در سال 329 هجری
در روستای باژ ازناحيه طابران طوس در خانواده ای ملاک و
مسلمان کودکی قدم به عرصه
گیتی نهاد که بعدها بزرگترین شاعر ملی ایران زمين نام گرفت. تا
دوران جوانی دانش روز و تیراندازی و سوارکاری را آموخت و به دو
زبان فارسی و
عربی تسلط یافت. از همان دوران به سرودن شعر پرداخت و به طور
پراکنده و تفننی داستانهای اساطیری را به نظم تبدیل می کرد. در
این ایام همسری اختیار کرد که بانویی با سواد و هنرمند و چنگ
نواز بود و زبان پهلوی را به خوبی می دانست.
استاد ابوالقاسم فردوسی، سخن سرای نامدار دو فرزند داشت یک پسر و
یک دختر که پسر 37 ساله
اش را به هنگام 65 سالگی
از دست داد، امّا استاد درباره دخترش چیزی
نگفته است.
استاد در حدود سال 365 هجری
که خواندن و نوشتن داستانهای اساطیری رواج بسیار داشت گشتاسب
نامه 1000 بیتی
شاعرِ آل سامان دقیقی را بدست می آورد. بعد از آن به دنبال
منبع داستانی گشتاسب
نامه می
رود.
ابومنصور محمّد بن عبدالرزّاق طوسی فرمانروای خراسان موبدان
سالخورده را که از داستانهای اساطیری آگاهی می داشتند جمع کرده
بود و دستور داده بود که این داستانها را بنگارند و این کتاب
قبل از سال 350 هجری
نوشته شد. كتاب مذكور ( شاهنامه
منثور يا شاهنامه
ابومنصوری )
بالاخره پس از مدّتها جستجو توسط یک دوست که به فرهنگ دیرین
ایران علاقمند بوده بدست استاد می رسد. علاوه بر این دو منبع،
فردوسی به منابع ديگر نيز در اين زمينه دسترسی داشته است.
سرانجام در حدود سال 370 هجری
کار بزرگترین شاهکار حماسی ادب پارسی آغاز می شود.
اسم این کتاب شاهنامه نیست زیرا
شاهنامه در آن دوران یک نام عمومی برای همه کتابهایی بوده که
درباره موضوعات داستانهای اساطیری نوشته یا سروده شده بودند،
امّا فردوسی بیشترین اشاره را به سه نام برای این کتاب داشته
است : 1. نامه
باستان ، 2. نامه
شهریار، 3. نامه
شهریاران پیش :
1. سر
آرم من این نامه باستان به گیتی بماند زمن
داستان
2. زهجرت
شده پنج هشتاد بار که گفتم من این نامه
شهریار
3. بدین
نامه شهــریاران پیش بزرگان و جنگی سواران
پیش
استاد سخن سرا در ابتدا این اثر را به سلطان محمود غزنوی تقدیم
کرد ولی در اواخر عمر پشیمان شد و حتی به هجو سلطان محمود
پرداخت.
شاهنامه این نامه
باستان شامل بخشهایی است از افسانه ها و داستانهای کهن که
سینه به سینه نقل می شده اند و به مرور شاخ و برگ یافته
اند و بخشهایی که روایات تاریخی است که کم و بیش با افسانه ها
در آمیخته شده اند و همچنین بخشهایی که سرگذشت نیاکان ما در
دوران پیش از تاریخ است و احتمالاًبه
زمانی بر می گردد که نیاکان ایرانیان و هندیان در یک جا زندگی
می کرده اند و دلیل بر این مدعا این است که برخی از این افسانه
ها در آثار
کهن هندی هم
یافت می شود و نام شخصیتهایی همچون جمشید وفریدون و کاووس و کیخسرو هم
در نوشته کهن ایران زمین یعنی اوستا و
هم در نوشته
کهن هندوستان یعنی ریگ ودا آمده
است.
فردوسی شمار ابیات شاهنامه را 60000 بیت
ذکر کرده است که ظاهراً کمی
مبالغه نموده است زیرا اکثر قریب به اتفاق نسخ خطی شاهنامه بین 48000 تا 52000 بیت
دارد و برخی نسخ که ابیاتی بیشتر دارند به این دلیل است که
اشعار الحاقی بسیاری دارند که به یقین از فردوسی نیست. سرودن و
تصحیح و سرو سامان دادن به شاهنامه قریب به 30 سال
از عمر استاد را صرف کرد و بالاخره این کتاب عظیم در سال 400 هجری
به پایان رسید.
شناسایی همگانی زیبایی های هنری و آثار فرهنگ ملی همانند
شاهنامه نه تنها زبان زنگ زده ما را بُرّا و فرهنگمان را
نیرومندتر می کند بلکه رشته های مهر و یگانگی را نیز در میان
پارسی زبانان استوارتر خواهد کرد.
شاهنامه نماد مجد و عظمت قومی ما ایرانیان است
و یکی از کهن ترین آثار زبان پارسی دری است که در آن آشکارا
از آوردن لغات تازی اجتناب
شده است.
شاهنامه اثری است که می خواهد آثار نبوغ نژاد آریایی را
به همگان نشان دهد.
فردوسی در توان
آفرینش، ظرافت
کار، شدّت
شور و شوق و روشنگری کاملاً با هومر و دانته برابراست
و در تصوّر و طرز
کار و ترسیم
لطیف ترین عاطفه ها و
نیز وحشی
ترین شورها، عنصر
درامی، درخشندگی
رنگ، تخیّل
آرایی، زیبایی و ظرافت با شکسپیر برابری
می کند.
سبک و زبان شاهنامه در قدرت، ظرافت،
پاکی، روشنی و لطافت با
برجسته ترین نمونه های سروده یونانی برابری می کند.
شاهنامه یک
کتاب انسانی است؛ نه تنها حماسه ساکنان ایران، بلکه حماسه بشر
پوینده را می سراید که با سرنوشت قهّار دست و پنجه نرم می کند،
رنج می کشد و می کوشد تا معنا و حیثیتی در زندگی خاکی خود
بگذارد. بزرگی پهلوانان شاهنامه در این است که : زندگی
را دوست می دارند بدون آنکه از مرگ بهراسند، از عمر بهره می
گیرند بدون آنکه بی اعتباری جهان را از یاد ببرند.
شاهنامه درباره حمایت از دادگری و خرد و مردمی
و آزادگی است و راستی و نیکو کاری و وطن دوستی را تعلیم می
دهد. شاهنامه در خلال داستانهای دل انگیز خود مبشّر پیامی است
چنین پر مغز و عمیق.
گویی حاصل همه تجربه ها و تفکرات میلیونها نفوس، در فراز و
نشیب حیات از پسِ دیوارِ قرون به گوش ما میرسد که آنچه را به
عنوان ثمره حیات دریافته و آزموده اند، صمیمانه با ما در میان
می نهند و همگان به نیک اندیشی و آزاد مردی و داد پیشگی و
دانایی رهنمون می شوند.
فردوسی شاهنامه را با خون دل نوشت و به این قیمت خریدار محبّت
و احترام ملت ایران نسبت به خود گردید. بدیهی
است مادام که در جهان نام ایران وجود
خواهد داشت، نام
پرافتخار این شاعر بزرگ هم که تمام عشق سوزان قلب خود را وقف
وطن خویش کرده بود جاویدان خواهد ماند.
استاد سخن، استاد بی همتای شعر فارسی، بزرگترین حماسه سرای
ایران زمین، رهبر استادان سخنوری و پیشاهنگ شاعران برجسته و با
فضیلت، حكيم ابوالقاسم فردوسی طوسی در سال 411 هجری
درسن82 سالگی
و یا به روایتی دیگر در سال 416 هجری
در سن 87 سالگی
بدرود حیات گفت ودرطوس آرميد.
بیا تا جهان را به بد نسپریم به
کوشش همه دستِ نیکی بریم
نباشد همان نیک و بد پایدار همان
به که نیکی بُوَد یـادگــــار
"" دوستان
عزيز خواهشمند
است هر
نوع كپی
برداری با
ذكر منبع باشد ""
yahoo.com@ Mehrdad_aariyaaii