English

Contact us

نظر دهید

تماس با ما

فارسی

Welcome to CPH Theory Siteبه سایت نظریه سی پی اچ خوش آمدید

 

 

نظریه سی پی اچ بر اساس تعمیم سرعت نور از انرژی به ماده بنا شده است.

اخبار

آرشیو مقالات

 

سی پی اچ در ژورنالها

   

 

اتم و تاوان «نه» گفتن به صدام

 

 

 


گفت و گو با حسين شهرستانى دانشمند هسته اى عراق

تاوان «نه» گفتن به صدام

 

 

 

 

«حسين شهرستانى» دانشمند هسته اى عراق به دليل خوددارى از يارى رساندن به پيشبرد برنامه تسليحاتى «صدام حسين» ۱۱ سال را در زندان بدنام «ابوغريب» گذراند. در بحبوحه تلاش ها براى بازسازى عراق، او در هيئت يك نامزد جدى براى رياست «حكومت موقت عراق» ظاهر شد. اما طولى نينجاميد كه «شهرستانى» عرصه را براى رقيبان خالى كرد. او در لابه لاى گفت وگو با «مايكل باند» خبرنگار نشريه معتبر علمى «نيوساينتيست» از همتايان خود در سراسر جهان مى خواهد كه پژوهش در زمينه ساخت انواع جنگ افزارهاى كشتار جمعى را تحريم كنند. در ،1978 «شهرستانى» رئيس مشاوران علمى «كميسيون انرژى اتمى عراق» شد. در 1979 او پس از خوددارى از يارى رساندن به برنامه توليد سلاح هاى هسته اى دستگير شد. او ۱۱ سال را در زندان خوفناك ابوغريب گذراند كه 10 سال آن در حبس انفرادى بود تا اينكه سرانجام در ۱۹۹۱ از زندان گريخت و پس از مدتى روانه غرب شد. از آن هنگام، او رياست «شوراى كمك رسانى به پناهندگان عراقى» را بر عهده داشته است. او رياست كميته دائمى «آكادمى ملى علوم عراق» را نيز عهده دار است. او اكنون به فعاليت هاى بشردوستانه خود در جنوب عراق شتاب بخشيده است. 

متن اين گفت وگو را در زير مى خوانيد.

شناخت نسبتاً دقيق شما از «صدام» ديكتاتور پيشين عراق چگونه حاصل شد؟

آشنايى من با «صدام» به دهه ۱۹۷۰ يعنى زمانى كه او رياست «كميسيون انرژى اتمى» را عهده دار بود برمى گردد. در آن هنگام، «صدام» هنوز خود را رئيس جمهور عراق نناميده بود.

 

رفتار او با اطرافيان چگونه بود؟

من هرگز تحت تاثير رفتار او قرار نگرفتم. من مى دانستم كه او مرد شرير و بدكردارى است كه لحظه اى در اعدام مخالفان خود كه شايد اختلاف سليقه هاى جزيى با هم داشتند درنگ نخواهد كرد. او هرگز با هيچ نيروى اطلاعاتى يا بينش خاصى نتوانست بر خُلقيات من تاثير بگذارد. گاهى به اين مى انديشيدم كه «صدام» با ارائه نظريات شخصى خود پيرامون موضوعات علمى در حد يك «احمق» جلوه مى كند. در نشست هايى كه با او داشتيم غالباً خوب به استدلالات علمى گوش مى داد و بعد تصميم مى گرفت كه چه كارى بايد انجام شود، اما گهگاهى نيز پيرامون موضوعاتى كه من فكر مى كنم دانش كافى درباره آنها نداشت نظر مى داد. چيزى كه براى همه ما خيلى روشن بود ژست اقتدارمآبانه و روش مخصوص او براى استيلا يافتن بر اطرافيان خود بود. نوع رفتار او طورى بود كه گويى خود را از هر كس ديگرى بالاتر مى داند و بر هر چيز و هر كس سيطره دارد. حرف او حرف آخر بود و هيچكس غير از او نمى توانست تصميمات نهايى را اتخاذ كند.

 

وقتى «صدام» در 1979 رئيس جمهور عراق شد از شما خواست كه روى يك برنامه تسليحاتى اتمى كار كنيد. واقعاً چه اتفاقى افتاد؟

من رئيس مشاوران علمى «كميسيون انرژى اتمى عراق» بودم كه «صدام» خودش را رئيس جمهور ناميد. او درصدد برآمد تا مسير فعاليت هاى پژوهشى ما را از «كاربردهاى صلح آميز» به مسير ديگرى تحت عنوان «كاربردهاى استراتژيك» تغيير دهد. من نپذيرفتم كه روى اين برنامه كار كنم.

 

اين تصميم را آسان گرفتيد؟

نسبتاً آسان. براى من روشن بود كه همه جنگ افزارهاى رژيم «صدام» سرانجام روزى عليه مردم عراق به كار گرفته خواهند شد. من نمى توانستم با كار كردن روى يك برنامه نظامى، به ويژه براى «صدام»، كنار بيايم. من با پيامدهاى چنين تصميمى آشنا بودم، اما انتخاب ديگرى نداشتم. دو گزينه بيشتر وجود نداشت: يا با «صدام» همكارى مى كردم و او را در كشتن ده ها يا صدها هزار تن از مردم يارى مى دادم، يا كنارى مى ايستادم و بهاى سنگين آن را مى پرداختم. اعتقادات مذهبى ام به من حكم مى كرد كه گزينه دوم را انتخاب كنم.
•اما بسيارى از همتايان علمى شما پذيرفتند كه روى برنامه هاى تسليحاتى «صدام» كار كنند؟
بله، دانشمندان ديگر مجبور شدند كه روى آن برنامه ها كار كنند. البته بايد به طريقى آنها را متقاعد مى كردند: عده اى بازداشت شدند، شكنجه شدند، در بيمارستان هاى ويژه بيماران روانى نگهدارى شدند و از اين قبيل بلاها بر سر آنها آورده شد تا سرانجام پذيرفتند كه از موضع اوليه خود كوتاه بيايند و روى برنامه هاى تسليحاتى «صدام» كار كنند.

 

وقتى امتناع كرديد چه اتفاقى براى شما افتاد؟

من در دسامبر 1979 دستگير شدم. مدت ۲۲ شبانه روز مورد بازجويى قرار گرفتم و شكنجه شدم. آنها با من نرمخوتر بودند، چون نمى خواستند هيچ داغ جسمانى دائمى را روى بدن من باقى بگذارند. آنها مرا در حالى كه دستانم را از پشت بسته بودند از سقف آويختند. از ميل هاى الكتريكى براى تحريك بخش هاى حساس بدن من استفاده كردند و مرا كتك زدند. ديگرانى در اتاقك هاى شكنجه بودند كه بسيار بدتر از من با آنها رفتار مى شد. در يك مورد، من آدمى را ديدم كه با دريل هاى برقى در استخوان هايش سوراخ هايى حفر شده بود. دردناك ترين چيز در آن اتاقك هاى شكنجه، شنيدن فريادهاى كودكانى بود كه شكنجه داده مى شدند تا پدران شان لب به اعتراف بگشايند.
 

آنها بعد از آن ۲۲ شبانه روز با شما چه كردند؟

من به حبس ابد محكوم شدم و به زندان ابوغريب در نزديكى بغداد بُرده شدم. برادر ناتنى «صدام» به ديدارم آمد. او به سلولى كه من را آنجا نگهدارى مى كردند وارد شد و تاسف خود را از كارى كه آنها با من كرده بودند اظهار داشت. او تلاش كرد تا مرا به بازگشتن به سر كارم ترغيب كند. او به من گفت كه مكانى براى من در كاخ رياست جمهورى در نظر گرفته شده است. من به او گفتم در موقعيتى نيستم كه چنين كارى را انجام دهم: هم به لحاظ جسمانى، زيرا پس از شكنجه شدن به حالت نيمه فلج درآمده بودم، و هم به دليل آنكه پژوهش در زمينه جنگ افزار در حوزه تخصص من نبود. سپس او به من گفت هر آدمى كه نخواهد به كشورش خدمت كند لياقت زنده ماندن را ندارد. من گفتم اين وظيفه ما است كه به كشورمان خدمت كنيم، اما خدمتى كه شما از من طلب مى كنيد فراتر از توان شخصى من است. در آن مقطع من به تحمل ۱۰ سال حبس انفرادى محكوم شدم. من از مه ۱۹۸۰ تا مه ۱۹۹۰ به دستور شخص «صدام» در آنجا زندانى بودم.

 

به لحاظ روانى، شما چه طور آن سال هاى طولانى و دردناك را تاب آورديد؟

من تلاش كردم تا ذهن ام را مشغول نگه دارم. كار دشوارى بود. من در ذهن خود به طرح مسائل رياضى پرداخته و سپس تلاش مى كردم تا راه حل هاى ذهنى براى آنها بيابم. من وقت ام را با تلاش براى به ياد آوردن مسائل علمى و انديشيدن براى حل ذهنى آنها مى گذراندم. البته محدوديتى وجود داشت و آن اينكه هيچ كاغذ و قلم يا كتاب مرجع يا ابزار سودمند ديگرى در اختيار من قرار داده نمى شد. به من اجازه داده نمى شد كه از اين ابزارها استفاده كنم. من از دسترسى به هر كتابى، حتى نسخه اى از قرآن، محروم بودم. خواندن روزنامه، حتى روزنامه هاى حزب بعث و گوش دادن به راديو نيز از من دريغ مى شد. من كاملاً از تحولات پيرامون بى خبر بودم. اما تلاش كردم تا ذهن ام را با رجوع به دانسته هاى قبلى زنده نگه  دارم.

 

چه طور از زندان خلاص شديد؟

در آن سال ها در حبس انفرادى، شخصى كه مسئول سلول من بود زندانى ديگرى بود كه در سرويس افسران امنيتى قرار داشت. هيچ كس در آن زمان اجازه نداشت كه حتى كلمه اى با من سخن بگويد. اين شخص، روزى يك بار، با يك بشقاب غذا به سلول من مى آمد و هيچ نمى گفت. اما يك روز لب به سخن گشود و گفت: دكتر حسين! من همه چيز را درباره تو مى دانم. كل عراق به تو احترام مى گذارند. اگر كارى از من ساخته است بگو تا آن را انجام دهم. من فكر مى كردم حقه اى در كار است و افسران اطلاعاتى عراق قصد دارند با اين شيوه مرا فريب دهند. من از او سپاسگزارى كردم و چيزى نخواستم. اما تدريجاً به يكديگر اعتماد كرديم تا جايى كه من نقشه فرار مشترك مان را كشيدم. يك شب در فوريه ،۱۹۹۱ پس از حمله عراق به كويت، كه بغداد در سياهى شب فرو رفته بود و شهر زير آتش بمباران هوايى بود، ما يكى از خودروهاى مورد استفاده توسط افسران امنيتى را برداشتيم، و در حالى كه يونيفورم هاى آنها را نيز بر تن كرده بوديم، فرارمان را آغاز كرديم. پس از موفقيت اوليه در فرار، ما مدتى را در شمال عراق به صورت پنهانى گذرانديم. سپس من با همراهى خانواده ام از عراق بيرون رفتيم و به يك كشور خارجى پناهنده شديم.

 

دوست داريد كه دانشمندان بيشترى در سراسر جهان از الگوى شما پيروى كنند و خود را از انجام پژوهش هاى علمى غيراخلاقى كنار بكشند؟

يقيناً. دانشمندان به ويژه اين تعهد اخلاقى را دارند زيرا مردم به آنها به صورت دانش آموختگانى مى نگرند كه بيش از افراد عادى مى دانند. اين يك بار سنگين را به دوش آنها مى نهد كه يقين حاصل كنند كه دانش شان براى انجام كارهاى نيك و خيرخواهانه مورد استفاده قرار مى گيرد و براى نوع بشر سودمند است. من ديگر نمى توانم با هر دانشمندى كه بگويد تنها نگرانى من شغل من است و پيامدهاى اكتشافات من ربطى به من ندارند موافق باشم. شما بايد به اين بينديشيد كه آيا نتايج عملكردتان به حال ديگران سودمند خواهد بود يا به آنها زيان خواهد رساند. من فكر نمى كنم كه هيچكس با هر سطح معرفتى يا تربيتى لازم باشد به خودش اجازه بدهد كه به عنوان ابزارى براى نابود كردن انسان هاى ديگر مورد سوءاستفاده قرار گيرد.

عرصه اى  در جهان دانش امروز وجود دارد كه اسباب نگرانى شما را به طور ويژه فراهم ساخته باشد؟
من دوست دارم از اين فرصت استفاده كنم و از همه دانشمندان در سراسر جهان بخواهم كه خصوصاً از كار كردن در زمينه هايى كه به توليد، انباشت و كاربرد احتمالى جنگ افزارهاى كشتارجمعى خواهد انجاميد خوددارى كنند. چنين جنگ افزارهايى امنيت ملى كشورها را تقويت نخواهند كرد، بلكه بالعكس حكمرانان را به انجام تجاوزات بيشتر و دورى گزيدن از راه هاى صلح جويانه در حل مسائل بين المللى ترغيب خواهند كرد. غرب بايد پيشگام نابودى همه زرادخانه هاى جنگ افزارهاى شيميايى و بيولوژيكى تحت تملك خويش باشد و يقين حاصل كند كه چنين جنگ افزارهايى در بقيه جهان نيز وجود نخواهند داشت. من دوست دارم پيشرفت چشمگيرى را طى چند سال آينده در زمينه خلع سلاح هسته اى شاهد باشم.

تصميم شما براى كار نكردن روى يك برنامه تسليحات هسته اى، همان طورى كه گفتيد، از اعتقادات مذهبى تان نشأت مى گرفت. آيا اين اعتقادات تا به حال شما را دست به گريبان دانش تان قرار نداده است؟
بالعكس. حضرت محمد(ص) به همه مسلمانان دستور داده است كه از گهواره تا گور به دنبال علم اندوزى باشند. او همچنين به پيروان اش فرموده است دانشى كه نفعى به حال مردم نداشته باشد دانش بى فايده اى است. بنابراين ما نه فقط به علم اندوزى بلكه همچنين به يقين حاصل كردن از سودمند بودن آن به حال انسان ها تشويق شده ايم. من منافاتى بين ارزش هاى مذهبى ام و دانش ام نمى بينم؛ بالعكس، من فكر مى كنم كه اين فهم مذهبى ام براى جست وجوى دانش و يقين حاصل كردن از سودمندى آن به حال بشر بود كه مرا بر آن داشت تا چنان تصميمى را اتخاذ كنم.

 

در تبعيد چه مى كرديد؟

من وقت ام را به يارى رساندن به پناهندگان هموطن اختصاص دادم. رياست «شوراى كمك رسانى به پناهندگان عراقى» برعهده من نهاده شده است. ماموريت ما يارى رساندن به آوارگانى است كه به دليل آزار و اذيت «صدام» مجبور به فرار از عراق شده اند. من در ۷ آوريل ،2003 دو روز پيش از سقوط رژيم در بغداد، بر پايه يك ماموريت بشردوستانه به عراق بازگشتم. ما احتياجات بشردوستانه، غذا، دارو و آب به بصره بُرده بوديم. از آن هنگام تاكنون ما به مناطق مركزى و جنوبى كشور نيز رهسپار شده ايم و از نزديك با فورى ترين نيازهاى جوامع بسيار فقير آشنا شده ايم. ما طرح هاى فراوانى را در حوزه دارورسانى به كلينيك هاى محلى، تعمير مدارس، تعمير خطوط لوله آب، تامين روشنايى معابر و كارهاى اينچنينى به اجرا درآورده ايم. ما همچنين از خانواده هايى كه سرپرستى آنها را زنان برعهده دارند حمايت مى كنيم، و زندانيان سياسى پيشين را كه از كليه امكانات آموزشى و پرورشى يا فرصت هاى شغلى محروم بوده اند سر و سامان تازه اى مى بخشيم. ما نگاه ويژه اى به گروه هاى آسيب پذير جامعه داريم و همه توان خود را براى ايجاد فرصت هاى بهتر به كار خواهيم گرفت.

 

دانشمندان عراقى پس از پايان جنگ در چه وضعيتى به سر مى برند؟

كل مردم در وضعيت بسيار دشوارى قرار دارند، اما شايد وضعيت براى دانشمندان عراقى دشوارتر باشد. «صدام» بيشتر دانشمندان كاربلد، حرفه اى ها و متخصصان فناورى را وادار به كار كردن روى برنامه هاى نظامى كرد و از آنها خواست تا جنگ افزارهاى كشتار جمعى، شيميايى، بيولوژيكى و هسته اى بسازند. پس از سقوط رژيم، همه اين فعاليت ها متوقف شدند و بيشتر اين دانشمندان بدون شغل به حال خود رها شده اند، هر چند برخى از آنها ممكن است هنوز حقوق بگير دولت باشند. هيچ كار واقعى براى آنها وجود ندارد. براى يك دانشمند دشوار است كه در گوشه اى بنشيند و كارى انجام ندهد. هيچ تاسيساتى براى بهره گرفتن از توان فكرى دانشمندان وجود ندارد. يك كار اساسى در بازسازى عراق، رسيدگى به وضعيت بسيار نامناسب اماكن پژوهشى - عملياتى و هدايت اين دانشمندان به مسيرهايى است كه در آينده نفع آنها به كشورشان برسد و به حال مردم عراق سودمند باشند. من واقعاً متاسفم كه تاكنون پيشرفت چندانى در اين حوزه صورت نگرفته است.

من از همكارى كامل احزاب بزرگ سياسى مطمئن نبودم. بدون آن همكارى، تشكيل حكومت موقتى كه بتواند تداركات لازم را براى برگزارى انتخابات سراسرى فراهم ساخته و نهايتاً آن را برگزار كند امكان پذير نبود. از آنجايى كه تدارك مقدمات لازم براى برگزارى آبرومندانه نخستين انتخابات منصفانه و آزاد در عراق به عنوان اولويت اصلى در ذهن من مطرح بود، به اين نتيجه رسيدم كه من (با توجه به امكانات موجود) نمى توانم چنين مسئوليت سنگينى را بپذيرم.

 

آيا نقشى را براى خود در عرصه تحولات سياسى آينده عراق متصور هستيد؟

من به دنبال ايفاى چنين نقشى نيستم. اما اگر، پس از برگزارى انتخابات، «مجمع ملى» از من بخواهد كه مسئوليتى را به ويژه در حوزه ارتقاى دانش و فناورى براى بازسازى عراق بپذيرم و من نيز آن را زمينه خوبى براى خدمت رسانى به مردم كشورم ببينم آنگاه ممكن است به پذيرش چنين پيشنهادى فكر كنم.

 

اكنون نوبت پرسش 64 هزار دلارى ما است: آيا شما فكر مى كنيد كه وقتى جنگ در اوايل سال 2003 آغاز شد هيچ جنگ افزار كشتار جمعى در عراق وجود داشت؟

به هر دليل ممكن، بيشتر جنگ افزارها و تاسيسات شيميايى، بيولوژيكى و هسته اى عراق در نيمه دوم دهه 1990 ميلادى برچيده و نابود شدند. اين بدان معنا نيست كه آنها همه كاملاً نابود شدند. من از گفت وگو كردن با افرادى كه در نيمه دوم دهه 1990 در عراق كار مى كردند به اين باور رسيدم كه چيز چندان زيادى از زرادخانه تسليحاتى «صدام» باقى نمانده است: شيشه هاى كوچك حاوى ميكروب و مقاديرى واسطه كشت ميكروب كه مى توانست براى از سرگيرى توليد عوامل جنگ بيولوژيك مورد استفاده قرار گيرد. البته دانش به كارگيرى و ميل سياسى وجود داشت، اما اين شانس از «صدام» گرفته شد.

 

 

۲۷Jun.2004,NewScientist

 

 

على عبدالمحمدى

 

 

نقل از شرق

 

 

 

 

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 

26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40

آخرین مقالات


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

LEIBNITZ'S MONADS & JAVADI'S CPH

General Science Journal

World Science Database

Hadronic Journal

National Research Council Canada

Journal of Nuclear and Particle Physics

Scientific Journal of Pure and Applied Science

Sub quantum space and interactions from photon to fermions and bosons

مرز بین ایمان و تجربه  

نامه سرگشاده به حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی

آرشیو موضوعی

اختر فیزیک

اجتماعی

الکترومغناطیس

بوزونها

ترمودینامیک

ذرات زیر اتمی

زندگی نامه ها

کامپیوتر و اینترنت

فیزیک عمومی

فیزیک کلاسیک

فلسفه فیزیک

مکانیک کوانتوم

فناوری نانو

نسبیت

ریسمانها

سی پی اچ

 فیزیک از آغاز تا امروز

زندگی نامه

از آغاز کودکی به پدیده های فیزیکی و قوانین حاکم بر جهان هستی کنجکاو بودم. از همان زمان دو کمیت زمان و انرژی بیش از همه برایم مبهم بود. می خواستم بدانم ماهیت زمان چیست و ماهیت انرژی چیست؟


 

 

free hit counters

Copyright © 2013 CPH Theory

Last modified 12/22/2013