« دريانورد ايتاليايي وارد سواحل دنياي جديد شد و با برخورد
دوستانة اهالي آن سرزمين روبرو گرديد . اما اين دنيا از آنچه او
فكر مي كرد كوچكتر بود . »
اين
پيام به هيچ وجه ارتباطي به مهاجران كلمبيايي كه در سال 1492 وارد
خاك آمريكا شدند ندارد ، بلكه قسمتي از مكالمة تلفني بين آرتور
كمپتون رئيس تحقيقات اتمي دانشگاه شيكاگو و جيمز كونانت سرپرست
كميسيون تحقيقات دفاع ملي مي
باشد . كمپتون ، به اين وسيله به كونانت اطلاع داد كه نخستين واكنش
زنجيري هسته اي بوقوع پيوسته است . اين پيام در سال 1942 به همه جا
مخابره شد. « دنياي كوچك » مربوط به مقدار اورانيوم لازم و « رفتار
دوستانة اهالي » به معني واكنش قابل كنترل و « دريانورد ايتاليايي
» همان دانشمند معروف انريكوفرمي بود .
انريكوفرمي در 29 سپتامبر سال 1901 در شهر رم پايتخت ايتاليا ديده
به جهان گشود . پدرش با اينكه تحصيلات كمي داشت بر اثر پشتكار و
فعاليت به رياست راه آهن رسيد . مادرش آموزگار بود . مواظبت از سه
كودك كه تنها سه سال با هم اختلاف سن داشتند براي سلامتي مادر ضرر
داشت و كاري خسته كننده بود . از اين رو ، انريكو را كه از همه
جوانتر بود به ييلاق فرستادند تا مدت سه سال دور از پدر و مادر
زندگي كند . انريكو كم كم بزرگ شد تا توانست برادرش را كه از او
بزرگتر بود بشناسد . آنها دوستان خوبي براي هم بودند و بيشتر اوقات
را به ساخت مدل موتور الكتريكي يا هواپيما مي گذراندند . متأسفانه
موقعي كه انريكو بيش از 14 سال نداشت برادرش درگذشت . ضربة اين
حادثه تأثير انگيز به حدي بود كه مادرش هرگز نمي توانست مرگ او را
فراموش كند و از غم فرزند از دست رفته اش دايم مي گريست و رنج مي
برد . انريكو ، پسرك كمرو و گوشه گير ، تحمل اين اندوه و تنهايي را
نداشت تا اينكه دوست هم كلاسي برادرش انريكو پريسكو به او تألم
بخشيد . آنها كه هر دو انريكو نام داشتند با هم دوست شدند و در راه
تحقيقات گام نهادند .
فرمي در سالهاي 1918 به پيزا رفت و وارد كالج شد . در آنجا مقاله
اي دربارة سيمهاي ارتعاشي نوشت كه سبب ادامة مطالعات او گرديد ؛ و
در سال 1922 بخاطر آزمايشهايي كه با پرتوهاي ايكس انجام داد به اخذ
درجة دكترا در فيزيك نايل آمد . فرمي مطالعاتش را در دانشگاه
گوتينگن آلمان زير نظر ماكس برن فيزيكدان معروف دنبال كرد . اين
تحقيقات با كمك مالي از سوي وزارت فرهنگ ايتاليا صورت مي گرفت . در
سال 1926 ، انريكوفرمي كه بيش از 25 سال نداشت به استادي دانشگاه
انتخاب شد .
وقتي كه يك ذرة باردار از هوا عبور مي كند جرقه هايي توليد مي شود
كه مي توان آنها را روي دستگاه عكاسي ثبت كرد . اما هنگامي كه يك
نوترون حركت مي كند هرگز نمي توان مسير ان را دنبال كرد .
دانشمندان عقيده داشتند كه نوترون هنگامي آزاد مي شود كه با هستة
يك اتم برخورد كند. تصادم ، مسير هسته را تغيير مي دهد . مانند اين
است كه دو گلوله در يك محيط نيمه هوا با هم تصادم كنند ، يكي از
گلوله ها مثل نوترون است و نامريي و ديگري هسته است و مريي .
بنابراين تغيير در مسير گلولة مريي نشانة وجود گلولة نامريي است .
انريكوفرمي عقيده داشت كه نوترونها مي توانند به درون هستة اتم
نفوذ كنند ، اما الكترون قادر به انجام چنين عملي نيست چون وزن آن
سبك است و نمي تواند سريع حركت كند . پروتون هم با اينكه وزنش
سنگين است بوسيلة هسته دفع مي شود زيرا هر دو داراي بار الكتريكي
مثبت اند . از سوي ديگر ، نوترون به بزرگي پروتون است اما چون بار
الكتريكي ندارد هرگز دفع نمي شود . فرمي از اين خاصيت استفاده كرد
و در سال 1934 اورانيوم را توسط نوترون بمباران كرد . هستة اتم
اورانيوم ، نوترون را بخود گرفت . به اين ترتيب تغييري در هستة اتم
ديده شد . اورانيوم ديگر آن اورانيوم سابق نبود ، عنصري بود به نام
نپتونيوم . تفاوت اين دو عنصر در اين است كه اورانيوم 92 پروتون
دارد در حالي كه نپتونيوم داراي 93 پروتون است . پروتون اضافي بر
اثر اين است كه هسته پس از برخورد با نوترون يك الكترون از دست
داده است . دانشمندان اتمي سراسر جهان سرگرم مطالعه بودند كه
بدانند چه اتفاقي در موقع بمباران اتم رخ مي دهد . دانشمندان ديگر
از ايدة فرمي پيروي كردند و پس از بمباران اورانيوم با نوترون موفق
به شكافتن هستة اتم شدند . با شكافتن هستة اتم بعضي از عناصر ،
عنصر اوليه نابود مي شود ولي در عوض مقدار بسيار زيادي انرژي آزاد
مي گردد . بعبارت ديگر ، ماده تبديل به انرژي مي شود و اين همان
چيزي است كه اينشتين پيشگويي كرده بود .
لايز ماتينر و اتوفريش كه با نيلزبور در دانمارك كار مي كردند پس
از پژوهشهاي زياد به اهميت نظامي شكافت اتمي پي بردند . نيلزبور ،
به آمريكا سفر كرد و با اينشتين ملاقات كرد . بتدريج دانشمندان
آمريكايي وعدة زيادي از دانشمندان خارجي كه در آمريكا به كار تحقيق
مشغول بودند ، اهميت نظامي اين مسأله را درك كردند . پرفسور
اينشتين بلافاصله اين موضوع را به اطلاع دولت آمريكا رساند .
انريكوفرمي كه در كلمبيا كار مي كرد عملاً ثابت كرد كه هسته اتم
قابل شكافتن است و از اينجا بود كه پروژة بمب اتمي ما نهاتان به
مورد اجرا گذارده شد .
كار فرمي در پروژة مانهاتان اين بود كه دربارة واكنشهاي زنجيري
مطالعه كند و امكانات آن را در نظر بگيرد . واكنش زنجيري مانند
وقتي است كه كاغذ شروع به سوختن مي كند . پس از مشتعل شدن سر كاغذ
، آتش به تمام قسمتهاي آن سرايت مي كند و تمام آن را مي سوزاند .
فرمي با همسر آينده اش كه دانشجوي دانشگاه بود و در رشتة علوم
تحصيل مي كرد ملاقات كرد . آن دو توسط شخص ديگري كه با هر دو آنها
دوست بود به هم معرفي شدند . طلب همسري و عرض عشق از سوي انريكو
خيلي سريع بود و او در سال 1928 بالورا كاپون ازدواج كرد . تا اين
زمان انريكو تعداد 30 مقاله دربارة مولكولها ، تابش و حركت گازها
بچاپ رسانده بود و عضو آكادمي سلطنتي شده بود . با رسيدن به اين
افتخار ، لباس اونيفورم به تن كرد . قيافه اش در اين لباس با شلوار
نوار نقره اي ، ژاكت و خرقة برودري دوزي كلاه پر دار و شمشير جالب
مي نمود . در آكادمي مقام و شخصيت علمي شايسته اي داشت و درآمد
ساليانه اش قابل توجه بود . خانوادة فرمي چند سفر به دنياي متمدن
كردند. در سال 1931 ، انريكو در دانشگاه ميشيگان سخنراني كرد و در
1934 در كشورهاي برزيل و آرژانتين سخنرانيهايي ايراد كرد .
در سال 1938 ، هيتلر و موسوليني ، با نازيهاي قهوه اي پوش و
فاشيستها سياهپوش بازو در بازوي هم در خيابانهاي رم رژه رفتند .
فاشيسم ايتاليا ، در اين موقع تعهد نامة ننگيني را امضاء كرد و
بدنبال آن تظاهرات زيادي در رم به پا شد ؛ تظاهرات بر ضد دين يهود
: « يهود بايد بميرد . يهود متعلق به نژاد ايتاليايي نيست . مرگ بر
يهوديها .» انريكوفرمي هميشه نسبت به فاشيستها بي اعتنا بود ، اما
اكنون ترس عجيبي وجودش را پر كرده بود . زنش لورا كاپون يهودي بود
.
در دسامبر 1938 ، انريكوفرمي براي دريافت جايزة نوبل در فيزيك به
اتفاق همسر و دو فرزندش و پرستار آنها به سوئد سفر كردند . اما
ديگر به ايتاليا بازنگشتند و از همان راه به نيويورك رفتند و در
آنجا انريكو در دانشگاه كلمبيا مشغول به كار شد . جايزة نوبل سواي
مزايايي كه داشت در حقيقت گذرنامة آزادي او و خانواده اش بود . اين
جايزه ، بخاطر شناخت عناصر جديد راديواكتيو و همچنين كشف واكنش
هسته اي بوسيله نوترون به فرمي اعطا شد .
نيلزبور ، در تئوري اتمي خود گفت كه پروتونها در هستة اتم واقع اند
، و الكترونها بدور هسته در گردشند . اما جيمز كدويك ، پس از يك
سلسله آزمايش و تحقيق به اين نتيجه رسيد كه در هستة اتم علاوه بر
پروتون ذرة ديگري بنام نوترون وجود دارد كه از نظر الكتريكي خنثي
است . نوترون ذرة سنگيني است كه هم وزن پروتون است اما 2000 بار از
الكترون سنگينتر است ، و بر خلاف الكترون كه بار منفي دارد يا
پروتون كه بار الكتريكي آن مثبت است ، نوترون باري ندارد .
نكتة جالب اينجاست كه ذرات باردار را مي توان بوسيلة آهنربا يا
ميدانهاي الكتريكي به آساني كنترل كرد اما نوترون را به اين طريق
نمي توان كنترل يا منحرف كرد .
واكنش زنجيري كه با شكافتن اتم بوجود مي آيد به اين ترتيب است كه
اول دسته اي از نوترونها اتم اورانيوم را مي شكافند و انرژي آزاد
مي شود . اما عمل در اينجا پايان نمي پذيرد . اين نوترونها به نوبة
خود اتمها ديگري را مي شكافند و نوترونهاي بيشتري بوجود مي آيد .
اين واكنش همين طوري زنجيروار ادامه مي يابد تا اينكه تمام اتمهاي
اورانيوم شكافته شوند . انرژيي كه در اين عمل توليد مي شود بسيار
عظيم و با انفجار مهيبي همراه است .
اكنون اين پرسش پيش مي آيد كه چگونه مي توان يك واكنش زنجيري توليد
كرد . فرمي در پاسخ اين مساله گفت كه اگر اورانيوم با مقداري
گرافيت مخلوط شود ، گرافيت سرعت نوترونها را كم مي كند و بجاي
اينكه نوترونها از اتم اورانيوم عبور كنند با آن تصادم مي كنند .
تجربه ثابت كرد كه نوتروني كه سرعت آن كم است فرصت كافي براي اينكه
به هسته برخورد كند ندارد و در نزديكي هسته توسط يك نوع نيروي
جاذبه بسوي هسته كشيده مي شود اما نوتروني كه سرعت آن زياد است
بندرت با هسته تصادم مي كند و اغلب از كنار آن مي گذرد .
فرمي ، با كمك ساير دانشمندان موفق به ساختن پيل اتمي شد . اين پيل
از گرافيت و قطعات اورانيوم و اكسيد اورانيوم تشكيل شده بود و در
ساختمان آن تقريباً 6 تن به كار رفته بود . علاوه بر اين ، ورقه
هايي از فلز كادميوم نيز در پيل گذارده شده بود . كادميوم داراي
اين خاصيت است كه جلو نوترونها را مي گيرد ، از سرعتشان مي كاهد
از ادامة واكنش زنجيري بطور سريع جلوگيري مي كند . اين پيل نخستين
بار در دوم دسامبر 1942 به كار افتاد . در اين موقع بود كه آرتور
كمپتون به جيمز كونانت در مكالمة تلفني گفت : « دريانورد ايتاليايي
به دنياي جديد رسيد . »
انريكوفرمي در نوامبر 1954 جايزه اي برابر 25000 دلار از سوي
كميسيون انرژي اتمي آمريكا دريافت كرد. اين جايزه بخاطر همكاري و
خدمات ارزنده اش در راه پيشرفت پروژة بمب اتمي بود . دوازده روز
بعد از اين مراسم انريكوفرمي بر اثر ابتلا به سرطان در شيكاگو
درگذشت . اين بيماري كشنده ممكن است روزي بدست دانشمندان و با كمك
دانش انرژي اتمي از ميان برداشته شود ، دانشي كه انريكوفرمي از
پيشگامان آن بود.