمل جراحى باى
پس قلب تبديل شده است. اما در آزمايش دكتر «علم»، براى آن كه
خوك ها از شوك حاصل از خونريزى شديد جان سالم به دربرند لازم
است دماى بدن شان را از اين حد هم پايين تر آورد و آن را به
حدود ۱۰ درجه سانتيگراد رساند. از آنجايى كه اثرات جانبى اين
ميزان كاهش دماى بدن هنوز براى بشر شناخته شده نيست بنابراين
«علم» هنوز نمى تواند اين روش را بر روى انسان ها پياده كند.
اما او به اين نتيجه رسيده كه به هر حال نمى توان دما را چندان
از اين حد پايين تر آورد چرا كه از حدود ۵ درجه سانتيگراد به
پايين، سلول ها شروع به ازهم گسيختن مى كنند. «علم» تاكنون
آزمايش خود را بر روى خوك ها بيش از ۲۰۰ بار تكرار كرده است و
در ۹۰ درصد مواقع، زنده كردن مجدد جانور با موفقيت صورت گرفته
است. در ضمن در مواردى كه خوك ها بدون ايجاد جراحت به حالت
حيات معلق برده شده بودند تقريباً همگى بدون وجود آثار جانبى
منفى دوباره به حالت عادى برگردانده شده اند. البته «علم»
معتقد است كه هرچند اكنون انجام اين روش بر روى انسان به لحاظ
تكنيكى ميسر است اما فعلاً براى انجام چنين كارى زود است چرا
كه هنوز سئوالات بسيارى در مورد وضعيت حيات معلق وجود دارد كه
بايد بدان پاسخ داده شود. به عنوان مثال، «علم» هنوز نمى داند
كه خوك ها را حداكثر تا چه مدت مى توان در اين وضعيت نگاه داشت
چه رسد به انسان ها. اما او معتقد است كه اين زمان براى
انسان ها احتمالاً چيزى در حدود ۳ ساعت خواهد بود.
اما «برت گيروير» ((Brett
Giroir كه يكى از مديران ارشد موسسه تحقيقات دفاعى آمريكا
(DARPA) است به اين زمان ۳ ساعته بسنده نكرده و اميدوار است كه
با كمك روش هاى ديگرى براى تعليق حيات بتوان زمان طلايى ۶۰
دقيقه اى فعلى را كه اكنون به عنوان حداكثر زمان ممكن براى
نجات سربازانى كه دچار خونريزى شديد شده اند در نظر گرفته
مى شود - به حدود ۶ ساعت افزايش داد. اما بايد توجه داشت كه در
يك منطقه جنگى، پياده سازى روش هايى نظير روش علم براى تعليق
حيات، روش هاى چندان مناسبى نخواهند بود. علت اين امر را
گيروير به خوبى توضيح مى دهد. او مى گويد: «در ميدان جنگ،
كاميون هاى پر از يخ براى سرد كردن دماى بدن مجروحان وجود
ندارد. ما در ميادين جنگ به روش هايى نياز داريم كه حداكثر به
يك سرنگ ۵۰ ميلى ليترى احتياج داشته باشند.» همين دليل بود كه
سبب شد تا «مارك راث» (Mark Roth)، زيست شناس سلولى مركز
تحقيقات سرطان سياتل در واشينگتن به دنبال روش ديگرى براى به
تعليق درآوردن حيات بگردد كه نيازى به سرد كردن بدن نداشته
باشد. «راث» معتقد است كه در آينده اى نزديك، پزشكان و سربازان
در عرصه نبرد، كپسول هاى گازى كوچكى در اختيار خواهند داشت كه
از طريق يك ماسك قادر خواهند بود مجروحان را به حالت حيات معلق
ببرند بدون آن كه نيازى به استفاده از سيستم هاى سردكننده بزرگ
و سنگين باشد. «راث» از پنج سال پيش تحقيقات خود را براى تعليق
حيات در ارگانيسم ها و موجودات زنده آغاز نموده است. او از قبل
مى دانست كه نوعى از كرم ها به نام كرم نخسانه و نيز مگس هاى
سركه قادرند ۲۴ ساعت را بدون اكسيژن و در حالت حيات معلق سپرى
كرده و پس از اين مدت در صورت قرار گرفتن مجدد در معرض هواى
آزاد، رشد و نمو خود را دوباره از سر بگيرند. از آن جالب تر
نوعى ميگوى دريايى است كه مى تواند چهار سال تمام را بدون
اكسيژن در حالت حيات معلق باقى بماند و پس از آن بدون هيچ
مشكلى دوباره به حيات بازگردد. «راث» كه از توانمندى اين
موجودات براى فشردن كليد توقف حيات در خود به شگفت آمده بود
تصميم گرفت همين روش را بر روى جنين ماهى هاى گورخرى آزمايش
كند. او يك جنين ماهى را در محفظه اى كاملاً بسته كه حاوى يك
سيستم مولد هيدروژن و يك كاتاليزور براى تبديل تمامى اكسيژن
موجود در محفظه به آب بود قرار داد. اين كار براى آن بود كه
اكسيژن موجود در جنين، از طريق پوسته نازك آن تخليه شده و پس
از ورود به محفظه و تركيب شدن با هيدروژن به آب تبديل شود. با
شروع آزمايش، همين كه ميزان اكسيژن در جنين كاهش يافت، تقسيم
سلول هاى جنين و رشد آن متوقف شده و قلب جنين نيز از تپش باز
ايستاد. اما هنگامى كه «راث» پس از گذشت ۲۴ ساعت مجدداً اكسيژن
را وارد محفظه كرد، زندگى و رشد ماهى دوباره - و پس از يك وقفه
يك روزه - از سر گرفته شد.
در آزمايش ديگرى كه بر روى
كرم هاى كوچك ميكروسكوپى صورت گرفت «راث» سعى كرد تا با
استفاده از گاز منوكسيدكربن از اكسيژن گيرى كرم ها جلوگيرى
كند. بدون وجود اكسيژن، سلول ها قادر به توليد آدنوزين
ترى فسفات (ATP) - كه انرژى لازم براى انقباض عضلات و تمامى
فعاليت هاى بدنى ديگر را تامين مى كند - نخواهند بود. همين امر
منجر به كند شدن متابوليسم (سوخت و ساز) سلولى كرم ها شده و
نتيجتاً آنها خود را در وضعيت حيات معلق قرار مى دادند.
اما استفاده از گاز منوكسيدكربن، روش مناسبى براى تعليق حيات
در انسان نخواهد بود. علت اين امر آن است كه منوكسيدكربن
آنچنان محكم به هموگلوبين - يعنى همان مولكولى در خون كه وظيفه
حمل و نقل اكسيژن را بر عهده دارد - مى چسبد كه به هوش آوردن
مجدد بيمار را با دشوارى مواجه خواهد ساخت. بنابراين براى
تعليق حيات در انسان استفاده از گاز سولفيد هيدروژن - يعنى
همان گاز سمى كه توسط تخم مرغ گنديده حاصل مى شود - گزينه
مناسب ترى است. سولفيد هيدروژن ضمن آن كه از رسيدن اكسيژن به
سلول ها جلوگيرى مى كند اما با شدت كمترى به هموگلوبين چسبيده
و جدا كردن آن راحت تر خواهد بود.
براى آزمايش اثر اين گاز،
«راث» يك موش را در محفظه اى شيشه اى قرار داده و سپس آن را
در معرض مخلوطى از گازها شامل سولفيد هيدروژن قرار داد. ظرف
مدت تنها پنج دقيقه از شروع آزمايش، متابوليسم بدن موش شروع به
كم شدن كرد به طورى كه نياز بدن جانور به اكسيژن تا ۵۰ درصد
حالت عادى كاهش يافت و ميزان دى اكسيدكربن حاصل از سوخت و ساز
بدن نيز ۶۰ درصد كمتر شد. هنگامى كه ۶ ساعت از شروع آزمايش
گذشته بود، ميزان سوخت و ساز بدن جانور به ۱۰ درصد ميزان عادى
خود رسيده بود. در اين حالت نرخ تنفس موش از ۱۰ نفس در دقيقه
هم كمتر شده بود (درحالى كه نرخ تنفس عادى آن ۱۲۰ نفس در دقيقه
بود.) دماى بدن جانور نيز از دماى طبيعى ۳۷ درجه سانتيگراد به
۱۵ درجه سانتيگراد كاهش يافته بود. آرى، موش در حالت حيات معلق
قرار گرفته بود. ۴ ساعت پس از آن كه «راث» دريچه هاى ورود هواى
آزاد به محفظه را باز كرد موش دوباره به حالت حيات عادى خود
بازگشت. البته وضعيت حيات معلق، وضعيتى طبيعى در موش ها - و
البته انسان ها - محسوب نمى شود اما «راث» معتقد است كه ايجاد
اين وضعيت در چنين موجوداتى نيز مى تواند به روالى كاملاً سهل
و عادى بدل شود. او هم اكنون مشغول انجام آزمايش بر روى
جانوران بزرگ تر است و در صورت موفقيت آميز بودن اين آزمايشات
قصد دارد آن را بر روى انسان نيز به كار بگيرد.
اما آيا مى توان انسان را
بدون ايجاد عوارض و پيامدهاى منفى فيزيولوژيك و ذهنى به حالت
حيات معلق برد؟ «راث» و «علم» معتقدند كه چنين كارى شدنى است.
هر دوى اين محققان در تحقيقات خود، مجموعه آزمون هاى رفتارى
مشخصى را بر روى حيوانات تحت آزمايش انجام داده اند. در اين
ميان، دكتر «علم» به طور ويژه آزمون هايى را براى ارزيابى سطح
عملكرد ذهنى خوك ها به انجام رسانده است و نتايج اين آزمون ها
هيچ گونه تفاوتى را مابين عملكرد ذهنى خوك هايى كه به حالت
حيات معلق برده شده بودند با ساير خوك ها نشان نداده است. در
ضمن او نمونه هايى از مغز خوك هاى تحت آزمايش را نيز در زير
ميكروسكوپ مورد بررسى قرار داده و هيچ اثرى از صدمه و تخريب
سلولى مشاهده نكرده است. اين در حالى است كه تمامى خوك هايى
كه بدون سرد كردن بدن (و قرار گرفتن در وضعيت تعليق حيات) تحت
عمل جراحى قرار گرفته بودند از بين مى رفتند و بررسى نمونه
مغزى آنها در زير ميكروسكوپ نيز حاكى از تخريب شديد نرون ها و
ساير سلول هاى مغزى بود.
• افزايش مدت تعليق
روش هايى نظير روش «علم» و
«راث» همگى حالت حيات معلق را صرفاً براى مدتى نسبتاً كوتاه
ايجاد مى كنند. اما براى طولانى تر شدن اين زمان چه بايد كرد؟
محققان پاسخ اين پرسش را در زندگى شگفت انگيز حيوانات جست وجو
مى كنند. در طبيعت، موش خرماهاى كوهى و سنجاب هاى زمينى قادرند
با كاهش شديد دماى بدن و جريان خون خود، روزها و حتى هفته ها
را در وضعيت حيات معلق سپرى كنند بدون آن كه مغزشان دچار
كمترين صدمه اى شود. اين درحاليست كه در صورت وقوع چنين
تغييرات فيزيولوژيكى در انسان، نتيجه حاصل عموماً مرگبار خواهد
بود. به عنوان مثال، جراحت حاصل از برخورد گلوله با بدن انسان،
جريان خون و نتيجتاً ميزان اكسيژن رسانى به اندام ها را به
سرعت كاهش مى دهد. اما در اين حالت سلول هاى بدن انسان همچنان
به فعاليت شديد متابوليكى عادى خود ادامه داده و در نتيجه
تقاضاى بدن براى جذب اكسيژن همچنان بالا خواهد ماند. اين عدم
توازن ميان اكسيژن مورد نياز و اكسيژن قابل دسترس سلول ها سبب
افزايش توليد راديكال هاى آزاد توسط سلول ها شده و همين امر
منجر به تخريب آنها خواهد شد. اما در نقطه مقابل، جانورانى
قرار دارند كه توانايى تعليق حيات در خود را دارند. اين
جانوران به شيوه اى كاملاً دقيق و حساب شده، متابوليسم و دماى
بدن خود را به طور خود به خود كاهش مى دهند تا نيازمندى بدنشان
به اكسيژن را با ميزان كاهش سطح اكسيژن قابل دسترس براى
سلول ها (به علت كاهش جريان خون) هماهنگ كرده و بدين ترتيب از
تخريب سلولى بدن خود جلوگيرى كنند.
هم اكنون «هانا كرى» (Hannah
Carey)، فيزيولوژيست دانشكده پزشكى دانشگاه ويسكانسين در حال
تحقيق بر روى سنجاب هاى زمينى است. اين سنجاب ها قادرند تنها
ظرف چند ساعت، خود را از حالت عادى به حالت حيات معلق برده و
دوره زمستان خوابى خود را در اين حالت سپرى كنند. اغلب
زمستان خواب ها - و از جمله سنجاب هاى زمينى - تمامى مدت
زمستان را يكسره نمى خوابند بلكه طى اين فصل، دوره هايى تناوبى
را به صورت يك در ميان طى مى كنند كه شامل يك دوره كوتاه چند
ساعته در وضعيت عادى و يك دوره چند روزه يا چند هفته اى در
وضعيت حيات معلق خواهد بود. در دوره حيات معلق، سطح متابوليكى،
جريان خون، دما و ميزان نيازمندى بدن جانور به اكسيژن به شدت
كاهش مى يابد.
• راز سنجاب ها
سنجاب هاى «هانا كرى» در دماى
۴ درجه سانتيگراد و در يك اتاق سرد كه در نزديكى آزمايشگاه او
واقع است به حالت حيات معلق فرو مى روند. در اين حالت سطح
متابوليكى بدن آنها به ۲ تا ۴ درصد سطح عادى خود مى رسد. ضربان
قلبشان هم از ۲۰۰ تا ۳۰۰ ضربان در دقيقه به تنها ۳ تا ۵ ضربان
در دقيقه كاهش مى يابد. سرعت تنفس نيز از ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفس در
دقيقه به تنها ۴ تا ۶ نفس در دقيقه مى رسد. «كرى» معتقد است كه
همين سيستم فيزيولوژيك بدن سنجاب ها - كه از طريق تعليق حيات
در طول مدت زمستان خوابى، دوام آنها را تضمين مى كند - در صورت
بروز جراحت و خونريزى شديد در آنها نيز مى تواند فعال شده و
جانور را از مرگ حتمى نجات دهد. مطالعات اوليه وى نيز چنين
انديشه اى را تاييد مى كند. در آزمايشى پنج سنجاب زمينى و شش
موش صحرايى به گونه اى مجروح شدند كه ۶۰ درصد خون بدنشان به
واسطه خونريزى از دست رفت (اين ميزان خونريزى معادل سطح
خونريزى منجر به مرگ در جبهه هاى جنگ است.) دماى بدن و فشار
خون موش هاى صحرايى تحت آزمايش به سرعت كاهش يافت به طورى كه
همگى آنها حداكثر ظرف مدت يك ساعت مردند. اما در مقابل،
سنجاب ها فشار خون خود را به گونه اى متعادل كردند كه توانستند
مابين ۴ تا ۱۰ ساعت زنده بمانند. همان طور كه «كرى» مى گويد،
شوك حاصل از خونريزى شديد سبب شد كه سنجاب ها خود را در حالت
حيات معلق قرار داده و بدين ترتيب توانستند چندين ساعت همچنان
دوام بياورند.
«كرى» معتقد است كه كليد اين
توانمندى را بايد در ژن هاى اين سنجاب ها جست وجو كرد. بنابر
نظر «كرى»، چنانچه بتوان مشخص كرد كه طى دوره حيات معلق اين
جانوران، كدام ژن ها فعال و كدام يك غيرفعال هستند آنگاه سرنخ هاى
لازم براى القاى چنين حالتى در انسان نيز به دست خواهد آمد.
البته هم اكنون نيز سرنخ هايى از عوامل دخيل در تعليق حيات
شناسايى شده اند اما اين سرنخ ها هنوز بسيار مبهم و پيچيده
هستند. به عنوان مثال اكنون مشخص شده است كه در طول دوره
زمستان خوابى، عواملى نظير سطح آنتى اكسيدان ها در بدن، عملكرد
مولكول هاى محافظ پروتئين ها (مولكول هايى كه از پروتئين ها در
برابر تنش هاى مختلف محافظت مى كنند) و نيز عملكرد پروتئين هايى
كه بر روى زمان لخته شدن خون موثرند دچار تغيير مى شوند. اكنون
«ماتيو آندروز» (Matthew Andrews) در دانشگاه مينه سوتا نيز به
مطالعه نحوه فعال و غيرفعال شدن ژن هاى مرتبط با تعليق حيات در
سنجاب هاى زمينى مشغول است اما مطالعات وى منحصر و متمركز بر
ژن هاى مرتبط با عملكرد دو عضو مغز و قلب در اين جانوران است.
نكته شگفت انگيز آن است كه قلب اين سنجاب ها حتى زمانى كه دماى
بدن آنها به نقطه انجماد آب (صفر درجه سانتيگراد) مى رسد نيز
همچنان به تپش خود ادامه مى دهد. همان طور كه آندروز هم اذعان
دارد، وقوع چنين پديده اى در يك جانور پستاندار، واقعاً خارق العاده
است. او تاكنون موفق به شناسايى ۴۸ ژن شده كه در عملكرد قلب
سنجاب هاى زمينى طى مدت تعليق حيات نقش ايفا مى كنند. ۳۷ ژن از
اين ۴۸ ژن طى دوره فعاليت عادى سنجاب ها فعال تر هستند و ۱۱
عدد ديگر در طول زمان هاى حيات معلق فعاليت بيشترى از خود نشان
مى دهند.
«آندروز» اميدوار است كه با
كمك پروتئين هايى كه در پديده تعليق حيات سنجاب ها نقش ايفا مى كنند
بتوان به طرحى اساسى براى تعليق حيات در انسان دست يافت. در
همين راستا گام مهم ديگرى نيز در سال ۲۰۰۴ توسط گروهى از
دانشمندان به رهبرى «كاترين داسمن» (Kathrin Dausmann) از
دانشگاه فيليپس آلمان برداشته شد. اين دانشمندان كشف كردند كه
ميمون هاى لمور ماداگاسكار نيز توانمندى تعليق حيات خود را
دارند و اين اولين نمونه شناخته شده تعليق حيات در نخستى ها
بود. «هانا كرى» در اين باره مى گويد: «اين ميمون ها به لحاظ
ساختار ژنتيكى نسبت به ساير جاندارانى كه تاكنون امكان تعليق
حيات در آنها شناسايى شده بود به انسان ها شبيه ترند.» وى در
ادامه مى گويد: «به نظر من چنين ژن هايى در انسان ها هم وجود
دارد و ما نيز به طور بالقوه توانمندى تعليق حيات را در خود
داريم اما تاكنون به روش مناسبى از اين توانايى بالقوه خود
استفاده نكرده ايم.» بنابراين با ادامه تحقيقات اخير شايد به
زودى انسان نيز به توانمندى تعليق حيات در خود دست يابد، حالتى
اسرارآميز در مرز ميان حيات و مرگ.
NewScientist, 21Jan.2006