اخلاق علم
يكي از عناصر ذاتي بررسي جهان علم در عصر حاضر، توجه جديبه
جايگاه و مسؤوليتهاي پژوهشگران در جامعه و به طور كلي،
نقشعلم در پيشرفت تمدن است. به عبارت ديگر، يك گزارش
علميجهان نميتواند از پرداختن به اساسيترين سؤالات روز
مبني بر اینکه
چه اخلاقی بايد
بر علم اعمال شود؟ پرهيز كند.
ام.جي.كي.منون1» يكي از فيزيكدانان مشهور، عضو
پارلمانهند و رئيس شوراي بينالمللي اتحاديههاي علمي2 (ICSU)
درمقدمه عالي خود برگزارش علمي سال 1993
جهان اين مسأله مهمرا تحت عنوان: (جوانب اخلاقي، حقوقبشر
و برداشت عمومي ازعلم) مطرح كرد. هدف وي، نشان دادن اين
امر بود كه پيشرفتهايعلمي به تنهايي قادر به تضمين پيشرفت
اخلاقي و همچنين تقويتيا حفظ حقوق بشر نيستند و اين موضوعي
است كه به فرد ـ كهمسؤول و اگرنه صاحب سرنوشت خويش است ـ
و جامعه به طوركلي مربوط ميشود. چنين فرضيهاي را ميتوان
دامنه بيشتريبخشيد. اكتشافات پزشكي شگفتانگيزي همچون كشف
پنيسيلينو بمبهاي اتمي كه برروي شهرهاي هيروشيما و
ناكازاكي پرتابشدند نيز اختراع گرديدهاند. ما شاهد اولين
ثمرههاي انقلاب سبز وهمچنين برخي زيانهاي جبرانناپذير آن
بر محيط زيست بودهايم. فضا توسط بشر فتح شده و منابع ارزشمند
سياره ما به تاراج رفتهاست.
اخلاق علم مسأله جديدي نيست. تاريخ بشر شاهد پيشرفتهاييدر
دانش و نظريههاي علمي مبين آن پيشرفتها بوده كه همواره
بهمباحثات اخلاقي و فلسفي منجر شده است. فهم اين نكته
كهپيشرفتهاي علمي چه هنگامي مناسب است و يا حتي به زير
سؤالكشيدن مجموعه دانش قبلي، كار آساني است. اما اگر مسأله
را به طورگستردهتر مورد بررسي قرار دهيم مشخص خواهد شد كه
علم ـشامل فيزيك، شيمي، بيولوژي، نجوم و رياضيات ـ به طور
مستمر وغالبا ضمني جامعه را از طريق يك تفسير ويژه از جهان و
جايگاه مادر آن مورد چالش قرارداده است. بعيد است كه در
آينده نزديك نيزيك پاسخ علمي دايم براي حل اين چالش پيدا
شود. در واقع، تفسيرعلمي سازوكار جهان، هميشه واكنشهاي فلسفي
و سياسي چونبينظمي و اغتشاش ايجاد شده توسط انقلاب كپرنيكي
و محاكمه تفتيش عقايد گاليله را در پي خواهد داشت. با وجود
آنكه امروزهزمين ديگر مركز عالم نبوده و فقط يك سياره ساده
در حركتبراطراف خورشيد است، اما با اين حال نقش انسان هنوز
كاهشنيافته است.
به هر صورت بازخواست ما از وضعيت موجود هرگز ما را ازجستوجوي
مستمر براي كسب دانش باز نداشته است. برعكس، ازدوران اوليه
تاكنون ما تلاش كردهايم جهان را به منظور تطبيق
بانيازهايمان از راههاي مختلف از جمله مبارزه با گرسنگي،
بيماري وساير تهديداتي كه در معرض آن قرار داشتهايم، به
شكل منظمي دربياوريم.
تغيير جامعه در
پرتو پيشرفتهاي علمي و آگاهي روزافزون نسبتبه دو جنبه بودن
موارد استفاده از اين پيشرفتها، ضرورتا به يكي ازويژگيهاي
جهان دوران بعد از جنگ جهاني دوم تبديل شده است.اين
پيشرفتها در عين حال كه عامل عمدهاي براي خوشبختي وسعادت
بشر و رهايي وي از چنگال موانع طبيعي به شمار ميآيد امادر
عين حال به عنوان يك ابزار احتمالي و بالقوه براي
(خودنابودي)او نيز تلقي می
شوند.
با اين حال، اخلاق ما را بر آن ميدارد تا به طور مداوم
هوشيار وگوش بزنگ باشيم كه هدف ما از پيشرفتهاي علمي تضمين
اين امرباشد كه علم و فنآوري كمك مثبتي است براي سعادت
مشتركانسانها و نيز پيشرفتهاي اجتماعي و آزادانديشي.
اخلاق علم به عنوان روند منعكس كننده پيامدهاي پيشرفت
بهشيوهاي عمل ميكند كه جامعه بينالمللي و در نتيجه
سازمانهايعمده بينالمللي از جمله يونسكو را به زير سؤال
ميبرد. در واقع،تأكيد عنوان سازمان يونسكو بر سه جنبه
آموزشي، علمي و فرهنگيارتباط بسيار دقيقي با اين سؤال مهم
اخلاقي دارد كه: از نظر رفتارفردي و جمعي انسانيت مستلزم
چيست و آيا بايد قادر به مواجهشدن با چالشهاي علم و فنآوري
باشد يا خير؟
جهان امروز بيش از گذشته سيال و بيثبات شده و آينده آن
نيزغير مطمئن به نظر ميرسد. اين وضعيت نتيجه رشد سريع
جمعيت و افزايش خطرهاي ناشي از پيشرفت فنآوري است.
بنابراين، وجوديك چهارچوب مرجع ـ به عبارت ديگر يك سيستم
اخلاقي ـ منطبقبر آگاهي بخشي از جامعه امروز و مسؤوليتهاي
آن در قبال نسلهايآينده، يك نياز جدي و انساني است. قبول
اين واقعيت كه آنچه فردااتفاق ميافتد نتيجه تصميمات امروز
است، بيش از هر زمان ديگر برضرورت مسؤوليت اخلاقي دلالت
دارد.
اين وظايف، مسؤوليت هر مرد و زني و در عين حال،
ازمسؤوليتهاي دانشمندان نيز است. چراكه كشفيات آنها ريشه
درنوآوريها و ابتكاراتي دارد كه شيوه زندگي ما را تغيير
ميدهد. زمانيكه امكان ترسيم يك مرز مشخص بين علم و
تكنولوژي و بينتحقيقات و كاربرد آنها امكانپذير بود، مدتها پيش
سپري شده است.همان گونه كه (ام.جي.كي.منون) اشاره
ميكند (علم ديگر يك فعاليتمجزا در گوشهاي از جامعه نيست
بلكه فعاليتي بسيار نزديك ومتداخل با بخشهاي پزشكي، صنعتي،
كشاورزي و ساير بخشهايتوليدي و همچنين فعاليتهاي دولتي و
بينالمللي است.) در چنينوضعيتي است كه علم كل جامعه را
فراميگيرد و بر آن تأثير ميگذارد.بنابراين، افسانه پرفسورهاي
ساكن در كاخهاي عاج به زمانهايگذشته تعلق دارد. در وضعيت
حاضر، دو سؤال اساسي بايد مطرح شود:
· مسؤوليتهاي
اجتماعي ويژه دانشمندان كدام است؟
· آيا
ميتوان يك طرح اخلاقي متصورشد كه آشتي بينپيشرفتهاي فني
و انساني را تضمين كند؟
اخلاق علم و
مسؤوليتهاي اجتماعي
دستاندركاران امر
پژوهش
در داستان (سنت
اگزوپري3)، روباه خطاب به (شاهزاده كوچك)ميگويد:
بشر يك حقيقت بزرگ را فراموش كرده است اما شما نبايدآن را
فراموش كنيد. شما هميشه مسؤول آنچه آموختهايد هستيد.
اينمسأله، اصل اخلاقي مسؤوليت را خلاصه ميكند و معني آن
ايناست كه هيچ كس و حتي پژوهشگران نميتوانند از
پيامدهايتحولاتي كه زندگي روزانه افراد و حتي روابط بين
كشورها راتغييرميدهند، بهدور بمانند.
اگرچه آن گونه كه (هانس يوناس4) توضيح
داده، بر طبق رهيافتجمعي امكان تصور اصل (مسؤوليت) وجود
دارد اما بايد بپذيريم كهامروزه مسؤوليتهاي خاصي نيز براي
دست اندركاران امر پژوهشپيدا شده است. مداخله آنان در امور
جامعه به شيوه (معما گونهاي5) در
حال تغيير است. هنگامي كه مشخص ميشود علم
تماميجاهطلبيهاي (غايتمدارانه6) خود را كه براساس
آن تحقيقات يكنفوذ فزاينده بر
روند تاریخ اعمال
كرده را از دست داده، يك
امر ارزشمند است
علم جاه طلبي
غايي خود
را از دست داده است
علم به تنهايي
نميتواند يك برنامه جهاني براي جامعه ايجاد كند. بهعبارت
ديگر، علم جهت نيست. سه عامل اساسي اين بيان را
تقويتميكند: ابتدا تقسيم شدن روبهرشد دانش، دوم رمززدايي
از پيشرفتبه عنوان يك ارزش فينفسه و سرانجام، سكولاريزه
شدن علم(8).
تقسيم دانش به رشتهها و شاخههاي مختلف طي قرنها و به
طورمستمر، وضوح بيشتري يافته است. تقسيم دانش به رشتههاي
شديداتخصصي، نتيجه اجتنابناپذير گسترش درك و شناخت آدمي
است.اين امر همچنين احتمالا يكي از پيش شرطهاي لازم براي
كارآمديتحقيقات نيز است.
از آنجا كه اكتشافات بزرگ غالبا نتيجه غيرمنتظره تركيبي
ازشيوهها و مفاهيم مختلف است، از اين رو، ممكن است
(ابرتخصصي شدن9) علم منجر به تضعيف قابليت
ابداعي آن بشود. امااز سوي ديگر، هر رشتهاي كه بشدت به يك
تخصص منحصر شدهنيز مجبور به تعمق در منابع ساير علوم و
فنآوريهاست. به عنواننمونه، امروزه علم زيستشناسي، از
ابزارهاي فيزيك، شيمي،روباتيك و كامپيوتر استفاده می
کند.
به همين ترتيب، هيچ علمي در حال حاضر نميتواند ادعايداشتن
تبيين منحصربه فردي از جهان داشته باشد. امروزه، ديگر ازعلم
انتظار نميرود تا همه چيز را توضيح دهد. اعتقاد نسبت به
اينتوانايي علم و همچنين توانايي آن در اينكه بتواند تمام
جهان را برمبناي نظم علت و معلولي مرتبط قابل فهم و شناخت
كند، از بين رفتهاست. در واقع، اكنون ايدههاي بيثباتي و
آشوب در مركز خطوطويژه تحقيقات قراردارد.
امروزه، پيشرفت ديگر به عنوان يك منبع فينفسه براي
انسانيتتلقي نميشود. برخي از مردم آن را به عنوان يك
پديده طبيعيميبينند. برخي ديگر، ضمن اعتراض به زيانها و
خسارتهاي ناشي ازپيشرفت آن را عامل مصيبتهاي تازهاي
همچون: تخريبمحيطزيست، تأثيرات مختلف برسلامت انسان،
انسانزدايي وخودكار كردن جامعه، ايجاد بيعدالتيهاي اجتماعي
و تقويتتفاوتهاي شمال و جنوب ميدانند.
اين نظريه كه نژاد انسان ممكن است شكارچي خود باشد،
بسياركهنه شده است. اما امروزه اين نظريه در عين حال با
يك رمززداييخاص از پيشرفت همراه شده است. اين نظريه
همچنين برخي مواقعباديدگاههاي ـ كم و بيش منصفانه و مناسب
ـ بدنام كننده نسبت بهجوامع صنعتي قرين گشته است.
سومين عامل مهم در تغيير جايگاه علم، سكولاريزه شدن
آناست. (ژان پييرشانژو10) رئيس كميته ملي مشورتي
اخلاقي فرانسهدر اين خصوص معتقد است: (شيوه علمي... با
پيشرفتهاي تراكميدانش و كاربرد آن همراه بوده است. امروزه
علم همچون قانون واخلاق، به عنوان يك فراورده نهايي كه
خوب را تجويز و شر رامحكوم ميكند، تلقي نميشود. در اين
زمينه، از عبارت فيلسوف علم(گئورك گانگيولهم11)
كه توسط (شانژو) ذكر شده استفاده ميكنيم وآن اين است كه
(علم حقيقت را بدون قطعيت تشكيل ميدهد)(Changeux
1995).
بنابراين، به نظر ميرسد كه علم ديگر نبايد مخالف دين
واخلاقيات باشد. وظيفه علم به عنوان يكي از مظاهر انديشه
انسان،بايد
روشن كردن اين امر باشد كه ما انسانها چگونه بايد
بقا،خوشبختي و آزادي خويش را تضمين كنيم. با اين حال،
تشخيص وشناسايي ارزشهاي مشتركي كه از طريق آنها بايد به
اين اهداف نايلشويم به ما مربوط ميشود. اين مسؤوليت در
كانون خود،دربرگيرنده زمينه اخلاقي است كه به عنوان
(بررسي نظري اصول ومجموعه اصولي كه اعمال انسانها را رهبري
ميكند) تعريف شدهاست (Changeux
1995).
تأثير علم بر جامعه
اكنون دانشمندان به بازيگران اصلي صحنه تغييرات اجتماعي
تبديلشدهاند. در واقع، آميختگي بين علم و فنآوري،
تأثيرگذاريتحقيقات بر تمامي جوانب فعاليت انساني تقويت ميكند.
سرعتتغييرات فنآورانه كه از طريق اكتشافات علمي ايجاد
ميشود به طورروزافزوني افزايش مييابد. دليل اين امر آن
است كه در حال حاضربين يك اكتشاف و كاربرد نتايج آن زمان
كمتر و كمتري مورد نيازاست.
اين پديده بويژه زماني مشخص ميشود كه ترسيم يك مرزروشن
بين تحقيقات پايه، تحقيقات كاربردي و تحولات فنآورانهاغلب
ناممكن است. تحقيقات پزشكي يك نمونه عملي از اين امراست:
زماني كه يك ژن كه خلقت ناقص آن عامل يك بيماري
است،شناخته ميشود، اين واقعيت بلافاصله از طريق آزمايشهاي
ژنتيكمربوطه دنبال ميشود. در علوم كامپيوتر كه نيازمند
كاربرد مدلهايرياضي است، عملكرد سيستم با چنان سرعتي بهبود
مييابد كه هم سختافزار و هم نرمافزار به طور ثابت در يك
وضعيت منسوخ شدهقرارميگيرد. جايگزيني آنها منجر به تغييرات
مستمر در شيوههايعمل و روشهاي تفكر و همچنين كاربرد آنها در
فعاليتهاي عمليميشود. رئيس جمهور فرانسه هنگام افتتاح
كميته ملي مشورتياخلاقي فرانسه در سال 1983 گفت: (علم
سريعتر از انسانيت پيشرفت ميكند.)
امروز، علم ديگر تنها با
نوآوريهاي فنآورانه توليدي ارتباطندارد. علم و اقتصاد به طور
روزافزوني با يكديگر همبستگي پيداكردهاند. در واقع، رشد بازار
جهاني به فروش محصولات جديديكه نتيجه نوآوريها و اختراعات
علمي است، بستگي دارد. از سويديگر، هزينه تحقيقات نيز به
طور مدام افزايش مييابد و به هميندليل است كه تحقيقات
امروزه به منابع مالي خصوصي و عمومي نيازدارد. از همين
روي، تعديل مجدد بويژه در بخش پزشكي موردتأكيد قرارميگيرد.
براي نمونه، ساخت يك مولكول جديد در صنايعدارويي به طور
متوسط حدود 10 سال وقت و 100 ميليون دلارهزينه دربردارد. به
همين دليل است كه اكنون نگراني در موردزيستپذيري تجاري و
مالي در حلقه تحقيقات يك مسألهپيشپاافتاده است و يا اينكه
چرا تحقيقات به موضوع رقابتبيرحمانه شركتها و كشورها تبديل
شده است.
نياز به توليد بازده براي سرمايهگذاريها، فشارهايي بر
شيوههدايت تحقيقات وارد ميكند، بويژه در مبحث
بيوتكنولوژيها،مشكلات و موانع مالي، آزمايشگاههاي تحقيقاتي را
بر آن ميدارد تابه منظور تضمين منافع بالقوه كاربردهاي
صنعتي بعدي، جنبههايكاربردي اختراعات ثبت شده را در
اولويت اول قرار دهند. اينمسأله، منشأ يك مشاجره مشهور در
خصوص اين امر كه آياموجودات زنده هم بايد ثبت شوند يا خير
شده است. مخالفان ادعاميكنند ثبت موجود زنده كوچك و يا ژنها
كه بنا به طبيعتشان نبايدمورد استفاده اختصاصي قرار گيرند،
يك امر كاملا غيراخلاقي است.ديگران تنها ايده ثبت ژنهاي
طبيعي را كه براساس مفاد قانون ثبتنميتواند به عنوان يك
اختراع تلقي شود، مورد بحث قراردادهاند.گروه ديگري نيز با
تأكيد براين واقعيت كه ثبت موجودات زنده يكموضوع قديمي
است و هيچ مسأله اخلاقي را مطرح نميكند آن راعاملي براي
ادامه تحقيقات در زيستشناسي و ژنتيك ميدانند.تضمين پرداخت
مبلغي به يك مخترع ـ در واقع يك سازمان صنعتييا مالي و يا
يك دولت ـ تا حدودي جبران مالي سرمايهگذاري اوليه رافراهم
ميكند. همان گونه، از مخالفت پارلمان اروپا با
مقرراتپيشنهادي مربوط به حمايت قانوني از اختراعات
بيوتكنولوژيك دراول مارس 1995 برميآيد، اين بحث صرف نظر از
نتايج ظاهري آن،يك مسأله اساسي براي ارزيابي مسائل مطرح
شده از سوي علماست. يكي از اين مسائل به برداشت افكار
عمومي از علم و فنآوريبه عنوان فعاليتهاي تا حدي خطرناك
مربوط ميشود. خطر هستهاياعم از نظامي و غيرنظامي بدون شك
نقش مؤثري در اين زمينهايفاكرده است. به هر حال، نگراني
روزافزون مردم نسبت بهخطرهاي فنآوريها اكنون گسترش يافته
است.
اين امر را نميتوان انكار كرد كه علم نوين همزمان با
اعطايقدرت بيسابقه به انسان براي تغيير جهان، توان
بالقوه نابودي سيارهرا نيز به وي داده است. يكي از
ويژگيهاي مشخص اين قرنآسيبپذيري جامعه در مقابل تهديدات
فنآورانه است.
اين فرايند به قدري گسترش يافته كه اكنون جامعه
علمياحساس ميكند به طور روزافزون در بحث مربوط به قدرت
علمگرفتار شده است. اين احساس مسؤوليت از سوي پژوهشگران،
دراظهارات (ژاك مونو12) برنده جايزه نوبل، آن هم
در سال 1970 كههنوز فنون مهندسي ژنتيك در مراحل اوليه خود
بود، منعكس شدهاست: (آيا جوامع مدرن قادر خواهند بود براي
هميشه قدرتشگفتانگيزي را كه علم به آنها اعطا كرده فقط با
معيار انسانگراييمبهم متشكل از نوعي خوشبيني و خوشگذراني
مادي كنترل كنند؟)اين زيستشناس بزرگ با طرح اين پرسش
افزود: (آيا آنها قادرخواهند بود براين اساس تنشهاي غيرقابل
تحمل خود را حل كنند؟يا اينكه آنها سقوط خواهند كرد) (Russ
1994).
اخلاق علم: يك انسانگرايي نوين
شايد ذكر اين نكته كه ژاك مونويك زيستشناس بود،
ارزشمندباشد. در واقع، پيشرفتهاي بهدست آمده در زمينه ژنتيك
بود كه بهظهور جنبش اخلاقي در دهه 1960 منجر شد. البته،
اگرچه قبل از آنزمان و پس از انفجار بمبهاي اتمي در سال
1945 فيزيك هستهايموجب مشاجرات شديد و منفي شده بود اما در
آن زمان هيچ گونهواكنش سازمان يافته به نحوي كه در
(اخلاق زيستي13) وجود دارد،پيگيري نشد. مهندسي
ژنتيك به عنوان فرايندي براي شناساييموجودات زنده از ابتدا
مورد بحث و مشاجره بوده است. ذكر ايننكته از اين جهت
ارزشمند است كه پرسشهاي مربوط به قلمروخطرهاي فنآوري ابتدا
از سوي خود (نسلشناسان14) مطرح شد.بنابراين، آنان
نيز به گونهاي در مراسم تولد اخلاق علمي به مفهومجديد آن
حضور داشتند.
در كنفرانسي كه در (آزيلومار15) امريكا برگزار شد،
نسلشناساني كه به منظور تبادل تجربيات جمع شده بودند،
تصميم بهاعلام يك مهلت قانوني براي انجامدادن تحقيقاتشان
گرفتند. اين امر،اساسا تصميمي براي به تأخيرانداختن زمان
لازم براي درك وشناخت خطرهاي احتمالي برسلامت انسان و محيط
مورد استفادهموجوداتي كه از لحاظ ژنتيك تغيير يافتهاند، بود.
مهلت مذكوريكسال به درازا انجاميد. در حال حاضر، بسياري از
كشورها قوانينيرا وضع كردهاند كه مقررات و اصول ايمني را
مطرح ميكند تا درموارد كاربرد سري يا تكثير عمدي موجودات
تغيير يافته از لحاظ ژنتيك مورد استفاده قرارگيرد. افزون
برآن، اعلام مهلت مشخصبراي برخي جوانب ويژه تحقيق يا
كاربرد فنآوري، به يك امر نسبتاعادي تبديل شده است. هر چند
كه در زمان كنفرانس آزيلومار چنينچيزي ناشناخته بود. در
واقع آنچه ساير تكنولوژيها شاهد آن بودهانداين است كه
كاربردهايشان از ابتدا توسط آرزوهاي مخترعانشان متوقف شده
است.
علاوه بر مهندسي هستهاي و ژنتيك يك عرصه ديگر واكنشاخلاقي
نيز وجود دارد: فنآوريهاي اطلاعاتي كه به طور شگفتانگيز و
سريع از طريق كامپيوتر، ماهواره و ساير تسهيلاتمدرن براي
جمعآوري و انتقال دادهها گسترش مييابد.
تا همين اواخر، توجهها قبل از هر چيز بر خطرهاي ناشي ازنقض
حريم و آزادي شخصي مردم از طريق كسب و استفاده اطلاعات
شخصي بويژه اطلاعات مربوط به موقعيت مالي ياخانوادگي،
سلامتي، و رفتارها يا عقايد مصرف كنندگان معطوف بود.اين
نگراني تعدادي از كشورها را بر آن داشت تا مقررات مربوط
به(حفظ اطلاعات) را بپذيرند. اين امر اكنون از سوي حقوق
بينالمللبويژه در چهارچوب شوراي اروپا و اتحاديه اروپا
حمايت ميشود.در آينده نزديك نيز اين امر احتمالا اعمال
كنترلهاي مشابه را بركاربرد فنون تصاوير مجازي كه به طور
كامل چشماندازهاي جديديبراي بازسازي و در نتيجه شبيهسازي
گشوده است، ضروري خواهدكرد.
امروزه همچنين نگراني اخلاقي در خصوص تأثير بالقوه و
مؤثرذهني و اخلاقي ارتباطات سمعي و بصري در سراسر جهان
وجوددارد. اين فنون به موازات كنار گذاشتن موانع زمان و
مكان، همچوناختراع چاپ در دوران گذشته، به عنوان يك
انقلاب تلقي ميشود.
آزادي ارتباطات زماني كه با احترام به كثرتگرايي و به
عنوانيك پيش شرط ضروري ارائه صحيح اطلاعات اعمال شود نه
فقطيكي از ويژگيهاي دمكراسي بلكه يكي از بنيانهاي آن است.
با اينحال، توسعه رسانهها دو گونه زيان مشخص به دنبال
داشتهاست:اول عوامانه كردن و مبتذل نمودن اطلاعات و دوم ـ
و مهمتر از آن ـخطر يكسان كردن و حتي دستكاري افكار عمومي.
كار علمي بهطور فزايندهاي در دسترس رسانههاي عمومي
قرارگرفته و همچونساير زمينهها كم و بيش در معرض اين خطرها
واقع شده است. بههمين دليل است كه پژوهشگران، مسؤوليت
اجتماعي خاصي درانتقال يافتههاي تحقيقاتشان به عموم مردم
و روشن نمودن مسائل واقعي مربوط دارند (كميته ملي مشورتي
اخلاقي فرانسه 1994).
اولين وظيفه پژوهشگران در اينجا قبول دو شرط دقت و احتياطكه
شأن و شرافت حرفه آنهاست، ميباشد. يكي از پيش شرطهاياوليه
اخلاق حرفهاي پژوهشگران اين است كه فقط آن دسته
ازيافتههايي را منتشر كند كه، مورد پذيرش از طريق شيوههاي
اساسيبررسي و اعتباريابي باشد. البته هميشه درجهاي از اغوا
و وسوسه براي انتشار يافتههاي نارس و يا حتي مشكوك و سست
به دليل نتايجاحتمالي رسانهاي و مالي آن وجود دارد.
نگراني اخلاقي ناشي از آگاهي روبهرشد چالش جهاني علم،ديگر
تنها يك حركت نظري نيست. اين نگراني امروزه بويژه ازطريق
تأسيس سازمانهاي اخلاقي موقت، در حال نهادينه شدناست.
افزون برآن، يك حركت محسوس از اخلاق به قانون نيزوجود
دارد. هر روز تعداد بيشتري از قوانين ملي در اين زمينه
بهتصويب ميرسد و تعداد بيشتري موضعگيريهاي بينالمللي
صورتميگيرد كه هدف همگي آنها تعريف مجدد شيوههايي است
كهميتواند از حقوق بشر در مواجهه با چالشهاي علم و
فنآوريمحافظت كند.
اخلاق علم، دانشمندان
و جامعه
توسعه اخلاق علم در ابتدا ممكن است به عنوان حركتي از
سويدانشمندان براي شناساندن بيشتر خود به جامعه تلقي شود.
(مهلتآزيلومار) ـ كه بيشتر در زمينه آن صحبت شد ـ گاهي
اوقات ـ ازلحاظ تأثير رواني و رسانهاي آن ـ به عنوان اولين
نشانه درگير شدندانشمندان در بحث اخلاق زيستي تلقي ميشود.
با اين حال،حساسيت اخلاقي پژوهشگران فرصتهاي ديگري نيز
براي اظهارخود در دوران قبل از 1975 به دست آورده است و
تعدادي ابتكارات بيشتر ثابت، آگاهي فزاينده جامعه علمي را
از نگرانيها وخواستههاي عمومي منعكس نموده است.
در قرن گذشته،
دانشمندان اساسا درگير گسترش و تقويترشتههاي خود بودند و سعي
ميكردند تا اين رشتهها را به منظوركسب حمايت عمومي تعميم
بخشند. به عنوان مثال، اين امر دليلاصلي تأسيس انجمن
انگليسي براي پيشرفت در سال 1831 بود
كه در
سال هزاروهشتصد
و چهل و هشت از
طريق تأسيس يك گروه مشابه در امريكا دنبال شد.
امروزه، پژوهشگران با اهدافي كه تا حدودي از اهداف
جوامععلمي قرن نوزدهم متفاوت است، در سطح بينالمللي بهتر
از سطحملي سازمان يافتهاند. در حال حاضر، هدف جوامع علمي
تنهاتشويق توسعه علم و فنآوري نيست، بلكه بررسي تأثير
اينپيشرفتها بر جامعه و اعلام نظر جامعه علمي در خصوص
مسائلمختلف در مواقع ضروري است.
بنابراين، سازمانهاي زيادي براي كار مشترك و همكاري
بيندانشمندان در سراسر جهان تأسيس شده است. در واقع،
روندتأسيس سازمانهاي جديد به طور مرتب ادامه يافته است.
فهرستاسامي اين مؤسسات طولاني است. برخي از آنها از
جايگاهسازمانهاي بينالمللي غيردولتي (NGOS)16 همچون
شورايبينالمللي اتحاديههاي علمي و شوراي سازمانهاي
بينالمللي علومپزشكي (CIOMS)17 برخوردار
هستند. همچنين،بايد به (حركتجهاني براي مسؤوليت علمي) (MURS)18 نيز
اشاره شود كه توسط(ژان دوسه)19 برنده
جايزه نوبل كه سهم قابل ملاحظهاي در تفكراخلاقي درباره
علم دارد، پايهگذاري و هدايت شده است.
اين سازمانها از دو جهت ارزشمند هستند: اول اينكه
چهارچوبيبراي مبادلات چند رشتهاي فراهم ميكنند. اين
مبادلات از اين جهتكه امكان در نور ديدن مرزهاي فرهنگهاي
علمي مختلف را فراهمميكند بسيار ضروري است. دوم، علني شدن
مباحث مربوط به آنهابه دمكراتيزهكردن بحث اخلاقي كمك
ميكند.
با اين حال، هنوز اساسيترين پديده جامعهشناسي،
ايجادكميتههاي اخلاق در تعداد روبه رشدي از كشورهاست. اين
كميتههاكه آغاز به كار آنها از دهه 1960 به بعد بود، تقريبا
در يك حالتآزادانه و داوطلبانه بويژه در زمينه علوم حيات و
سلامتي در مراكزتحقيقاتي و بيمارستانها تشكيل شدند. وجود اين
كميتهها بعدارسميت يافت و در سال 1983 فرانسه اولين كشوري
بود كه يككميته ملي مشورتي براي اخلاق در علوم حياتي و
سلامتي تأسيسكرد. از آن زمان به بعد اين امر الگويي براي
ساير كشورهاي اروپاييو در پي آن، ساير مناطق جهان فراهم
كرد. بر اساس بررسياي كه درسال 1994 توسط واحد اخلاقزيستي
يونسكو انجام شده، بيش از200 كميته ملي اخلاق (Kutukdjian
1994)
با عنوانها ومسؤوليتهاي مختلف وجود دارد.
اين كميتهها، صرف نظر از زمينههاي فعاليت آنها، در صورتي
كهبخواهند شايسته (عنوان) اخلاقي باشند بايد حداقل دو شرط زير
رابرآورده سازند: اول اينكه، آنها بايد از طريق همراه ساختن
نمايندگانعلوم معروف به علوم (محض) و علومانساني با
نمايندگاني ازجريانهاي فكري مختلف، چند رشتهاي و كثرتگرا
باشند و دوم، ازلحاظ قانوني مستقل از مقامات سياسي و اقتصادي
باشند. اخلاقضرورتا بر مبناي فعل و انفعال آزاد عقايد و دانش
بنا شده است(Ambroseli,
1990; Lebris, 1993).
هدف از ديدگاهها وتوصيههاي كميتههاي اخلاقي كه مسؤوليت
آنها معمولا مشورتياست، پيدا كردن راهحلهاي قطعي و نهايي
براي مشكلات و مسائلاخلاقي نيست. بحث اخلاق از طريق وضعيت
نويني كه از سوي علممطرح شده، تجديد و تقويت شده است.
بار ديگر تأكيد
ميشود كه نه يك كميته قانونگذاري، نه يككميته كارشناسي و
نه يك كميته اخلاقي هيچكدام مركز سياستگذاريو تصميمگيري
نيستند، چراكه اين امر مربوط به مقامات سياسيجامعه است. با
اين حال، كميتههاي اخلاق، شيوه انتخابهايي را كهبايد صورت
گيرد آماده می
کنند.
اين كميتهها
همچنين، با توجه به قانوني بودنشان شفافيت بحثاخلاقي را
نيز تضمين می
کنند.
رويكرد (كميته اخلاق) ديگر يك پديده ملي نيست و
امروزهكميتههاي بينالمللي اخلاق
نيز وجود دارد. يكي از اين كميتهها،گروه مشاورهاي اتحاديه
اروپا در زمينه اخلاق در بيوتكنولوژي استكه زيرنظر كميسيون
بروكسل فعاليت ميكند. نه عضو اين گروه كه درسال 1991
تشكيل شد، از بين دانشمندان، حقوقدانان و فيلسوفان ونه كشور
مختلف انتخاب ميشود. وظيفه اين گروه شناسايي مسائلاخلاقي
مطرح شده از طريق فنآوري مربوط به موجودات زندهاست. اين
مسائل ممكن است در طرح قانونگذاري اتحاديه اروپا
درزمينههاي مختلف ـ كشاورزي، بهداشت، موادغذايي و
خواربار،احتمالي رسانهاي و مالي آن وجود دارد.
صنعت،
محيطزيست، حمايت از مصرفكننده و امثال آن ـ مد
توجه قرار گیرد.
دومين كميته اخلاق بينالمللي و تنها تشكل جهاني در
اينزمينه، كميته بينالمللي اخلاقزيستي (IBC)20 است
كه درسال1992 توسط يونسكو و به ابتكار دبيركل اين سازمان
(فدريكومايور) تأسيس شد. اين كميته به عنوان تشكل
منحصربهفرد، يكمجمع تبادل نظرها و اطلاعات براي نشستهاي
(شمال ـ جنوب)است. 50 عضو اين كميته از 35 كشور مختلف و از
بين طيف وسيعياز رشتههاي علمي انتخاب ميشوند. به غيراز
دانشمندان،حقوقدانان، فلاسفه و جامعهشناسان متخصصان ديگري
همچونجمعيت شناسان، انسان شناسان نيز وجود دارند كه در واقع
تمامياين تخصصها به علايق کشورهای
جنوب مربوط می شوند.
كميته بينالمللي اخلاقزيستي برخلاف گروه مشورتي
اتحاديهاروپا در زمينه موضوعهاي فردي نظر نميدهد. اين كميته
درنشستهاي سالانه كه با شركت تمامي اعضا و با حضور
ميهماناندعوت شده از بين مردم و مطبوعات در مقر يونسكو
برگزار ميشود،گزارشهاي خود در مورد ژن درماني، آزمايشهاي
ژنتيك، علوماعصاب و ژنتيك و ساير موارد را با نگرش به آينده
جايگاه تحقيقاتژنتيك و كاربردهاي آن در سراسر جهان ارائه
ميكند.
در هرصورت، وظيفه اصلي كميته بينالمللي اخلاق زيستيداراي
ماهيت حقوقي است. مفاد قطعنامهاي كه در 15 نوامبر 1993در
بيست و دومين نشست كنفرانس عمومي يونسكو خطاب بهدبيركل
اين سازمان صادر شده فراهم آوردن يك ابزار بينالملليبراي
حمايت از ژن انساني را پيشبيني كرده است.
اخلاق علم و اصول جهاني حقوق بشر
رشته اخلاق اگرچه به طور ضمني بر يك روند مستمر پژوهشدلالت
دارد، اما تنها به يك روش خاص محدود نيست. هدف خودانتخابي
آن يعني (رهبري فعاليتهاي انسان) ضرورتا به اصولي كه
برمبناي حقوق اساسي انسان پايهگذاري شده، منجر ميشود:
· اولين
اصل ـ صرفنظر از قدرت بالقوه علم ـ حفظ احترام بهشأن
انسان است كه آزادي يكي از عناصر ضروري آن است.
· دومين
مفهوم كليدي، متكي بر اصل مسؤوليت، متقاعد شدنبه اين امر
است كه انسانيت بايد از خطرهايي كه از جانب خود بر اووارد
ميشود، مورد محافظت قرار گيرد. به همين دليل، تلاش
برايكاهش خطرهاي ناشي از فنآوري به يك ضرورت اخلاقي
تبديلشده است.
· سومين
اصل اخلاقي مربوط به ارتباطات ـ سياسي، اقتصاديو مذهبي ـ
بين علم و مقامات حاكم است. همان گونه كه دانشمنداندر
نقش خود به عنوان كارشناسان نبايد سعي در از ميدان
بهدركردناين مقامات و جايگزين شدن آنها بكنند، مقامات حاكم
نيز در مقابلبايد به استقلال تحقيقات به عنوان نمونهاي از
آزادي انديشه احترامبگذارند و آن را تضمين نمايند. با توجه
به موارد متعددي كه ايناصول راهنما در گذشته مورد سوء تعبير
قرارگرفته، اكنون ضرورتجدي تأكيد رسمي مجدد براين امر وجود
دارد.
به اين ترتيب، سه اصل اساسي است كه اخلاق علم بايد
براساسآن پايهگذاري شود: احترام به شأن و آزادي بشر،
جلوگيري ازواردآمدن خطرهاي ناشي از فنآوري برآنچه به
آينده انسانيتمربوط ميشود و حفظ آزادي، خلاقيت و نوآوري
علمي.
سرانجام اينكه، نميتوان از اخلاق علم بدون ذكر يك
ضرورتچهارم صحبت كرد و آن نيز وحدت ذهني و اخلاقي بشر است
كه درمقدمه اساسنامه يونسكو به آن اشاره شده است. در
واقع، چنانچهامتيازهاي حاصل
از پيشرفت به نفع ثروتمندترين كشورها ياثروتمندترين طبقات
باشد، امري ناپذيرفتني است. كشورها درصورتي كه خواستار
دستيابي به توسعه پايدار و بهرهمندي تماميمردم از
استانداردهاي زندگي متناسب با شأن خود هستند، بايد بدانندكه
تقسيم دانش علمي پيش شرط اساسي چنين خواستهاي است.همان
گونه كه (فدريكومايور) دبيركل يونسكو در پيام خود به
كميتهبينالمللي اخلاقزيستي در سپتامبر 1994 اظهار داشته:
(پيشرفتعلم و دانش يك روند جهاني است، بنابراين بايد به
عنوان ميراثمشترك تلقي شود
و متعاقبا به طورمساوي بين ملتها تقسيم گردد). .به
نظر ميرسد كه ملاحظات اخلاقي در علوم زيستي بيشترينپيشرفت
را داشتهاست. علوم ژنتيك اين اميد را ايجاد كرده كه در
قرنحاضر بيماريهاي عمده ريشهكن خواهند شد. در عين حال اين
خطرمطرح شده كه گونههاي بشري و محيطزيست وي در معرض
تهديدقرارگرفته است. مهندسي ژنتيك به منظور استفاده از بيان
مناسبآقاي (بيدو) از اعضاي كميته بينالمللي اخلاقزيستي
(انسان عاقل)مهندسي بشري، را تربيت كرده است.
اين مسأله دو جانبه به پذيرش طرح بزرگ قانونگذاري درخصوص
اخلاق زيستي پزشكي در اروپا، امريكا و امريكاي لاتين(برزيل)
منجر شده است. چهارچوب طرح يك كنوانسيون مربوطبه اخلاق
زيستي كه از سوي شوراي اروپا تهيه شده در اوايل سال1994
منتشر شد. تمام اين قوانين مربوط به كاربردهاي پزشكي
بيولوژي و ژنتيك است. اين قوانين به طور فزاينده از طريق
قوانيني باماهيت كليتر در خصوص تحقيقات ژنتيك تقويت ميشود.
قوانينيكه مقررات ايمني (به شكل مقررات ملي و
دستورالعملهاي اروپايي)براي استفاده درموارد كاربرد سري يا
تكثير عمدي موجوداتزندهاي كه ازنظر ژنتيكي تغيير شكل
يافتهاند، وضع ميكند.
سازمان ملل نيز به نوبه خود به طور رسمي اخلاق را
باحقوقبشر مرتبط ساخته است. در كنفرانسي كه در ژوئن 1993
دروين برگزار شد، سازمان ملل متحد از دولتها خواست تا حقوق
بشرو شأن انسان را در حيطه كاري علومزيستي و پزشكي رعايت
كنند.قبل از آن نيز سازمان مزبور بر حفظ تنوع گونههاي حيات
از طريقتصويب كنوانسيون تنوعزيستي در ششم ژوئن 1992 در
شهر(ريوئراينرو) تأكيد كرده بود. سازمان بهداشت جهاني نيز هم
اكنونسرگرم برنامهريزي براي شروع يك برنامه (اخلاق و
سلامتي) است.سرانجام اينكه، اتحاديه بينالمجالس نيز موضوع
ارتباط بيناخلاقزيستي و حقوق بشر را در دستور كار اجلاس خود
در مارس1995 قرارداد.
كميته بينالمللي اخلاقزيستي در محدوده وظايف خود كه
درنوامبر 1993 از سوي يونسكو مشخص شده، اولين ابزار
گستردهبينالمللي در زمينه (حفظ ژنوم انساني) را آماده كرده
است. طرحبيانيهاي كه در مارس 1993 به تصويب كميسيون
حقوقي كميتهبينالمللي اخلاقزيستي به رياست (هكتور گروس
اسپيل) رسيد،شامل يك فرايند گسترده مشورتي بر يك مبناي
غيررسمي است كهسازمانهاي بينالمللي دولتي و غيردولتي،
دانشگاههاي بزرگ و تعدادزيادي از كميتههاي اخلاق را در
برميگيرد. اين شيوه كه در سال1995 آغاز شد نشان دهنده اين
علاقه است كه متون آينده بايدمبنايي براي گفتوگو بين
فرهنگهاي مختلف جهان باشد.
به هرحال، مهمترين كمك بيانيه مزبور قراردادن (ژنوم
انساني)به طور ثابت در (ميراث مشترك بشريت) است تا از اين
طريق آن راهمراه با تمام حقوق خصوصي افراد بشر مشمول حقوق
بينالمللگرداند. با اين هدف، اين متن حقوق افراد براي حفظ
شأن وآزاديشان را به رسميت ميشناسد. اين بيانيه، بويژه
هرگونه تبعيضبرمبناي ويژگيهاي ژنتيك را محكوم ميكند و صريحا
مخالفت خودرا با شيوههاي تقليل گرايانهاي كه سعي دارند
شخصيت يك انسان رااز طريق عناصر ژنتيك آن خلاصه كنند،
اعلام كرده است.
اولين سند بينالمللي كه تأكيد ميكند انسان تنها يك موضوع
علمنيست، قانون نورنبرگ است كه در سال 1947 توسط
انجمنپزشكي جهان به تصويب رسيد. اين اقدام متعاقب
افشايآزمايشهايي كه توسط نازيها بر روي انسان به عنوان
خوكهايآزمايشگاهي صورت گرفت، انجام شد. بيانيه مصوب
كميسيونحقوقي كميته بينالمللي اخلاقزيستي نيز خواستار آن
بود كه افرادبايد از آزمايشهايي كه برروي آنها صورت ميگيرد،
راضي باشند.
بيانيه مزبور در
نهايت دو اصل ديگر را ترسيم كرد كه از حقوقفرهنگي و اجتماعي
نشأت می
گرفت:
آزادي
نوآوري علمي. اين اصل، موقعيتي ـ كه اكنوننامشخص است ـ
كه در آن تحقيقات با احتمال كاربردهاي مفيد براي
انسانيت مجاز بود را کنار نهاده است.
حق
هر كس براي بهرهمند شدن از پيشرفتههاي حاصل درژنتيك. اين
حق كه دستيابي به آن به مفهوم واقعي دور از دسترساست،
برمبناي عدالت كه در پرتو تحولات جهاني به عنوان يكهدف
فينفسه از اهميت روزافزوني برخوردار شده، قرار
دارد.
اين اصول به عنوان اولين سنگهاي بناي اخلاق
بينالملليميتواند به زمينههاي ديگري غير از علومزيستي
منتقل شود.درنهايت اينكه، موضوع اخلاق آن گونه كه به نظر
ميرسد در واقععلم نيست بلكه بشر آن هم فراتر از فرد و
گونههاي بشري است.
اكنون
زمان آن رسيده است كه اخلاق علم بر تناقضهاي ذاتيخود در
موارد زير فايق آید:
بين
كثرتگرايي فرهنگي و خصيصه ضرورتا جهاني حقوقبشر آشتي دهد:
ابزارهاي
مراقبت كنندهاي كه درعين تضمين آزادي تحقيقاتمانع از
خطرهاي ناشي از نوآوريهاي فنآوري ميشود را برايجوامع مدرن
فراهم کند:
ضمن
حفظ جريان آزاد اطلاعات علمي و گسترش فرهنگعلمي در سراسر
جهان، زير بناهاي اجتماعي ـ اقتصادي تحقيقاتپرهزينه را مدنظر قرار
دهد:
مسؤوليت اجتماعي خاص پژوهشگران را تأييد و اصولحقوقي
مسؤوليت اجتماعي به عنوان يك كل را تضمين كند.
همان گونه كه (رنهشار) شاعر فرانسوي گفته است: (هيچ
پيمانيبر ميراث ما تقدم ندارد). اين گفته معادل آن است كه
شأن انسان بهآگاهي ما از مسؤوليتهايمان مربوط ميشود و اخلاق
علم، كه آنآگاهي را بيان ميكند، از نخستين وظايف بشر
امروزي است.
يادداشتها
1-
M.G.K. Menon
2-
International Council of Scientific Unions
3-
Saint - Exupery
4-
Hans Jonas
5-
Paradoxical
6-
Teleological Ambition
7-
De Facto
8-
Secularization
9-
Hypers Pecialization
10-
Jean - Pierre Changeux
11-
Georges Ganguilhemt
12-
Jacques Monod
13-
Bioethics
14-
Geneticists
15-
Azilomar
16-
Non - Governmental Organizations (NGOS)
17-
Council for International Organization of Medical
Sciences(CIOMS)
18-
The Universal Movement for ScientificResponsibitity
19-
Jean Dausset
20-
International Bioethics Committee
ماخذ
1- Academy of sciences (1995) La brevetabilitإ du
gإnome
[thepatentability of the genome], Report No. 132 (February),
Paris:Academy of sciences.
2- Ambroselli, C. (1990) Le comitإ d'إthique,
Que sais-je?series, paris: PUF.
3-
Atendt, H.(1972) La crise de la culture, Paris: Gallimard.
4- Atlan, H. (1986) A tort et ب raison.
Intercritique de larationalitإ et
du mythe, Paris: Le Seuil.
5-
Bedjaoui. M. (1995) The human genome: the commonheritage of
humanity or genetics from fear through to hope, inFederico
mayor, Amicorum Liber, Vol. ll, Brussels: Bruylant.
6-
Brody, E.B. (1993) Biomedical Technology and HumanRights, paris:
UNESCO publishing/Aldershot, UK: Dartmouthpublishing.
7-
Carrington Coutts. M. (1991) Basic Resources in
Bioethics,washington, DC: Georgetown University, National
ReferenceCentre for Bioethics Literature.
8-
Changeux. J.-P. (1984) L'homme neuronal, Paris: Fayard.
9-
___ (1995) Devising bioethics: a philosophical debate,
inFederico mayor, Amicorum Liber, Vol. ll, Brussels: Bruylant.
10-
Dagognet, F. (1988) La mattrise du vivant, Paris:
Hachette/UNESCO/International Institute of Philosophy.
11-
Dausset, J., Dulbecco, R., Galjaard, H., Suleiman, E.N.
andKutukdjian. G. (1994) A code for living: the ethics of
humanengineering. UNESCO Courier, September.
12-
Engelhardt. H.T., Jr (1991) Bioethics and SecularHumanism: The
Search for a Common Morality, Valley Forge,PA: Trinity Press
International.
13- Fagot Largeault, A. (1985) L'homme bio-إthique:
pour unedeontologie de la recherche sur le vivant, Paris:
Maloine.
14-
French National Ethics Consultative Committee (1994)Views on
'The Ethical Questions Raised by the Transmission ofScientific
Information Concerning Biological and MedicalResearch' (1
December), Paris: La documentation francaise.
15-
Gros, F. (1988) Developments in contemporary biology,Diogenes:
142.
16-
___ (1993) Regard sur la biologie contemporaine, Paris:Gallimard
and UNESCO.
17- Habermas, J. (1983) Morale et communication:
consciencemorale et activitإ communicationnelle,
Paris: Cerf.
18- ___ (1988) Le discours philosophique de la
modernitإ,
Paris:Gallimard.
19- Jonas, H. (1990) Le principe responsabilitإ,
Paris: Cerf.
Jordan, B. (1993) Voyage autour du gإnome:
le tour du mondeen 80 labos, Montrouge, France: J.
Libbey-Eurotext, EditionsINSERM.
20-
Kutukdjian, G. (1994) National ethics committeesWorldwide,
UNESCO Courier, September.
21-
Le Bris, S. (1993) Study of European Ethics Committees forthe
Council of Europe, Council of Europe Occasional Paper.
22- Lenoir, N. with the cooperation of Sturlإse,
B. (1991) Auxfrontiإres
de la vie: une إthique
biomإdicale ب la
francaise, areport to the Prime Minister, Paris: La
documentationfrancaise.
23- Lإvi-Strauss,
C. (1952) Race and History, Paris: UNESCO.Levinas, E. (1982)
Ethique et infini, Paris: Fayard.
Mayor, F., Fall, l., Bessis, S., Bernard, A., Darbishire,
H.,Nowak, M., Hessel, S., Fournier, F. and Mock A. (1994)Human
rights: the unfinished task, UNESCO Courier, March.
24-
Meyer, G.R. (1991) Bioethics in Education, Paris:International
Union of Biological Sciences.
ش
25- Moulin, M. (1990) Controler la science? la
question descomitإs
d'إthique,
Brussels: De Boeck-Wesmael.
26-
Rawls, J. (1973) Theory of Justice, Oxford: OxfordUniversity
Press.
27-
Ribes, B. (1978) Biology and Ethics, Paris: UNESCO.
Ruffiإ,
J. (1976) De la biologie ب la
culture, Paris; Flammarion.
28- Russ, J. (1994) La pensإe إthique
contemporaine, Quesaisje? series, Paris: PUF.
29-
Thomas, J.-P., Mehrtens, H., Lecourt, D., Larbi Bouguerra,M.,
Dessus, B., Rabinow, P., Nouvel, P., Chatelet, G. andLegendre,
P. (1995) Au nom de la science, Revue des deuxmondes, February
1995.
30- Weber, M. (1979) Le savant et le politique,
Paris: Uniongإnإrale
d'إditions.
31- Wigner, E.P., Tinbergen, J., Natta. G.,
Burnet, F.M.,Szent-Gyخrgyi,
A. and Cassin, R. (1972) Nobelists muse aboutscience, Impact of
Science on Society, XXll(4).
منبع
1-
The Etics of Science: Between Humanism and Modernity by:Noelle
Lenoir. World Science Report, 1996.
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
آخرین
مقالات |