English

Contact us

نظر دهید

تماس با ما

فارسی

Welcome to CPH Theory Siteبه سایت نظریه سی پی اچ خوش آمدید

 

 

نظریه سی پی اچ بر اساس تعمیم سرعت نور از انرژی به ماده بنا شده است.

اخبار

آرشیو مقالات

 

سی پی اچ در ژورنالها

   

 

نگاهی نو به فیزیک هستی

 

 

 


نگاهی نو به فیزیک هستی

برای کسانی که مایلند از دریچه دیگری به فیزیک نگاه کنند

 

توضیح:

مطالب زیر موجب تغذیه فکری در مورد فیزیک می شود. بهمین دلیل در اینجا آورده شد تا دوستان علاقهمند با نگاهی متفاوت به مفاهیم فیزیک نگاه کنند. قضاوت را به خوانندگان عزیز واگذار می کنیم.

نشریه سی. پی. اچ.

 

مقدمه:

ما در مطالعه خود و محيطمان از چه روشي استفاده مي كنيم ؟  فرض كنيد ميخواهيد با شهري آشنا شويد كه براي شما ناشناخته هست ، براي آشنايي ، هم ميتوانيد با اتومبيل در خيابانهاي اصلي و فرعي و كوچه پس كوچه هاي آن بگرديد و يا اينكه از نقشه استفاده كرده يا بر فراز شهر پرواز كنيد . درحالت اول شما قبل از اشراف به كليت شهر وارد آن شده ايد ، در نتيجه گم شدن در شهر و عدم درك صحيح از جهات و ارتباط ميان خيابانهاي شهر بديهي ترين نتيجه خواهد بود و اگر در نقطه اي رها شويد پيدا كردن مسير برايتان ممكن نيست ، اما استفاده از روش دوم ابتدا به شما اشراف ميدهد ، جهات اصلي ، كليت شهر و ارتباط خيابانهاي اصلي و فرعي را مي شناسيد و سپس با گردش در شهر ، هر لحظه موقعيت خودتان را به خوبي خواهيد دانست و با آسودگي مي توانيد از نزديك به مطالعه جزئيات بپردازيد .

     حال فرض كنيد شهر مورد نظر ، شهر فيزيك باشد ، هم مي توانيد از ابتدا به دل جزئيات بزنيد و مثلا حركت بر روي خط راست را مطالعه كنيد بدون اينكه بدانيد حركت بر روي خط راست چه جايگاهي در فيزيك دارد و در كجاي آن قرار گرفته است و هم ميتوانيد ابتدا به شهر فيزيك اشراف پيدا كنيد و بر فراز آن پرواز كنيد و ببينيد كه مثلا فيزيك داراي خيابانهاي اصلي مكانيك ، الكتريسيته ، صوت (آكوستيك) ، نور ، كوانتوم ، اختر فيزيك و ... است ، مكانيك در باره حركت بحث ميكند و خود شامل دو خيابان فرعي تري بنامهاي سينماتيك و ديناميك است ، سينماتيك خود حركت را في نفسه بررسي ميكند و ديناميك به علت حركت ميپردازد ، سينماتيك براي بررسي حركت آنها را تقسيم بندي نموده است كه يكي از آنها حركت بر روي خط راست هست ، با اين پرواز ديگر مي دانيم جايگاه حركت بر روي خط راست كجاي اين شهر است ، ميدانيم چرا مطالعه فيزيك را با آن شروع مي كنيم و ميدانيم مسير آينده چگونه خواهد بود . اين نگاه را بسط دهيد . ( قياس و استقرا )

     وقتي براي اولين بار كتاب فيزيك را در دبيرستان باز مي كنيم ، اولين نوشته اي كه با آن برخورد مي كنيم حركت بر روي خط راست است ، هيچكس از خود يا از دبيرش نپرسيد چرا حركت بر روي خط راست ؟ يا اصلا چرا حركت ؟ و چرا بايد حركت را در فيزيك مطالعه كنيم ؟ قبول كنيم كه جهش هاي علمي هميشه با سؤال در مورد ريشه ها و باورها بوجود مي آيد . مثلا تا هفتاد سال هيچكس نپرسيد آيا پلانك درست مي گفت كه نور را نميتوان همزمان در حالت موجي و ذره اي اش بررسي كرد . اين نظريه يك باور شده بود . اما كسي كه با اين باور چالش كند به جهش دست خواهد يافت . سالها بود مركزيت زمين يك باور بود . كسي كه در باره اين باور پرسش كرد در تاريخ زنده ماند .

     ما در ااینجا قصد داريم جلوي باورهاي اساسي فيزيك مانند تعريف ماده ، انرژي ، قانون بقاي ماده و انرژي ، فرضيه نسبيت ، تبديل ماده به انرژي ، تكانه گمشده ، ماهيت نور و ..... يك علامت سؤال بزرگ بگذاريم . با ما باشيد .

 

سرن

اهالي فيزيك حتما CERN را مي شناسند ، مركز تحقيقات هسته اي اروپا يا بزرگترين مركز تحقيقات هسته اي جهان ( Central European Research Nuclear ) به آدرس www.cern.ch  .

     اين مركز در مرز بين سوئيس و فرانسه قرار دارد و بزرگترين سيكلوترون ( شتاب دهنده ) دنيا را در اعماق زمين ايجاد كرده است ، اين مركز را شايد بتوان بزرگترين مركز تحقيقات علوم نام نهاد ، كشور ما نيز هر چند اندك ولي در ساخت اين مركز مشاركت داشته است .

     بيشترين حجم تحقيقات اين مركز را تحقيق در مورد ذرات بنيادي ( Particles ) تشكيل ميدهد . به اين معني كه با استفاده از شتاب دهنده هاي بسيار بسيار قوي رفتار ذرات بنيادي را در وضعيت هاي مختلف بررسي ميكنند تا به نتايج جديدتر دست پيدا كرده و به پاسخ سؤالات بي شمار و بي جواب خود برسند .

     مي دانيد شتاب دهنده ها ذرات بنيادي را به سرعتي بسيار نزديك به سرعت نور مي رسانند و سپس آنها را با هم برخورد داده و با آشكارسازها  ( Detector )اثرات حاصل از اين برخورد را بررسي مي كنند . ( براي آشنايي بيشتر مي توانيد از سايت فوق اطلاعات جالبي دريافت كنيد ) .

     اگر اين روش براي شناسايي رفتار ذرات بنيادي پاسخ بدهد خيلي از سؤالات مانند منشاء پيدايش جهان به پاسخ مي رسند . به نظر شما آيا بررسي رفتار ذرات بنيادي و اخذ نتيجه مي تواند جهش بزرگي در علم بوجود آورد ؟ اگر پاسخ مثبت است آيا دانشمندان سرن راه درستي را ( استفاده از شتاب دهنده ها ) در پيش گرفته اند ؟ در اين وبلاگ كوچك دانشمندان بزرگي كه خيلي هايشان نوبل هم گرفته اند را به چالش بكشيم . در يادداشتهاي بعدي اين سؤالات را عميق تر مي كنيم تا بفهميم فيزيك ( فيزيكدانان ) از كدام اشتباه بنيادي رنج مي برد ( مي برند ) ؟

 

چهار تئوری

دوستداران فيزيك مي دانند كه در حال حاضر فيزيكدانان به كمك چهار تئوري اساسي فيزيك مي توانند تمام پديده هاي موجود فيزيك را تحليل كنند . همه در تلاشند كه تا بتوانند اين تئوري ها را به وحدت رسانده و در آينده بتوانند از آنها يك تئوري واحد استخراج كنند كه بوسيله آن همه پديده ها توجيه شود . به نظر شما آيا چنانچه فعاليت دانشمندان در cern در مورد ذرات بنيادي به نتيجه برسد مي تواند از تئوري هاي چهارگانه فيزيك يك تئوري بسازد ؟ در اين صورت چه تحولي در علم ايجاد خواهد شد ؟ آيا منشاء آفرينش مشخص خواهد شد ؟ آيا تئوري نسبيت تحت الشعاع قرار خواهد گرفت ؟ در يادداشتهاي آينده باز هم سؤالات را عميق تر كرده و ارتباط جالب و باور نكردني اين مسائل را با يكديگر بررسي خواهيم كرد . آيا با راهي كه فيزيك در پيش گرفته اين مسائل حل خواهند شد ؟ با ما باشيد .

واقعيت اين است كه همه اين مسائل با هم مرتبط هستند . به شرطي كه به فيزيك هستي همانند شهر مورد اشاره در يادداشت اول نگاه كنيم . اما نقطه ارتباط اين قطعات پازل ما چيست ؟ لطفا به اين مثال توجه كنيد :

 اهالي فيزيك باز هم مي دانند كه در واكنشهاي هسته اي شكافت ( همان چيزي كه اكنون در دنيا براي توليد انرژي رايج است ) جرم بجا مانده از نتيجه واكنش ( شكافت هسته ) با جرم اوليه برابر نيست و به اين تفاوت جرم ، جرم يا تكانه گمشده مي گويند و استدلال موجود اين است كه آن تفاوت جرم بر اساس قانون معروف تبديل ماده به انرژي e=mc^2 كاملا به انرژي تبديل شده و همين باعث توليد انرژي فوق العاده اي مي شود . اما آيا اين مي تواند درست باشد ؟ ما تعريفمان از ماده چيست ؟ آيا اين تعريف درست است ؟ مثلا اگر الكترون را ماده مي دانيم ، همراه با بار الكتريكي اش ماده مي دانيم ؟ آيا بار الكتريكي جزء لايتجزي براي الكترون يا هر ذره بنيادي ديگري است ؟ سؤال در مورد تعريف فيزيك از ماده و انرژي اساسي ترين سؤال از فيزيك هست . به اين سؤالات در آينده پاسخ خواهيم داد و مهمترين تئوري هاي فيزيك را به چالش خواهيم كشاند .

 

آشکارسازی و بار الکتریکی

مگر شتاب دهنده ها بر اساس كدام معيار ، ذرات بنيادي را آشكار (detect) مي كنند ؟ آيا جز بر اساس بار الكتريكي آنها ؟ اگر ذره اي فاقد هر گونه بار باشد ، شتاب دهنده ها كه اساس كارشان ميدانهاي الكترومغناطيسي قوي هست قادر به شناسايي آن خواهند بود ؟ البته پاسخ منفي است . يعني قوي ترين شتاب دهنده ها هم هنگامي قادرند يك ذره را شناسايي كنند كه آن ذره داراي حداقل بار الكتريكي باشد تا بر اساس بار و حركت سريع خود در حوزه ميدان شديد الكترومغناطيسي شتاب دهنده تغيير ايجاد كرده و به اصطلاح detect  شود . اينجاست كه تعريف فيزيك از ماده به چالش كشيده مي شود !!!!! آيا هر ماده اي بايد داراي حداقل بار باشد ؟ آيا ماده بي بار وجود ندارد ؟ اگر وجود داشته باشد بيشتر تئوري ها يا قوانين فيزيك به هم خواهد ريخت . ديگر تبديل ماده به انرژي بي معنا خواهد بود . جرم ( تكانه ) گمشده غلط خواهد بود . تئوري نسبيت زير علامت سؤال قرار مي گيرد و اگر تعريف ما از ماده اصلاح شود تئوريهاي چهار گانه فيزيك به وحدت مي رسند و منشاء آفرينش رخ مي نماياند . اگر جرم گمشده مورد نظر فيزيك در واكنشهاي هسته اي بار خود را همراه با انرژي اش رها كرده باشد و تبديل به ماده اي كاملا بي بار شده باشد ، كدام سيكلوترون آنرا كشف خواهد كرد ؟ با اين توصيف ، چون سيكلوترون ما قادر به شناسايي آن نشد پس گمشده است ؟ اين قصه سر دراز دارد ...... فيزيك بايد تعريف خودش را از ماده اصلاح كند تا بن بستهايش گشوده شود .

 

ماده بدون بار

اگر ثابت شود ماده بدون شارژ ( بار ) وجود دارد ، بسياري از باورهاي فيزيك به هم خواهد ريخت . در همين حال بسياري از مسائل حل نشده نيز راه حل پيدا خواهند كرد . مهمترين باوري كه دچار چالش خواهد شد قانون تبديل ماده به انرژي و بالعكس خواهد بود . اساسا آيا اين باور درست است ؟ آيا امكان تبديل اين دو به يكديگر وجود دارد ؟ اگر آن انرژي كه ما آنرا حاصل تبديل ماده مي دانيم فقط در اثر از دست دادن بار ماده بوجود آمده باشد و آنچه باقي مي ماند ماده اي كاملا بي بار و بي خاصيت باشد و بخاطر اين بي باري توسط ميدانهاي الكترومغناطيسي كشف نشود ، پاسخ چيست ؟ واقعيت اين است كه ما ابزار كشف ماده خالص حاصل از تخليه كامل انرژي را در دست نداريم ، ما ابزارمان ميدانها هستند كه ماده را بواسطه بارش كشف مي كنند و اگر ماده از بار تخليه شود ديگر در اين ميدانها قابل آشكارسازي نيست . پس ما ماده خالص را بگونه ديگري تعريف ميكنيم : ماده اي كه فاقد هر گونه خاصيت و آثار كيفي همانند بار الكتريكي است . بار الكتريكي جزء لاينفك ماده نيست ، بلكه از آن قابل سلب و اثبات است . پس ماده بار دار ديگر ماده نيست بلكه ماده شارژ شده هست كه چيزي به آن اضافه شده و اگر بارش را بگيريم به ماده خالص برگشت خواهد كرد . در يادداشتهاي بعدي آثار اين تعريف جديد از ماده را بررسي خواهيم كرد .

 

دو صفات اصلی

قبل از ادامه بحث ضروري است دو واژه را بطور دقيق تعريف كنيم: خواص يا صفات ذاتي و خواص يا صفات عرضي ( ثانوي ).

يك اصل( ذات ) را در نظر بگيريد، صفات مربوط به اين ذات قائم به وجود ذات هستند يعني وجود صفت بدون وجود ذات(اصل) غير ممكن است ( مثل وجود فرع بدون وجود اصل ) . آيا بر عكس هم غير ممكن است ؟ يك مثال :

خودتان را بعنوان يك اصل در نظر بگيريد ، آيا ممكن است شما باشيد اما ناطق نباشيد ؟ جواب البته مثبت است . اما آيا ممكن است باشيد ولي ابعاد نداشته باشيد ؟ وجود ابعاد براي شما يك صفت ذاتي است . يعني اين صفت عين ذات است ، يعني به محض وجود ذات ، آن صفت هم وجود خواهد داشت . اما ناطق بودن اين خاصيت را ندارد ، ممكن است ذات باشد ولي اين صفت نباشد . خدا را با هر تعريفي كه داريد در نظر بگيريد . صفاتي مانند علم ، قدرت و حيات بايد در اين خدا ذاتي باشد ، يعني تصور وجود خداي مرده يا جاهل غير ممكن است . اگر خدا هست پس عالم و قادر و حي هم هست . اما آيا الزاما خالق هم هست ؟ آيا ممكن نيست خدا باشد اما خلق نكند ؟ البته ممكن است . اما ممكن نيست خدا باشد اما علم يا قدرت يا حيات نداشته باشد . پس اين صفات در خدا ذاتي است ، همانند ابعاد براي ماده . اما خالق بودن مانند ناطق بودن براي ماست . پس صفت ذاتي ملازم ذات است و عين ذات ، وجود ذات بدون وجود آن صفت ممكن نيست . اما صفت عرضي ملازم ذات نيست ، قابل سلب و اثبات است .

با اين توضيح ، ابعاد براي ماده يك صفت ذاتي است يعني ماده بدون بعد ممكن نيست . حال سؤال اينست ، بار ( شارژ ) چطور ؟ آيا بار الكتريكي هم در ماده يك صفت ذاتي است ؟ آيا ممكن است ماده باشد اما بار نداشته باشد ؟ چالش ما با فيزيك مدرن كه نمادش در Cern  هست همين است . اگر بتوان بار ماده را از آن گرفت  و اگر بتوان ماده بي بار را اثبات كرد ، نسبيت ، مكانيك كوانتوم ، تئوري هاي مربوط به نور و اختر فيزيك و منشاء جهان چه تغييري خواهند كرد ؟

به هزارو يك دليل ماده بي بار وجود دارد و كيفيت ها همانند بار و شارژ و جاذبه و نور و مغناطيس و غيره در ماده ذاتي نيستند بلكه اين خصوصيات صفاتي عرضي و قابل سلب و اثبات در ماده هستند . در اين صورت :

-         تبديل ماده به انرژي و تبديل انرژي به ماده غلط خواهد بود .

-         سيكلوترونها قادر به شناسايي منشاء پيدايش آفرينش نخواهند بود .

-         روشهاي مطالعه فيزيك در مورد ذرات بنيادي بايد تغيير كند .

-         ماهيت نور مشخص خواهد شد و تئوري هاي فعلي غلط از آب در مي آيد .

-         تئوري نسبيت با چالش مواجه خواهد شد .

-         اينكه سرعت نور بالاترين سرعت دست يافتني است درست نيست .

-         تكانه گمشده در واكنشهاي هسته اي ، گمشده نيست .

-         تئوري هاي ارائه شده در زمينه اختر فيزيك به چالش كشيده خواهد شد .

-         تئوريهاي چهارگانه فيزيك به وحدت خواهند رسيد و با يك تئوري همه پديده هاي فيزيكي قابل توضيح خواهند شد .

-         و غير قابل باورتر اينكه: آيا مي دانيد اگر اين بحث را گسترش دهيم مي توانيم پايان جهان را به ميل خود رقم بزنيم؟

يك سؤال ؟ اگر ماده اوليه و ابتدايي بر اساس باور فيزيكدانان بجز ابعاد ، محدوديت و جسمانيت ( كه اين دو نيز حاصل همان ابعاد است ) داراي خواص كيفي نيز هست . پس فقدان اين كيفيت ها از كجاست ؟ مثلا اگر ماده اوليه در ذات خود حركت است پس سكون از كجا مي آيد ؟ اگر در ذات خود حيات است موت از كجا مي آيد ؟ و يا اگر در ذات خود رنگ است پس بي رنگي از كجا مي آيد ؟ مگر غير از اين است كه خاصيت ذاتي هرگز ذات را رها نمي كند . پس اگر رنگ و رونق و حيات و حركت خصوصيات ذاتي ماده هستند اين صفات هيچوقت نبايد از ماده سلب شوند ، حال آنكه طبيعت پر است از اين تضادها . موت و حيات ، سكون و حركت ، رنگ و بي رنگي و ....... اساسا تغييرات بر اساس بود و نبود همين كيفيت ها صورت مي گيرد . يكي از دوستان پرسيده تعريف بار چيست ؟ جواب همين است . هر كيفيتي كه عارض بر ماده شود و به آن حيات و حركت بدهد ما اسمش را بار گذاشته ايم . بار حقيقتي غير از ماده است كه به ماده حيات مي دهد ، حركت مي دهد ، رنگ و رونق مي دهد و هر كيفيت ديگري از اين قبيل .

سؤال دوم : آيا تغيير در يك اصل بدون دخالت اصل ديگر ممكن است ؟ يك تغيير ساده مانند آب شدن يخ يا يخ بستن آب را در نظر بگيريد . آب يا يخ تنها ، بدون دخالت يك اصل ديگر بنام حرارت مي تواند تغيير پيدا كند ؟ يا بايد حرارت بگيرد يا آن را از دست بدهد تا تغييري بسيار ساده اتفاق بيفتد . اگر ماده شارژ شده ( بار دار ) را بعنوان يك اصل در نظر بگيريم . اين اصل چگونه مي تواند بدون دخالت يك اصل ديگر سبب اين همه تغيير در طبيعت شود ؟ او بايد چيزي را از دست بدهد يا بگيرد تا بتواند سبب تغيير شود . اصل ديگر چيست ؟

يكي از  دوستان نوشتند با فيزيك نميشه به همه چيز جواب داد . ما هم قصدمان اين نيست . ما ميخواهيم به اين سؤالات پاسخي علمي بدهيم . البته تا تعريف شما از علم چي باشه . اينكه فلسفه علم هست يا خير خود جاي بحث دارد . خواهش ميكنم فعلا ديدي علمي داشته باشيم . بعد معلوم ميشه ارتباط فلسفه با فيزيك و هر كدام با علم در چيست ؟

سؤال سوم : آيا يك حقيقت به تنهايي صاحب اثر و خاصيتي خواهد بود ؟ حتي اگر آن حقيقت خود خدا هم باشد نيز به تنهايي داري اثر و خاصيتي نخواهد بود ، خداي تنها چگونه ارزشهاي وجودي خود را به نمايش بگذارد وقتي هيچكس نيست كه حتي به او بگويد خدا ؟ تمام خاصيت ها و آثار در ارتباط با حقيتي غير از خود نمايش پيدا مي كند ، عالم خلقت تمام آثار خود را مديون تركيب هست ، بدون اين تركيب هيچ چيز اثر و خاصيتي نخواهد داشت ، بنابراين عالم خلقت ( كه در حقيقت عالم تركيب است و تركيب هم با يك اصل ممكن نيست ) خودبخود مي گويد كه اصول اوليه ساخت من متعددند و حداقل دو اصل لازم است تا بتوان با تركيب آنها اين همه تغيير ناشي از آن تركيب را بوجود آورد . پس ماده به تنهايي قادر به ايجاد اين همه تغيير نيست بلكه اصل ديگري لازم است كه به ماده خاصيت ( بار ) بدهد و براساس اين خاصيت نيز قابل كشف و دخل و تصرف باشد .

 

نظری یا تجربی؟

بديهي است كه در مسير اثبات اين ادعا پژوهشهاي آزمايشگاهي چاره ساز نيست بلكه بحثي است كه بصورت نظري اثبات مي شود ، مهم اين است كه آيا دلايل علمي هست يا خير . حال هر اسمي ميخواهيم رويش بگذاريم مهم نيست . فيزيك نظري يا فيزيك فلسفي يا هر چيز ديگري . ديدگاه نويسنده اين است كه علم عبارتست از دانستن هر چيز همانگونه كه هست . بر اين اساس هر دانسته ما علم نيست بلكه شرط علم بودنش درست بودن آن دانسته هاست نه اسم گذاري آن دانسته ، مثلا ما اسم خودمان را ميدانيم ، اين دانسته  (Data)علم (Knowledge)است چون درست است ، اما هر ديتايي ، ناولج نيست ( مكانيسم تبديل ديتا به ناولج بحث ديگري است ) ، همانطور كه بر اسم خودمان علم داريم اين علم قابل گسترش است بگونه اي كه هر چيز را همانگونه كه هست خواهيم دانست ، معيار درست بودن يا نبودن هم فعلا و تا وقتي معيار واقعي اثبات نشده است ، فهم مخاطب و منطق حاكم بر تفكر اوست . اگر نوشته ها توانستند اين منطق را به او بقبولانند ، نبايد لجاجت كنيم و به دليل ديگري نپذيريم ، اگر هم نتوانست ممكن است با توضيحات بيشتر اين امر ممكن شود . ( در ارتباط با تعريف علم در آينده بيشتر بحث خواهيم كرد )

 تا اينجا سه دليل ارائه شده كه ماده در تعريف فيزيك يك ماده شارژ شده و داراي خاصيت است در حالي كه اين خاصيت ها جزء ماده نبوده و از آن قابل سلب و اثباتند . ماده خالص جز ابعاد و جسمانيت هيچ خاصيت ديگري ندارد و بر همين اساس هم بوسيله هيچ سيكلوتروني قابلDetect  شدن نيست . پس دنبال اصل ديگري هستيم كه در تركيب با ماده به آن خاصيت مي دهد . خواص ماده همانند بار ، جاذبه ، دافعه ، نور ، حركت ، مغناطيس يا هر خاصيت ديگري حاصل تركيب دو اصل است كه يكي از آنها ماده است و ما به ماده در اين حالت ماده خالص مي گوييم . حالتي كه در آن حد ماده با حجمش برابر است. در يادداشت بعدي خلاصه اي از آنچه تا كنون بيان شده ارائه مي شود.

 

ماده و انرژی

اگر با سه دليل ارائه شده براي شما اثبات شده باشد كه تعريف فيزيك از ماده و انرژي تعريفي جامع نيست و چالشهاي پيش روي فيزيك ناشي از اين تعريف غلط است ، لازم است بدانيم تعريف ارائه شده تا چه اندازه خواهد توانست به اين ابهامات پاسخ دهد؟

گفتيم ماده اي كه فيزيك در اختيار دارد يك ماده تركيب شده با يك اصل كيفي است كه تمام خاصيت هاي ماده موجود اعم از جرم و جاذبه و حركت و بار و مغناطيس و روشنايي و هر كيفيت ديگر ناشي از اين تركيب است و ماده به واسطه همين كيفيت هاست كه قابل شناسايي براي فيزيك است . ماده خالص در تعريف جديد خود فاقد هر گونه اثر و كيفيت است ، نه بار دارد كه در ميدان هاي الكترو مغناطيسي كشف شود و نه جاذبه دارد كه در ميدانهاي جاذبه كشف شود ، تنها خاصيت ماده در اين وضعيت ابعاد است كه آن هم در يك بعد خلاصه مي شود . محدوديت و جسمانيت جهان ناشي از محدوديت اين اصل به عنوان يكي از مبادي آفرينش است .

اصل دوم كه در تركيب با ماده كيفيت ها را آشكار مي كند بر خلاف ماده محدود نيست بلكه يك اصل نامتناهي و فاقد ابعاد است ، تركيبش با ماده از نوع تركيب ماده با ماده نيست بلكه از نوع تعلق است مثل تعلق الكتريسيته به وسايل الكتريكي .

اين نوع نگاه به مبادي بنيادي آفرينش ( بجاي جستجوي ذرات بنيادي بايد دنبال مبادي بنيادي باشيم ) اين ادعا را دارد كه مي تواند به همه پرسشهاي فيزيك از كوانتوم گرفته تا اختر فيزيك پاسخ دهد . به تدريج در يادداشتهاي بعدي به اثبات اين ادعاي بزرگ مي پردازيم .

در چند يادداشت بر اثر گذاري اين تعريف از ماده و انرژي در انگارهاي فيزيك مي پردازيم . يكي از اين نقاط تاريك در فيزيك بحث نور و ماهيت آن است . ميدانيد كه دو نظريه در مورد ماهيت نور ميدانداري مي كنند كه يكي بر ماهيت ذره اي و ديگري بر ماهيت موجي آن صحه مي گذارد . حدود هفتاد سال نظريه پلانك در اين عرصه تكتازي مي كرد كه مي گفت همزمان اين دو رفتار از نور قابل مشاهد نيست .

طرفداران نظريه ذره اي بودن نور مجبور به تعريف مفهومي بنام فوتون شده اند كه جرم سكونش برابر صفر است . در مورد سرعت نور نيز آن را سرعت حد در هستي ميدانند كه براي رساندن ذره اي هر چند كوچك ( مثلا الكترون ) به سرعت نور بينهايت انرژي نياز است و بنابراين رساندن سرعت ذرات به سرعت نور محال است و به همين دليل فوتون به عنوان ذره اي با جرم سكون صفر تعريف شده است . سرعت نور پايه تعداد زيادي از تئوري هاي فيزيك شده است كه نسبيت يكي از مهمترين آنهاست و بر اساس آن ، اين سرعت در كميت هاي مكانيك كلاسيك و قوانين حاكم بر آن تغييرات اساسي ايجاد كرده و مكانيك كوانتوم را پايه گذاري كرده است . كوانتيزه بوده اساس فيزيك مدرن است . حال ببينيم اين حرفها با تعريف جديد مبادي بنيادي آفرينش يعني ماده و انرژي چگونه خواهند شد ؟

با اين سؤال شروع مي كنم . آيا فضاي بين زمين و خورشيد پر از نور خورشيد هست يا خير ؟ جواب البته مثبت است . با اين حساب چرا فقط چهره ماه روشن است ؟ با اينكه نور هست چرا بقيه فضا براي ما روشن نيست ؟ پاسخ به اين سؤال در همين واقعيت نهفته است كه نور بدون تعلق به يك جسم مادي نه خودش را نشان مي دهد و نه ماده را و در تعلق ، هم خود و هم ماده را نمايش مي دهد . يعني اثر آن ( روشنايي ) در تركيبش با ماده ظاهر مي شود . با اينكه هست ولي بدون وجود ماده نمايشي ندارد . پس بايد بين نور و روشنايي يك تفاوت اساسي قائل شويم . فيزيك اين دو را با هم اشتباه گرفته است و چون نور را بصورت خالص در اختيار ندارد فكر مي كند روشنايي همان نور است و اين مبناي به خطا رفتن فيزيك در اين زمينه شده است .

 

میدان و سرعت نور

لطفا خيلي دقت كنيد : فيزيك مي گويد ، ميدان الكتريكي با سرعت نور منتشر مي شود ، يعني مثلا اگر همين الان يك گلوله را باردار كنيم ميدان الكتريكي حاصل از آن با سرعت نور در محيط منتشر مي شود ، يا مثلا اگر همين الان نيروگاهي در خوزستان وارد شبكه شود ميدان الكتريكي با سرعت نور در سيم منتشر مي شود تا به تهران برسد .

ميدان مغناطيسي هم همينطور ، اگر همين الان در يك آهنرباي الكتريكي ميدان مغناطيسي ايجاد كنيم اين ميدان با سرعت نور منتشر مي شود . ميدان الكترومغناطيسي يك آنتن و يا ميدان جاذبه جرم هم همينطور ، همه اين ميدانها با سرعت نور منتشر مي شوند . اين واقعيت براي شما چه حقيقتي را تداعي مي كند ؟

اين سرعت مرموز ، واقعيتي بنام ميدان ، اينها چه ارتباطي با هم دارند ؟ كمي فكر كنيد !! همه اينها شما را به يك اصل مي رساند . نور نه ذره است نه موج و اصلا نور حركت ندارد ، آنچه حركت و در نتيجه سرعت دارد چيز ديگري است .

 

ماهیت نور

آيا حركت مي تواند خاصيت ذاتي هر يك از مبادي آفرينش باشد يا حركت نتيجه تعلق و تركيب آن دو اصل است ؟ يعني اگر بار الكترون را از آن بگيريم آيا همزمان حركتش را هم گرفته ايم ؟ همانطور كه قبلا هم نوشتيم تمام خاصيت ها و آثار نتيجه تركيب هستند والا مبادي ( ذرات ) بنيادي بخودي خود هيچ اثر و خاصيتي مانند حركت و روشنايي و ميدان و غيره ندارند . پس آنچه ما بعنوان نور و حركت آن در طبيعت مي بينيم حركت نور نيست بلكه زمانبري تعلق نور به ماده است كه از آن تعبير به حركت نور مي كنيم . از آنجايي كه اين تعلق بعلت وضعيت ماده زمانبر است(البته فعلا، چون اين زمانبري قابل رفع است)، ما آن را با حركت نور اشتباه مي گيريم . والا نور هم مانند جاذبه ، مغناطيس و يا الكتريسيته يك ميدان است ، نه ذره .

فيزيك ( فيزيكدانان ) كافي است به اين فكر كنند كه وقتي ما براي توجيه يك پديده جديد در حوزه هاي كوانتوم گرفته تا اخترفيزيك مجبور مي شويم تعاريف جديد ارائه كنيم يعني داريم راه غلطي را مي رويم . مثلا وقتي پديده انبساط كرات را مي بينيم براي توجيهش بايد انرژي تاريك تعريف كنيم . براي پديده ديگري بايد ماده تاريك يا مثلا ضد ماده يا اتر تعريف كنيم ، بعد مي آييم ماده اي تعريف مي كنيم كه جرم سكونش صفر باشد ، يا مثلا در حوزه اختر فيزيك سياهچاله تعريف مي كنيم كه هيچ چيز قادر به فرار از جاذبه اش نيست . اين فرضيه سي سال حكمراني مي كند و سپس نظريه پرداز آن ( هاوكينگ ) با خود مي گويد اگر چيزي قادر به فرار از سياهچاله نباشد پس ما اين اطلاعات مربوط به سياهچاله را از كجا داريم ؟ پس اطلاعات توانسته است از سياهچاله فرار كند ، اين سؤال پيش مي آيد كه اصلا سياهچاله اي در كار هست ؟ همه اين تعاريف جديد كه براي توجيه پديده هاي جديد صورت مي گيرد ما را از اصل به وحدت رساندن تئوري هاي توجيه كننده همه پديده هاي آفرينش دور مي كند در حالي كه اين امر بايد اتفاق بيفتد تا فيزيك جهش پيدا كند .

 ببينيد ما وقتي ستاره اي را در فاصله چند ميليون سال نوري مشاهد ميكنيم ، براستي چه چيزي را مشاهد مي كنيم؟ واقعيت اين است كه داريم چند ميليون سال قبل آن ستاره را مشاهده مي كنيم ، نه وضع فعلي آن را ، يعني ممكن است آن ستاره اكنون مرده باشد . با اين حساب از روي زمين هيچ وقت قادر به ترسيم وضعيت فعلي آفرينش نيستيم . پس مسائلي همچون انبساط يا انقباض آفرينش و يا ثابت كيهاني انيشتين زير علامت سؤال بزرگي قرار دارند . واقعيت اين است كه اصلا اينها نيست ، كائنات به گونه اي ديگر كنار هم چيده شده اند . اين قصه سر دراز دارد ......

 

سرن و سرنوشت فیزیک

هيچ ترديدي نيست كه سرنوشت فيزيك در CERN رقم خواهد خورد . سرن يا فيزيك را به قتلگاه مي برد يا به اوج مي رساند . سرن مرز فيزيك است به دنيايي ديگر ، آيا اين جهش صورت خواهد گرفت ؟ شتابدهند ال اچ سي البته ساخته خواهد شد ، ولي اينكه بتواند راز هستي را بگشايد يا نه يك معماي بزرگ و يك رؤياي بلند پروازانه است ، پاسخ به اين سؤال البته منفي است ، نه شتابدهنده ال اچ سي و نه شتابدهنده هاي بزرگ تر و پر سرعت تر قادر به كشف اين راز نيستند ، اشكال اينجاست كه سرعت نور را راز ناگشوده خلقت مي دانند و تصور مي كنند هر چه سرعت را به سرعت نور نزديكتر كنند به حقيقت نزديكتر شده اند ، يك زنجيره اشتباه از تئوري هاي مختلف كه هر كدام براي رفع سد معبر واژه و مفهومي جديد تعريف كرده اند و اين ما را به وحدت نخواهد رساند . به وحدت تئوري ها بيشتر فكر كنيم ...........

 

 

 

نگاهی نو به فیزیک هستی

 

 

 

 

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 

26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40

آخرین مقالات


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

LEIBNITZ'S MONADS & JAVADI'S CPH

General Science Journal

World Science Database

Hadronic Journal

National Research Council Canada

Journal of Nuclear and Particle Physics

Scientific Journal of Pure and Applied Science

Sub quantum space and interactions from photon to fermions and bosons

مرز بین ایمان و تجربه  

نامه سرگشاده به حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی

آرشیو موضوعی

اختر فیزیک

اجتماعی

الکترومغناطیس

بوزونها

ترمودینامیک

ذرات زیر اتمی

زندگی نامه ها

کامپیوتر و اینترنت

فیزیک عمومی

فیزیک کلاسیک

فلسفه فیزیک

مکانیک کوانتوم

فناوری نانو

نسبیت

ریسمانها

سی پی اچ

 فیزیک از آغاز تا امروز

زندگی نامه

از آغاز کودکی به پدیده های فیزیکی و قوانین حاکم بر جهان هستی کنجکاو بودم. از همان زمان دو کمیت زمان و انرژی بیش از همه برایم مبهم بود. می خواستم بدانم ماهیت زمان چیست و ماهیت انرژی چیست؟


 

 

free hit counters

Copyright © 2013 CPH Theory

Last modified 12/22/2013