امسال شصتمين سالگرد حمله هسته اى آمريكا به دو شهر هيروشيما و
ناكازاكى در ژاپن است. بمب هايى كه در آگوست 1945 بر روى ژاپن فرو
افتادند محصول تلاش هاى زياد آ مريكا، انگلستان و گروه دانشمندان
شركت كننده در پروژه منهتن بودند. آنها بايد بر مشكلات زيادى غلبه
مى كردند و تنها زمانى توانستند اولين بمب را آزمايش كنند كه آلمان
در ماه مه همان سال تسليم شده بود. مهم ترين انگيزه آن دانشمندان
هنگامى كه پروژه را در سال ۱۹۴۱ آغاز كردند، احتمال درگير شدن در
يك مسابقه تسليحاتى با همتايان آلمانى خود بود كه قصد استفاده از
نيروى عظيم شكافت هسته اى در جنگ را داشتند. در آن زمان حتى آلبرت
اينشتين نيز نامه اى را براى رئيس جمهور روزولت امضا كرد كه در آن
بر لزوم جدى گرفتن موضوع تسليحات هسته اى از سوى ايالات متحده
تاكيد شده بود (۱۹۳۹). نيلز بوهر فيزيكدان دانماركى هم در دسامبر
1943 از لس آلاموس -محل انجام پروژه منهتن- ديدار كرد تا از نظر
علمى به آنها كمك كرده و به آنها روحيه دهد. اما هنگامى كه جنگ
پايان يافت آشكار شد كه آلمان ها هيچ بمبى از آن گونه كه در ژاپن
به كار گرفته شد در اختيار ندارند. در«پروژه اورانيوم» آلمان ها-
كه در سال 1939 براى ساخت راكتور هاى هسته اى، جداسازى ايزوتوپ ها
و كار بر روى انفجار هاى هسته اى برپا شده بود- تنها تعداد كم،
ناكافى و پراكنده اى از دانشمندان مشاركت داشتند. بسيارى از آنها
نيز همه وقت خود را صرف اين پروژه نمى كردند. در حالى كه در نقطه
مقابل، پروژه منهتن هزاران دانشمند، مهندس و تكنسين را در استخدام
داشته و ميليارد ها دلار هزينه را صرف مى كرد. بنابراين
تعجب برانگيز نيست كه تاريخدانان نتيجه گرفتند كه آلمان ها حتى به
ساخت يك دستگاه كار هسته اى نيز نزديك نشده بودند. با اين حال
يافته هاى جديد تاريخى نشان مى دهد كه اين داستان پيچيده تر و
جذاب تر از آن نگرش قديمى است.
• آلمان و بمب: يك حكايت آشفته
دانش ما نسبت به پروژه تسليحات هسته اى آلمان ها در طول زمان به
خاطر انتشار منابع جديد و مهم اطلاعاتى تغيير كرده است. به عنوان
مثال در 1992 دولت بريتانيا رونوشتى از مكالمات ضبط شده ميان 10
دانشمند آلمانى را كه در 1945 در فارم هال نزديك كمبريج در
بازداشت به سر مى بردند، منتشر ساخت. به جز ماكس وان لائو همه
دانشمندان - اريك باگ، كورت دايبنر، والتر گرلاخ، اوتو هان، پاول
هارتك، ورنر هايزنبرگ، هورست كورسينگ، كارل فردريش وان ويساكر
وكارل ويتز- در پروژه اورانيوم كار مى كردند. جالب ترين مورد در
اين باره شگفت زدگى اين دانشمندان از انفجار بمب هسته اى در
هيروشيما است. دانشمندان آلمانى در پايان جنگ به طور مضحكى متقاعد
شده بودند كه برنامه هاى آنها در مسابقه براى دستيابى به انرژى
هسته اى و تسليحات اتمى از برنامه هاى متفقين جلوتر بوده است.
موارد بيشتر هنگامى آشكار شد كه در سال ۲۰۰۲ آرشيو نيلز بوهر
پيش نويس نامه هايى را كه بوهر در اواخر دهه پنجاه نوشته بود منتشر
كرد. متن اين نامه ها درباره ملاقات او با هايزنبرگ و وان ويساكر
در دسامبر ۱۹۴۱ است. بعد از جنگ اين دو دانشمند آلمانى مدعى شدند
كه اين ديدار تنها براى جلب حمايت و كمك هاى نيلز بوهر در ارتباط
با تحريم و كنترل تسليحات اتمى بوده است.
اما بوهر در آن نامه ها انگيزه شرافتمندانه آن دو را رد مى كند.
نكات پنهان و مبهم پيرامون اين ديدار به خوبى در نمايشنامه
«كپنهاگ» توسط ميخائيل فراينز به تصوير كشيده شده است. كشف اسناد
جديد از بايگانى هاى روس ها شامل مقالات انستيتو فيزيك قيصر ويلهم
واقع در برلين پيچيدگى هاى زيادى در اين داستان به وجود آورده است.
چهار مورد قابل توجه از اين موارد به شرح زير است: يك گزارش ادارى
از وان ويساكر بعد از ديدار از كپنهاگ در مارس ،1941 پيش نويس يك
درخواست ثبت اختراع از وان ويساكر در ،1941 يك درخواست اصلاح شده
براى ثبت اختراع در نوامبر همان سال و دست نوشته هاى يك سخنرانى
عمومى از ورنر هايزنبرگ در ژوئن 1942. يكى از نويسندگان اين مقاله
(راينر كارلس) اين مدارك و همچنين بسيارى منابع ديگر را مبناى كتاب
جديدى تحت عنوان «بمب هيتلر» قرار داده است. اين كتاب كه در ماه
مارس منتشر شد مباحثات داغى را پيرامون ميزان پيشرفت آلمان در
دستيابى به تسليحات اتمى و اهميت اين تسليحات به راه انداخت. («physics
world» آوريل ۲۰۰۵ صفحه ۷) راينر كارلس
با همكارى هيكو پترمن روزنامه نگار دريافت كه تعدادى از دانشمندان
آلمانى در مارس 1945 يك آزمايش هسته اى انجام داده و انواعى از يك
وسيله هسته اى را تست كرده اند كه تاكنون پوشيده مانده است.
اين آزمايش در شرق آلمان در تورينگيا صورت گرفته بود. مطابق
گزارش هاى غيرقابل انكار در پايان آن ماه و تا دو دهه بعد از آن
اين آزمايش صدها اسير جنگى و افراد مقيم در اردوگاه را از پا
درآورد. اگرچه آشكار نيست كه آيا اين دستگاه آن گونه كه مى خواستند
كار مى كرد يا نه، با اين حال طورى طراحى شده بود كه از واكنش هاى
شكافت و همجوشى هسته اى استفاده مى كرده و بنابراين يك سلاح
هسته اى محسوب مى شد (شكل۱). در پى انتشار «بمب هيتلر» سند ديگرى
در يك بايگانى خصوصى پيدا شد كه بلافاصله پس از پايان جنگ تهيه شده
بود و شامل شكلى از تنها سلاح هسته اى شناخته شده آلمان ها بود.
• دانشمندان آلمانى چه چيزهايى مى دانستند
طى ساليان دراز بسيارى از نويسندگان به
اين نتيجه رسيده بودند كه هايزنبرگ و همراهانش نمى دانستند كه بمب
اتمى چگونه مى تواند كار كند. يكى از اين نويسندگان ساموئل
گوداسميت فيزيكدان است كه نتايج پژوهش هاى ارتش آمريكا درباره
تلاش هاى آلمان براى ساخت بمب اتم را منتشر كرد (۱۹۴۷). پائول
لورنس رز تاريخدان نيز در كتاب «هايزنبرگ و بمب اتمى نازى ها 1945-
۱۹۳۹» به چنين نتيجه اى رسيده بود (۱۹۹۸). استدلال اين منتقدان بر
اين مبنا قرار داشت كه دانشمندان آلمانى درك درستى از مكانيسم
واكنش زنجيره اى شكافت هسته اى كه در آن نوترون هاى پرسرعت آزاد
شده از هسته اورانيوم 235يا پلوتونيوم خود باعث شكافت هسته هاى
ديگر مى شوند، نداشتند. همچنين آن دو مى گويند آلمان ها نتوانستند
دريابند كه پلوتونيوم هم مى تواند يك ماده منفجره هسته اى باشد.
مكالمات ضبط شده از دانشمندان آلمانى در فارم هال نيز ظاهراً اين
نارسايى هاى علمى آنها را تاييد مى كند. اين مدارك نشان مى دهند كه
هايزنبرگ پس از شنيدن اخبار هيروشيما براى به دست آوردن جرم بحرانى
ماده منفجره هسته اى يك رشته محاسبه انجام مى دهد كه كاملاً اشتباه
بودند، هر چند كه طى روزهاى بعد آنها را تصحيح كرده و به تخمين
خوبى از ميزان جرم بحرانى دست مى يابد. هرچند كه محاسبات اوليه
آنها اشتباه بوده است اما اين خود مدرك مهمى است كه نشان مى دهد
هايزنبرگ و همكاران او به كاركرد بمب براساس نقش نوترون هاى سريع
در واكنش هاى زنجيره اى از قبل پى برده و مى دانستند كه علاوه بر
اورانيوم 235 پلوتونيوم هم مى تواند به عنوان ماده منفجره هسته اى
به كار رود. براى نمونه كارمندان ارتش آلمان كه پيگير مسئله
تسليحات هسته اى بودند در فوريه 1942 عنوان يكى از گزارش هاى خود
را به صورت زير انتخاب كردند «توليد انرژى از اورانيوم». اين گزارش
كه در دهه 80 ميلادى كشف شد.
بر مبناى كارهاى هان، هارتك، هايزنبرگ و ديگران كه در پروژه
اورانيوم كار مى كردند تنظيم شده بود. در گزارش آمده است اورانيوم
235 خالص كه تنها 0/7 درصد اروانیوم طبیعی را تشكيل مى دهد (بقيه
اورانيوم 238 غيرقابل شكافت است.) مى تواند باعث انفجارى ميليون ها
برابر قوى تر از تمام مواد منفجره شناخته شده شود. علاوه بر اين در
آنجا به خاصيت انفجارى پلوتونيوم كه در
رآكتورهاى هسته اى توليد مى شود نيز اشاره شده بود. جرم بحرانى
لازم را براى چنين سلاحى بين 10 تا ۱۰۰ كيلوگرم تخمين زدند. اين
موضوع با گزارش هاى متفقين كه در نوامبر 1941 اين جرم را بين ۲ تا
10 كيلوگرم تخمين زده بودند قابل قياس است. اين گزارش در مركز
اسناد تاريخى پروژه منهتن با عنوان «اسمايز» ضبط شده است. پيش نويس
درخواست ثبت اختراع وان ويساكر در سال 1941 به خوبى آشكار مى كند
كه او به خصوصيات و همچنين كاربردهاى نظامى پلوتونيوم پى برده بود.
او نوشته بود: «توليد عنصر 94 [يعنى پلوتونيوم] در مقياس قابل
استفاده به كمك ماشين اورانيوم [رآكتور هسته اى] به خوبى صورت
مى گيرد اين طرح يك مزيت ويژه دارد كه در واقع نكته مهم اين كشف
نيز هست و آن اينكه عنصر 94 را مى توان به كمك روش هاى شيميايى از
اورانيوم جدا كرد.» وان ويساكر همچنين كاملاً روشن ساخته بود كه از
پلوتونيوم مى توان در ساخت يك بمب بسيار قوى استفاده كرد: «با توجه
به انرژى در واحد جرم، اين ماده منفجره حدود 10 ميليون بار قوى تر
از تمام مواد منفجره شناخته شده است و تنها آن را مى توان با
اورانيوم 235 خالص مقايسه كرد.» او همچنين توضيح مى دهد كه:
«انفجار ناشى از شكافت عنصر ۹۴ هنگامى رخ مى دهد كه مقدار كافى از
اين عنصر در يك مكان مثلاً در يك بمب گرد آورده شود به طورى كه
اكثر نوترون هاى توليد شده توسط شكافت خود باعث ايجاد شكافت هاى
جديد شوند و ماده موجود را ترك نكنند.» اين چيزى نيست جز ادعاى
اختراع يك بمب پلوتونيوم. در سوم نوامبر 1941 عنوان اين درخواست به
صورت زير ثبت شد: «استخراج انرژى، توليد نوترون و ساخت عنصرهاى
جديد به كمك شكافت اورانيوم يا عناصر سنگين تر.» اين درخواست ثبت
شده در دو چيز مهم با آن دست نوشته ها تفاوت داشت. اول آنكه به جاى
وان ويساكر از طرف انستيتو قيصر ويلهم ارسال شده بود و دوم آنكه
همه ملاحظات درباره انفجار هسته اى و بمب حذف شده بود.
حذف كاربردهاى تسليحاتى انرژى هسته اى در اين گزارش مى توانست ناشى
از تغيير وقايع در جنگ دوم جهانى باشد: در نوامبر 1941 ديگر
پيروزى حتمى آلمان در جنگ آن گونه كه در اوايل سال به نظر مى رسيد
حتمى نبود. توضيح ممكن ديگر اين است كه وان ويساكر و همكارانش
عقايد خود را تغيير داده و شايد آن اشتياق اوليه نسبت به كاربردهاى
نظامى انرژى هسته اى در آنها فروكش كرده بود. اين موضوع مى تواند
ادعاى هايزنبرگ و وان ويساكر را درباره اينكه آنان به علت دودلى
در مورد كار بر روى سلاح هسته اى در سپتامبر 1941 با بوهر ديدار
كردند تائيد كند. شايد بيشترين توضيحات درباره اين ايده در كتاب
«جنگ هايزنبرگ» اثر توماس پاور (منتشر شده در سال 1993) آمده باشد.
اما سند ديگرى از مدارك روس ها _ گزارش وان ويساكر درباره ديدارش
از كپنهاگ در بهار 1941- بيانگر آن است كه حداقل در آن زمان او به
كار درباره اورانيوم علاقه مند بوده است. به علاوه مى دانيم كه پس
از جنگ دانشمندان انستيتوى بوهر، هايزنبرگ و وان ويساكر را به
جاسوسى در هنگام ديدارشان از كپنهاگ متهم كردند. اين اتهام تا حدى
مى تواند درست باشد زيرا در مارس 1941 كه آلمان هنوز به اتحاد
جماهير شوروى حمله نكرده بود و پيروزى نزديك به نظر مى رسيد وان
ويساكر گزارش زير را براى ارتش تهيه كرده بود: «در كپنهاگ كسى بر
روى تكنيك استخراج انرژى از شكافت اورانيوم كار نمى كند. آنها
مى دانند كه در آمريكا انريكو فرمى تحقيق روى اين موضوع را آغاز
كرده است با اين حال به خاطر آغاز جنگ اخبار جديدترى در دست نيست.
پروفسور بوهر چندان از اين موضوع اطلاع ندارد كه ما نيز بر روى اين
مسائل كار مى كنيم و البته من هم اين عقيده را در او تقويت كردم...
تمام شماره هاى نشريه آمريكايى «فيزيكال ريويو» تا ژانويه 1941 در
كپنهاگ موجود است. من فتوكپى از مهم ترين مقالات آنها را با خود
آورده ام. ما ترتيبى داديم كه سفارت آلمان در آينده هم بتواند
فتوكپى هاى لازم را براى ما تهيه نمايد.»
• نقشه طراحى براى يك بمب
كمى پس از پايان جنگ يك دانشمند ناشناس اتريشى يا آلمانى گزارشى از
كار براى ساخت سلاح هسته اى در مدت جنگ تهيه مى كند. اين گزارش كه
پس از انتشار كتاب «بمب هيتلر» كشف شد حاوى اطلاعات نسبتاً دقيقى
از سلاح هاى هسته اى است كه به خاطر به كار بردن اصطلاح
«پلوتونيوم» به نظر مى رسد نويسنده از پروژه منهتن تا حدودى آگاه
بوده است. متاسفانه گزارش شامل صفحه عنوان نيست و معلوم نيست كه چه
كسى آن را تهيه نموده است. بنابراين چندان آشكار نيست كه اين شخص
عضو گروه اصلى پروژه اورانيوم بوده يا تحت نظر دايبنر كار مى كرد.
چيزى كه اين گزارش آشكار مى كند اين است كه موضوع توانايى ساخت يك
سلاح قوى از اورانيوم موضوع شناخته شده و رايجى در مجامع علمى
آلمان بوده است. همچنين اين گزارش حاوى طرحى از يك سلاح هسته اى
آلمان ها است. (شكل ۲) اين دياگرام بيشتر حالت شماتيك دارد تا طرحى
دقيق و مهندسى براى ساخت سلاح. اين نويسنده ناشناس همچنين ميزان
جرم بحرانى براى پلوتونيوم را كمى بيش از پنج كيلوگرم ذكر مى كند
كه تقريب بسيار خوبى است. اهميت اين موضوع در اين است كه چنين
اطلاعات دقيقى در گزارش اسمايز در منهتن وجود ندارد. همچنين اين
گزارش به اين دليل جذاب است كه آشكار مى كند دانشمندان آلمانى
مشتاقانه بر روى مسائل تئورى در رابطه با ساخت بمب هيدروژنى كار
مى كردند. اين موضوع را دو منبع ديگر نيز تاييد مى كنند. مقالات
«اريك راسچومان» مدير گروه تحقيقات اسلحه كه شامل بسيارى از مدارك
و محاسبات تئورى بر روى همجوشى هسته اى هستند. «رايز نبرگ»
فيزيكدان وينى نيز اين موضوع را در كتاب «تاريخ بمب اتمى» كه در
سال ۱۹۴۶ منتشر كرده است، بيان مى كند.
• نه به عنوان آخرين كلام
تاريخدانان و دانشمندان دهه ها به بحث درباره اينكه آيا هايزنبرگ و
ون ويساكر به دنبال ساخت بمب اتمى بوده اند، پرداختند. با
افشاگرى هاى جديد تصوير ما از سلاح اتمى آلمانى ها به كلى تغيير
كرده است، هيچ كدام از اين اطلاعات روشن نمى كند كه آيا اعمال
هايزنبرگ و همكارانش يك عدم همكارى خودخواسته بوده يا اينكه در
همكارى و كمك به نازى ها شكست خورده و موفق نشدند. با اين حال
مدارك جديد و افشاگرى هاى راينر كارلس، با نشان دادن دودلى
هايزنبرگ و ون ويساكر درباره تسليحات هسته اى جايگاه آنان را در
اين زمينه تغيير مى دهد، با اينكه آنها كار بر روى رآكتورهاى
هسته اى و جداسازى ايزوتوپ ها را ادامه داده و چشم انداز سلاح هاى
هسته اى را براى مردان قدرتمند در حكومت نازى ها روشن ساختند اما
آنگونه كه مى توانستند در راه ساخت سلاح هسته اى براى رژيم هيتلر
تلاش نكرده اند. اين بى احتياطى است اگر فكر كنيم كه اين آخرين
كلام است. داستان بمب اتمى آلمانى ها مانند مرده متحرك (زامبى)
است: هرگاه درباره چرايى و چگونگى اطلاعاتى كه داريم مى انديشيم
اين ماجرا دوباره زنده مى شود.
نقش
هايزنبرگ
در طول
جنگ دوم جهانى ورنر هايزنبرگ يكى از تاثيرگذارترين دانشمندان آلمان
بوده و رهبرى فيزيكدانان نظرى را برعهده داشت. او براى كارهايش در
مكانيك كوانتومى و ارائه اصل عدم قطعيت جايزه نوبل را برد و يكى از
جوان ترين استاد تمام ها در آلمان بود كه در دانشگاه لايپزيك تدريس
مى كرد. هر چند كه هايزنبرگ در سال هاى اول تاسيس رايش سوم از سوى
ديگر برنده جايزه نوبل يوهانس استارك متهم به «يهودى سفيد بودن»
شده بود، در ادامه رسيدگى هاى اس اس سرانجام در 1939 از اتهامات
وارده تبرئه شده و از او اعاده حيثيت مى گردد. نتيجه آن كه او در
1942 از حمايت هاى افراد با نفوذى در رژيم نازى از جمله آلبرت
اسپير، وزير تسليحات و آلبرت والگر كارخانه دار كه رئيس انجمن قيصر
ويلهم بود، برخوردار شد.
در فوريه 1942 هايزنبرگ يك سخنرانى عمومى براى شنوندگان بانفوذى
شامل سياستمداران، مقامات كشورى، لشكرى و صاحبان صنايع برگزار
مى كند. در آن زمان با ترديد به آينده پروژه اورانيوم آلمان نگاه
مى كردند. زيرا ارتش تنها به سلاح هايى كه مى توانست روند جنگ را
تغيير دهد، علاقه مند بود. با كشف دست نوشته هاى اين سخنرانى توسط
ديويد ايروينگ در دهه ۶۰ معلوم شد كه او درباره قدرت سلاح هاى
هسته اى و مشكلات پيش رو براى ساخت آنها صحبت كرده است: «۱ _ توليد
انرژى از شكافت اورانيوم كاملاً امكان پذير است. فراهم كردن
اورانيوم غنى شده ۲۳۵ قابل اجرا است. اورانيوم 235با درصد بالا
مى تواند باعث انفجارى با قدرت غيرقابل تصور شود. ۲ _ اورانيوم
معمولى نيز هرگاه توسط آب سنگين پوشيده شود مى تواند براى توليد
انرژى به كار گرفته شود.» از تابستان 1943 پروژه اورانيوم از ارتش
آلمان به موسسه تحقيقات مهندسى رايش منتقل شد و دانشمندان آلمانى
پروژه اورانيوم بار ديگر از حمايت هاى نهادينه شده اى برخوردار
شدند. با اين حال در ژوئن همان سال هايزنبرگ سخنرانى اى در انجمن
قيصر ويلهم در مقابل اسپير و ديگر رهبران صنايع نظامى دولت نازى
ارائه داد. اين سخنرانى به اين دليل مشهور است كه هايزنبرگ در
مقابل پرسشى درباره اندازه بمب اتمى گفته بود اين بمب ابعادى در
حدود يك آناناس خواهد داشت!
اين داستان را اولين بار ايروينگ در 1968در كتاب «خانه ويروس»
بازگو مى كند با اينكه هرگز مدركى از اين سخنرانى پيدا نشده بود.
با اين حال هم اكنون اين سند در مدارك جديد روس ها يافت شده است.
سخنرانى ماه ژوئن تحت عنوان «كار بر روى مسائل اورانيوم»
تفاوت هاى عمده اى با سخنرانى ماه فوريه داشت. هايزنبرگ با بيان
كشف شكافت هسته اى در 1939 اين نكته را خاطرنشان مى كند كه توجهات
پيرامون اين دستاورد به خصوص در آمريكا به صورت استثنايى زياد بوده
است. «چند روز پس از اين كشف راديو آمريكا گزارش مبسوطى در اين
باره ارائه مى كند و شش ماه بعد از آن مقالات زيادى توسط دانشمندان
در اين مورد به چاپ مى رسد.» هايزنبرگ سخنرانى را با توضيح كار
آلمانى ها در زمينه جداسازى ايزوتوپ ها و رآكتورهاى هسته اى ادامه
مى دهد و خاطرنشان مى كند كه «طبيعتاً قبل از دستيابى به اهداف
فنى بايد يك سرى مسائل علمى و عملى را در اين زمينه حل كرد.» در
اواسط سخنرانى او تنها اشاره اش به سلاح هسته اى را با قابل
فهم ترين صورت ممكن بيان مى كند: «با توجه به نتايج مثبتى كه
تاكنون به دست آمده اين غيرممكن به نظر نمى رسد كه اگر زمانى چاشنى
اورانيومى ساخته شود بتوان مطابق راهى كه ون ويساكر آشكار ساخته به
انفجارى ميليون ها برابر قوى تر از آنچه تاكنون رخ مى داده دست
يافت.» حتى اگر چنين اتفاقى نيفتد رآكتورهاى هسته اى مى توانند
كاربردهاى فنى بسيار زيادى داشته باشند.
از جمله ساخت كشتى ها و هواپيماهايى كه مى توانند فواصل طولانى را
با مقدار كمى سوخت طى كنند.» هايزنبرگ نتيجه مى گيرد كه كشفيات
جديدى كه داراى اهميت فوق العاده اى براى تكنولوژى هستند در
آينده اى نزديك رخ خواهند داد. از آنجا كه آلمانى ها مى دانستند
بسيارى از آزمايشگاه هاى آمريكا بر روى اين موضوع كار مى كنند،
نمى توانستند اين مسائل را در نظر نگيرند. در اين رابطه هايزنبرگ
مى گويد: «حتى اگر دست يافتن به پيشرفت هاى بعدى زمان بسيار ببرد
آنها بايد اين احتمال را نيز در نظر بگيرند كه جنگ با آمريكا ممكن
است سال ها به طول انجامد. بنابراين دستاوردهاى فنى در زمينه
مهندسى هسته اى نقش قاطعى را در سرنوشت جنگ بازى خواهند كرد.»
هايزنبرگ در اين زمينه درست مى انديشيد. اما او و دولتمردان آلمان
بسيار خوش شانس بودند كه اولين بمب هاى اتمى به جاى فرانكفورت و
برلين، هيروشيما و ناكازاكى را نابود كردند
•
درباره نويسندگان
راينر كارلس تاريخدان و محقق مستقل در برلين و نويسنده كتاب «بمب
هيتلر»، مارك واكر عضو گروه تاريخ اونيون كالج، نيويورك، آمريكا.
منبع:Physics
world, Jun. 2005