English

Contact us

نظر دهید

تماس با ما

فارسی

Welcome to CPH Theory Siteبه سایت نظریه سی پی اچ خوش آمدید

 

 

نظریه سی پی اچ بر اساس تعمیم سرعت نور از انرژی به ماده بنا شده است.

اخبار

آرشیو مقالات

 

سی پی اچ در ژورنالها

   

 

چگونه شخصيت سالم تر بسازيم؟

 

 

 


 

دكتر دایر می گوید كه در زندگی خویش هر كاری را كه می خواسته كرده و بعد از این هم خواهد كرد .

دكتر دایر بر نقطه ضعفهای شخصیتی خویش بطور كامل غلبه كرده است ، آنچنان كه می تواند خستگی ، سرماخوردگی و حتی دردهای خود را نیز با نیروی اراده بر طرف كند .

دكتر دایر استدلال می كند كه :« بیشتر مردم از قدرت مغز خویش آگاهی ندارند . در حالیكه مغز انسان قادر بوده این همه كار در جهان انجام دهد ، یقیناً می تواند كلیه نقطه ضعفهای شخصیت خویش را از بین ببرد.

 

نقل از مصاحبه دكتر دایر در نشریه اتلانتا

 

 

پیش گفتار :

 

خود را بشناس « سقراط »

انسان چگونه می تواند خودش و دیگران را بشناسد ؟

من چگونه انسانی هستم ؟ دیگران دارای چه شخصیتی هستند ؟

اهمیت انسان شناسی و خودشناسی به خصوص در زمان تصمیم گیری های مهم مثل انتخاب رشته تحصیلی ، همسر ، شغل و مكان مناسب برای زندگی ، دیده می شود . به سبب اهمیت این شناخت ، فلاسفه ، پیامبران ، دانشمندان ، مربیان و معلمین اخلاق شیوه های مختلفی را پیشنهاد كرده اند . یكی از پرسشهای خود شناسانه كه كاربرد عملی و ساده ای دارد این است : « به من بگو چه و چگونه انتخاب می كنی ، تا به تو بگویم كیستی . »

 

ماهر لحظه در زندگی انتخاب و حذف می كنیم . هم اكنون كه كتاب « غلبه بر عصبیت » را مطالعه می كنیم خود یك انتخاب است . اینكه در چه ساعتی مطالعه كنیم باز انتخاب دیگری است . همواره در انتخاب امری مجبور به حذف امور دیگر هستیم . مسئله انتخاب در انسان به صورتی است كه وقتی انتخاب هم نمی كنیم باز به گونه ای انتخاب می كنیم ، زیرا در آن شرایط انتخاب نكردن را انتخاب كرده ایم .

باید توجه كنیم كه نیروهای اندیشه و تفكر نقش مهمی در به وجود آوردن مشكلات و همچنین حل آنها دارند . اندیشه و پندار و تفكر تنها در ذهن انسان باقی نمی ماند و طبق اصل حركت و نیرو ، تأثیر آن در گفتار و احساس و رفتار ، و حتی در به وجود آمدن احتیاجات و تمایلات وی ، مؤثر است .

اگر ما تصور كنیم كه زندگی مانند بازار سوداگران است كه انسان باید تنها به فكر خودش باشد و هر چه ممكن است بیشتر سود ببرد ، این اندیشه در حد فكر باقی نمی ماند و ما براساس آن انتخابهایی می كنیم كه سبب واكنشهایی به صورت تجاوزها ، سوداگریها ، عدم رعایت حقوق دیگران می شود كه همه زاییده همان اندیشه ذهنی اولیه هستند .

ما اغلب متحیریم كه برای مشكلات روانی خود چه كار باید بكنیم ؛ مشكلاتی مثل ترس ، اضطراب ، بی تصمیمی، تنهایی و نا امیدی ؛ در حالی كه اصل همه اینها از اندیشه ها و تفكرات ما ناشی می شود . غیر از هفت هنر شاید اساسی ترین و ضروری ترین هنر برای هر انسانی هنر تغییر اندیشه های نادرست به اندیشه های درست باشد .

شیوه تفكر و نحوه قضاوت ما كه اغلب ، با آن ها برخورد سطحی كرده ایم ، یكی از پر پشتوانه ترین امور اجتماعی و فرهنگی است . نیروهای اندیشه ما مانند تأسیسات عظیم برق است . این تأسیسات می توانند تمام مشكلات ناشی از تاریكی یك كشور یا شهری را حل كنند ؛ ولی ممكن است ما از چنین تأسیسات عظیمی اطلاع نداشته باشیم و تصور كنیم كه روشنایی منحصر به نور یك چراغ قوه ضعیف كوچك است كه در دست داریم و فقط شعاع محدودی را می توانیم با آن روشن كنیم . این كتاب به ما می آموزد كه برای حل مشكلات خودمان خیلی نیرومندتر و قوی تر از آن هستیم كه تصور می كنیم .

نكته مهم دیگر نقش و نیرویی است كه ما در ارتباط با انتخاب كردن داریم ، به این معنی كه ما خود را در این زمینه خیلی ناتوان تصور می كنیم . هنگامی كه با مشكلی مواجه می شویم احساس می كنیم كه در جبری غیر قابل تغییر قرار گرفته ایم . آنچه كه سوابق تاریخ بشری در زندگی انسانها نشان می دهد داستان تغییر جبر به اختیار است . ممكن است جبرهایی هرگز در زندگی شكسته نشوند ، ولی بسیاری از آنها را می توان با جبری نیرومندتر به اختیار درآورد . چندی پیش بیماری سل جبر بود ، امروز با كشف درمانش به اختیار تبدیل شده است . زمانی سیل خانه ها را ویران می كرد ، با ساختن سد ، جبر ویرانی سیل به اختیار جلوگیری از آن درآمد . جبرهای اجتماعی و روانی نه مطلق هستند و نه تغییر ناپذیر ، به این شرط كه باور كنیم نیروهای ما ، در انتخاب درست از نادرست قوی است . بنابراین بنا به گفته زرتشت كه می گوید :

« اهورا (خدای نیكی ) و اهریمن  ( خدای بدی ) هر دو در وجود تو است ، انتخاب كن كه می خواهی با اهریمن زندگی كنی یا با اهورا » . نقش مهم این كتاب هم این است كه ما را هدایت می كند تا بتوانیم انتخاب سالم و ناسالم و درست و نادرست را از هم تشخیص دهیم . ولی نباید تصور كنیم كه یك بار اندیشه های درست را جانشین اندیشه های نادرست كردن كافی است . بسیاری از پندارها و افكار غلط در ذهن ما به صورت شرطی و عادت درآمده اند و دارای قدرت و نیروی زیادی هستند كه به سادگی حاضر نیستند جایشان را به پندارها و ا فكار جدید و درست بدهند . به این سبب كلیه آثاری كه آگاهی و تجربه و فنون بیشتری برای درك و شناخت این اندیشه های نادرست در اختیار ما می گذارند بسیار آموزنده و با ارزش هستند .

برای تغییر اندیشه های نادرستی كه شرطی شده اند ، همانطور كه خود این اندیشه ها از طریق تكرار در ما به صورت عادت درآمده و نیرویی كسب كرده اند ، باید از راه تكرار اندیشه های درست ، و نیرومند كردن آنها ، بر اندیشه های نادرست غلبه پیدا كنیم . مثلاً اگر در ذهن كسی این فكر كه : « من تغییر نمی كنم » یا « دیگران قابل تغییر نیستند » مدتها تكرار شده باشد ، برای تبدیل آن به :« من تغییر می كنم » باید این فكر جدید مدتی تكرار شود . در واقع اصل فن روانشناسی امروز بر اساس برنامه ریزی درست در تكرار است . پس نكته مهم دیگر این است كه بدون تكرار ، تغییر پندار و اندیشه و افكار امكان پذیر نیست و باید هنر برنامه ریزی درست تكرار را بیاموزیم .

موضوع مهم دیگر این كه یكی از مشكلاتی كه مانع استفاده درست از آموزشهای روانی می شود شتاب و عجله در كار روانی است . ما در كار با روانكاو یا استفاده از سخنرانیها و برنامه های رادیویی و تلویزیونی یا مطالعه كتب روانی ، گاهی انتظار نوعی درمان معجزه آسا[1] داریم كه امكانپذیر نیست . اگر واقع بینانه در نظر بگیریم كه شخصیت انسان پر از عادتها و بازتابهای شرطی است ، كه تعدادی از آنها نابجاست ، و عادت نیروی پر قدرتی است ، آن وقت باید برای درمان و تغییر این عادتها در خود و در دیگران حوصله داشته باشیم . مثلاً كودكی كه مبتلا به لكنت زبان است مسلماً لكنتش در یك جلسه درمان نمی شود . كسی كه دچار بی تصمیمی ، خشم و افسردگی است ، باید متوجه باشد كه اینها نه تنها جزء نقطه ضعفهای او هستند بلكه حالت های نادرستی هم هستند كه در او به صورت عادت درآمده اند .

 

Your Erroneous Zones

عنوان اصلی این كتاب « نقطه ضعف های شخصیت شما » است . برخورد درست و سالم با نقاط ضعف چیست ؟ آیا درست است هنگامی كه اشاره ای به نقطه ضعفی در شخصیت ما   می شود بی جا عصبانی شویم و از آن دفاع كنیم ؟ مثلاً اگر به ما بگویند متجاوز هستیم ، یا خود خواهیم ، یا حریص و طماع هستیم و... آیا درست است كه از نقطه ضعف خود فرار كنیم ؟ آیا بجاست كه نقطه ضعف خود را در ذهنمان نقطه مثبت و قدرت پنداریم ؟ نه ، اینها انواعی از پندارها ، برخوردها ، گفتارها و رفتارهای ما در ارتباط با نقاط ضعفمان است .

حال ببینیم برخورد درست با نقاط ضعف چگونه است ؟ مهمترین كار اینست كه آنها را بفهمیم و درك كنیم ، نه اینكه از آنها دفاع كنیم و منطق سازی كنیم كه آنها درست هستند . در واقع اغلب سه نوع برخورد نادرست با نقاط ضعف می شود :

1-عده ای نقاط ضعف خود را نمی پذیرند ، و یا آنها را خیلی كوچك و بی اهمیت می پندارند . این دسته از نقطه ضعفهای خود غافلند .

2-عده ای نقاط ضعف خود را بزرگ می كنند و خود را در دریای عمیقی از نقاط ضعف غرق می كنند ، البته با پندارشان نه با واقعیت . این دسته هم قادر به برخورد درست با نقاط ضعف خود نیستند .

3-عده ای بر اثر بی تفاوتی و بی اعتنایی ، وجدان نقطه ضعف و نقطه قدرت در ذهنشان بیدار نیست . اینها در برابر هر پدیده ای عنوان « كه چی ؟ » را بكار می بردند ، مثلاً می گویند : « كه چی ، به فرض حالا نقطه ضعف هم نداشته باشم ؟»

برخورد سالمی كه باید به شكل یك شخصیت بالغ با نقاط ضعف خود داشته باشیم این است كه تحقیق و یقین كنیم كه اولاً آیا نقاط ضعفی را كه تصور می كنیم داریم صحت دارد یا نه . دوم اینكه آیا از آنها دفاع می كنیم یا آنها را محكوم كرده ایم . سوم اینكه آیا كسی كه این نقاط ضعف را به ما گفته است واقع بینانه گفته یا سوءنیتی داشته است .

یكی دیگر از برخوردهای نامناسب با نقطه ضعف در فرهنگهایی است كه ارزش زیادی به قدرت و قدرت طلبی می دهند ، در واقع غرور ( ارزش دادن ) به قدرت دارند . این غرور سبب می شود هنگامی كه انسانها می خواهند نقطه ضعف خودشان را ببینند ناراحت و بهم ریخته شوند و احیاناً احساس اهانت كنند . یكی از دانشجویان ما  می گفت كه : « بدترین فحش در زندگی برای من این است كه به من بگویند تو نقطه ضعف داری . » در صورتی كه اگر بر ما روشن شد كه نقطه ضعف داریم می بایست نسبت به آن احساس مسئولیت كرده و درصدد رفع آن برآییم .

موضوع دیگری كه دارای اهمیت است قضاوت فرهنگی ای است كه درباره این نوع آثار می شود . عده ای معتقدند كه چون این كتابها در فرهنگ دیگری نوشته شده است كه با فرهنگ ما فرق دارد، استفاده ای برای ما نخواهد داشت . باید توجه كرد كه انسانها در سراسر تاریخ از جهاتی با هم مشابه و از جهاتی متفاوت هستند . مثلاً همه فعالیتی بنام تفكر و احساسات ، رفتار و گفتار دارند . همه آنها احتیاجات و تمایلاتی دارند كه مشابه است ، اما ضبط داخلی آنها براساس فرهنگ و شرایط متفاوت است . شناختهایی از انسان هست كه جنبه جهانی دارد و نیز شناختهایی كه اساس تفاوتهای فرهنگی است .

باید متوجه باشیم كه سیاه و سفید برخورد كردن بی جا با مسایل به ما جواب درستی نمی دهد . موقع خوردن هلو نمی توانیم هسته آنرا نیز بخوریم . مهم این است كه ما در مطالعه این نوع كتابها توجه كنیم كه چه بخشهایی از آن برای ما مفید و كمك كننده است و اگر احیاناً‌ صفحاتی یا فصلی از آن با فرهنگ ما مغایرت داشت به كل كتاب قلم بطلان نكشیم . مطالب این كتاب از نوعی نسبیت برخوردارند و درستی آنها با توجه به تطابق و جوابی است كه واقعیت به ما می دهد .

در فصل آخر این كتاب ، فصلی كه مربوط است به تصویر شخصی كه تمامی نقاط ضعف خود را از میان برده است ، احتمال یك سوءتعبیر وجود دارد . مقصود از تفكر درست در برابر نقطه ضعف این نیست كه انسان اصلاً نقظه ضعف نداشته باشد زیرا چنین چیزی امكان پذیر نیست . زندگی ، انسان و تاریخ انسان برخوردی است از به وجود آمدن نقاط ضعف ، و در برابرش نقاط قدرت . در واقع جنگ میان این نقاط ضعف و قدرت است كه انسان را به سوی تكامل و پیشرفت هدایت می كند . بنابراین باید مراقب باشیم كه دچار كمال پرستی ناسالم و افراطی نشویم . هر انسانی بطور اجتناب ناپذیر گرفتار نقاط ضعف می شود و نباید به این سبب احساس بی اعتباری و  بی ارزشی كند .

واقعیت امر اینست كه اگر ما چگونگی بخش نادرست و ناسالم شخصیت كنونی خود را ـ كه دارای اندیشه های نادرست ( نقاط ضعف ) و ضد خود و ضد دیگران است ـ اساس قضاوت خویش قرار دهیم ممكن است این نظریه را كه « انسان باید خوب باشد » یك برداشت خیال پردازانه تلقی كنیم . با اطمینان می توان گفت كه اگر ما به تغییر اندیشه ها و پندارهای نادرست خود بپردازیم ، به خصوص وقتی اندیشه ها و بازتابهای شرطی شده ناسالم را از دست بدهیم ، می بینیم كه رسیدن به آنچه كه در كتاب گفته شده ، با توجه به نسبیت نقطه های ضعف ، كار مشكل و خیالپردازانه ای نیست .

اندیشه های این كتاب در زندگی شخصی من و جلسات مشاوره ای و تدریس هایی كه با دانشجویان و مددكاران ، اولیاء و مربیان و مراجعه كنندگان داشته ام مؤثر بوده است و پشتوانه علمی و عملی و اجتماعی دارد . اشاعه این آثار و همچنین مطالعه بیشتر آنها به بهداشت روانی انسان كمك خواهد كرد .

 

دكتر عیسی جلالی

   

فهرست مطالب

  

مقدمه          پیش خودمان بماند

 

فصل اول     اختیار دار خود باشید

 

فصل دوم      نخستین عشق

 

فصل سوم     نیازی به تائید دیگران نیست

 

فصل چهارم  رهایی از گذشته

 

فصل پنجم     احساسهای بیهوده تقصیر و نگرانی

 

فصل ششم    کشف ناشناخته ها

 

فصل هفتم    شکستن سنتها و آئینها

 

فصل هشتم   دام عدالت

 

فصل نهم   اهمال و مسامحه کاری را فورا قطع کنید

 

فصل دهم  اعلام استقلال روانی

 

فصل یازدهم  وداع با عصبانیت

 

فصل دوازدهم  تصویر شخصی که نقاط ضعف شخصیت خویش را از بین برده است

 

  

مقدمه :

 

پیش خودمان بماند

 

سخنرانی می خواست برای جمعی از معتادان به الكل ثابت كند كه الكل شرّی است ماورای همه شرها . دو ظرف كه با مایع شفافی پر بود به حاضران نشان داد و گفت كه یكی از آنها محتوی آب خالص و دیگری الكل رقیق نشده است . در یكی از ظرفها كرمی را انداخت و همه دیدند كه كرم شناكنان به سوی كناره ظرف آمد و از آنجا  تا سطح مایع بالا رفت . سپس كرم را درآورد و در ظرف الكل انداخت . كرم در برابر چشم حاضران بلافاصله متلاشی شد . سخنران گفت :« خوب ، دیدید ! حالا چه نتیجه ای از این آزمایش می گیرید ؟ » از عقب جمعیت كسی با لحنی شمرده و آرام گفت : « تا الكل می نوشیم ، هرگز كرم پیدا نمی كنیم

در این كتاب هم خواننده دقیقاً آن چیزی را می شنود و درك می كند ، كه براساس ارزشها ، اعتقادات ، پیشداوریها، و تاریخچه زندگی خود ، مایل به شنیدن و درك كردن آن است . نوشتن درباره اعمال و رفتارهای شخصیت شكن و راههای غلبه بر آنها ، موضوع حساسی است . اشخاص ممكن است به زبان بگویند كه بسیار علاقمندند در عمق وجود خود بنگرند و شخصیت خودشان را تغییر دهند ، اما رفتارشان بیانگر چیز دیگری باشد . تغییر دادن كار مشكلی است . بسیاری از مردم بندبند وجودشان در برابر از بین بردن افكاری كه حامی و حافظ احساسات و رفتارشان است، مقاومت می كند . اما به رغم داستان كرمها امیدوارم شما این كتاب را قلباً‌ دوست بدارید . من كه خود به آن عشق می ورزم ، و آنرا عاشقانه نوشته ام .

گرچه می دانم كه تأمین سلامت فكری امری چندان سهل و آسان نیست ولی تصور هم نمی كنم كه این كار حتماً باید سخت و خالی از تفریح بوده و حاوی یك سلسله حركات و دستورالعملهای مرموز و پیچیده باشد . سعی كرده ام از توضیحات مشكل و بغرنج اجتناب كنم ، زیرا معتقدم كه «شاد بودن » امر چندان مشكلی نیست . سلامت روانی یك وضع و حال كاملاً طبیعی است ، و وسیله رسیدن به آن نیز در دسترس همه ما قرار دارد . به عقیده من اجزاء یك زندگی مؤثر و مثبت و سازنده را مجموعه سنجیده ای از تلاشهای جدی و پی گیر ، همراه با اندیشه روشن ، شوخ طبعی و اعتماد به خود ، تشكیل می دهند . من معتقد به فرمولهای تخیلی ، یا كاوشهای تاریخی در گذشته شما نیستم تا كشف كنم كه « چون با شما به شدت و سختگیرانه رفتار شده است پس دیگری مسئول اندوه و ناراحتی شما است

این كتاب طرح مؤثری برای دستیابی به شور و شادی ارائه می دهد ، طرحی كه در مسیری روشن و قابل فهم و منطقی بر مسئولیت و تعهد نسبت به خود ، و شور زندگی و تمایل به داشتن شخصیت انتخابی خود ، تكیه دارد . اگر شما موجودی سالم و شاد باشید ، شاید در این لحظه فكر می كنید كه خودتان هم می توانستید چنین كتابی بنویسید . گمان شما صحیح است . درك اصول زندگی مثبت و سازنده نیازی به داشتن درجه دكترا یا تجربیات مشاوران و راهنمایان حرفه ای ندارد . درس زندگی را تنها در كلاس و كتاب نمی آموزند ، بلكه آنرا با تعهد نسبت به خویشتن و احساس مسئولیت و اقدام در جهت كسب شادمانی فرا می گیرند . این كاری است كه من نیز همه روزه می كنم ، و در عین حال به دیگران نیز كمك می كنم تا انتخابهای مشابهی بعمل آورند .

هر بخش از این كتاب همانند یك جلسه مشاوره و راهنمایی نوشته شده است ، به این منظور كه هر چه بیشتر ، امكانات و مقدورات كمك به خویشتن را توضیح دهد . هر یك از پندارهای خطا و نقاط ضعف ، یا رفتارهای شخصیت شكن ، و همچنین سوابق تاریخی آن در فرهنگ جامعه ( و در وجود شما ) مورد بررسی قرار می گیرد . تأكید بر آنست كه به شما كمك شود تا علل ابتلای به آن نقطه ضعفها را درك كنید . سپس رفتارهای خاصی كه در چارچوب هر نقطه ضعف قرار می گیرند برشمرده می شود . این رفتارها همان اعمال روزمره شما هستند كه ممكن است به نظر كاملاً‌ قابل قبول برسند ، اما در حقیقت به شادی شما لطمه وارد می آورند . هیچ مثال و       نمونه ای از بیماران بیمارستانی كه دچار آشفتگیهای حاد روانی هستند در این كتاب وجود ندارد ، بلكه تماماً با آن علایم عصبی سروكار داریم كه همه ما همه روزه از خود بروز می دهیم . پس از بررسی رفتارهای خطا ، دلایل دست یازیدن به چنین رفتارهای ناراحت كننده تشریح می شود و آن شبكه حفاظتی روانی كه برای دوام رفتارهای شخصیت شكن بنا نموده اید به دقت مورد توجه قرار می گیرد . كوشش شده است كه به پرسش های زیر پاسخ داده شود : « رفتارهای عصبی من چه نتیجه ای دارد ؟»  و « چرا با وجود زیانهایی كه دارد باز هم تكرار می شود ؟ » .

همانطور كه پندارها و رفتارهای خطای خود را یك به یك بررسی می كنید ، بدون تردید متوجه خواهید شد كه تمامی نتایج رفتارهای عصبی علایم مشابهی در بر دارند . خواهید دید كه دلایل تكرار رفتارهای عصبی یكسان اند. مهم اینست كه افراد فكر می كنند كه دست یازیدن به واكنشهای قراردادی و آموخته شده بی خطرتر است ، ولو اینكه شخصیت انسان را خرد كند . به علاوه اغلب اشخاص با حفظ پندارها و تكرار رفتارهای بیمارگونه ، لزوم تغییر دادن شخصیت و به عهده گرفتن مسئولیت خویش را نفی می كنند . انواع تصورات باطل درباره امنیت و اطمینان خاطر خود را در سراسر كتاب مشاهده خواهید كرد و به تدریج درخواهید یافت كه این شبكه حفاظتی روانی ، شما را از سرزنش خود و استفاده از فرصتهای تغییر دادن شخصیت خود ، دور نگه می دارد . درك این واقعیت كه علل تكرار بسیاری از رفتارهای عصبی و بیمارگونه یكی است، رشد كلی شخصیت شما را آسانتر و عملی تر می سازد . این علل را از بین ببرید تا نقاط ضعف و رفتارهای اشتباه آمیز شما نابود شوند .

هر بخشی از كتاب با بیان چند تدبیر صریح و ساده برای حذف رفتارهای بیمارگونه كه شخصیت را خرد می كنند خاتمه می یابد . جلسات مشاوره و راهنمایی روانی نیز عیناً چنین است . به این معنی كه هر شكل ، و موارد بروز آن ، بررسی می شود و دلایل رفتارهای شخصیت شكن جستجو می شود ، آنگاه تدابیر مشخصی برای از بین بردن موارد مزاحم ارائه می گردد .

ممكنست گاهی این طریقه به نظرتان تكراری بیاید . این امر نشانه خوبی است ـ نشانه تفكر موثر و سازنده است . من سالیان زیادی است كه به روان درمانی اشتغال دارم و می دانم كه ایجاد تفكر مثبت و سازنده ، تفكری كه بتواند رفتارهای مخرب را تغییر دهد ، به صرف بیان حاصل نمی شود. توجه توأم با بصیرت بایستی بارها و بارها تكرار شود . فقط آنگاه كه مطلبی كاملاً درك و پذیرفته شده باشد می تواند به تغییری در رفتار بیانجامد . به این خاطر است كه مطالب معینی بایستی بارها و بارها در این كتاب تكرار شود ، همانگونه كه در جلسات پیاپی مشاوره روانی عمل می كنند .

دو موضوع اساسی به عنوان محور بحث در تمام صفحات كتاب دیده می شود . نخست ، میزان توانایی شما در انتخاب احساسات و عواطف تان است . شروع می كنید به بررسی زندگی خود در پرتو انتخابهایی كه كرده اید یا انتخابهایی كه نتوانسته اید به عمل آورید . این كار ، تمامی مسئولیت چگونگی شخصیت و احساسات شما را بر دوش خودتان می گذارد . شادتر شدن و مؤثرتر وقابل تر بودن به معنای آگاهی بیشتر از انتخابهایی است كه در حد توانایی شماست . شخصیت شما همان مجموعه انتخابهای شما است ، و من باور دارم كه با انگیزه و كوشش مناسب و كافی ، می توانید هر گونه شخصیتی را كه بخواهید دارا شوید .

مطلب دیگری كه در این كتاب بر آن تأكید می شود آنست كه مسئولیت و اختیار لحظات حال را با هشیاری به دست خویش بگیرید . این نكته به دفعات تكرار خواهد شد ، و در حذف نقاط ضعف شخصیت شما و آفرینش شادی نقش اساسی دارد . تنها یك لحظه است كه در آن می توانید هر چیزی را تجربه كنید و دریابید ، و آن لحظه، اكنون است ، لیكن شما برحسب عادت اوقات زیادی را كه سرگرم تفكر درباره تجربیات گذشته یا آینده هستید عملاً تلف می كنید . تبدیل « اكنون » به لحظات سازندگی و شكوفایی كامل ، محك زندگی مثبت و مؤثر است . تمام رفتارهای شخصیت شكن ( نقطه ضعفها و خطاها ) در واقع كوششهای باطلی است در جهت زیستن در  لحظه ای سوای لحظه كنونی .

انتخاب آگاهانه و زیستن در لحظه حال موضوعی است كه كم و بیش در تمام صفحات كتاب برآن تأكید می شود . با مطالعه دقیق ، به زودی پرسشهایی را كه كمتر به فكرتان رسیده از خود خواهید پرسید : مثلاً اینكه « چرا تصمیم گرفته ام كه در این لحظه پریشان و ناراحت باشم ؟ » و « چگونه می توانم از لحظات حال خود استفاده مثبت تر و سازنده تری بكنم ؟ » پرسشهایی درونی كه شما را از حوزه های ضعف و خطا دور می كند و به حوزه اتكاء به خویشتن و شادی رهنمون می شود.

كتاب با تصویر كوتاهی از شخصی كه تمامی نقاط ضعف خود را از بین برده و از نظر احساسات و عواطف در دنیایی زندگی می كند كه نه از بیرون ، بلكه از درون هدایت می شود ، خاتمه می پذیرد .

******

سئوالات بیست و پنجگانه زیر به منظور ارزیابی توانایی و ظرفیت شما در انتخاب شادكامی و سازندگی تهیه شده است . این سئوالات را تا حد امكان از دیدگاهی عینی مورد بررسی قرار دهید ، و خود را و چگونگی زیستن در لحظات حال خویش را ارزیابی كنید . پاسخهای مثبت ، توانایی و تسلط و قدرت شما را در به عمل آوردن انتخابهای مثبت و مؤثر نشان می دهد:

 

1-آیا یقین دارید كه فكر شما و مغز شما مال شما است ؟ ( بخش نخست )

2-آیا توانایی كنترل احساسات خود را دارید ؟ ( بخش نخست )

3-آیا انگیزه های شما درونی و ذهنی است یا بیرونی و عینی ؟ ( بخش هفتم )

4-آیا فارغ از نیاز به تأیید و تحسین دیگران هستید ؟ ( بخش سوم )

5-آیا آیین نامه رفتاری خود را ، خودتان تعیین می كنید ؟ ( بخش هشتم )

6-آیا از آرزوی انصاف و عدالت فارغید ؟ ( بخش هشتم )

7-آیا می توانید خودتان را بپذیرید و از شكوه و شكایت پرهیز كنید ؟ ( بخش دوم )

8-آیا فارغ از قهرمان پرستی هستید ؟ ( بخش هشتم )

9-آیا فعال و كاری هستید یا منتقد و ایراد گیر ؟ ( بخش نهم )

10-آیا از مجهول و ناشناخته استقبال می كنید ؟ ( بخش ششم )

11-آیا می توانید از توصیف خود با مفاهیم مطلق خودداری كنید ؟ ( بخش چهارم )

12-آیا می توانید در همه اوقات خودتان را دوست بدارید ؟ (بخش دوم )

13-آیا می توانید استعدادهای خود را رشد و پرورش دهید ؟ ( بخش دهم )

14-آیا تمامی روابط اتكایی را از بین برده اید ؟ ( بخش دهم )

15-آیا تمامی ملامت كردنها و عیبجویی ها را از زندگی خود حذف كرده اید ؟ ( بخش هفتم )

16-آیا به تمامی از احساس گناه آزاد هستید ؟ ( بخش پنجم )

17-آیا توانایی آنرا دارید كه از نگرانی نسبت به آینده بپرهیزید ؟ ( بخش پنجم )

18-آیا توانایی دوست داشتن و پذیرفتن عشق را دارید ؟ ( بخش دوم )

19-آیا می توانید از خشم فلج كننده در زندگی خود دوری كنید ؟ ( بخش یازدهم )

20-آیا مسامحه كاری را به عنوان سبك زندگی خود از میان برده اید ؟ ( بخش نهم )

21-آیا یاد گرفته اید كه به نحو مثبت و سازنده ای شكست بخورید ؟ ( بخش ششم )

22-آیا می توانید به صورت خود جوش و بدون نقشه و برنامه ، از زندگی لذت ببرید ؟ ( بخش ششم )

23-آیا قدرت درك و آفرینش طنز و شادی را دارید ؟ ( بخش یازدهم )

24-آیا دیگران با شما آنطوری رفتار می كنند كه خود شما می خواهید ؟ ( بخش دهم )

25-آیا انگیزه و محرك شما در زندگی ، نیروها و استعدادهای قابل رشد شما است ، یا نیاز شماست به رفع كمبودها ؟ ( بخش نخست )

******

در هر لحظه از زندگی خویش ، می توانید پاسخ « بله » را به همه سئوالات فوق برگزینید . تنها كافی است بسیاری از « باید ـ نباید »‌ هایی را كه در طول زندگی خود آموخته اید ، به دست فراموشی بسپارید . مسئله اصلی اینست كه آیا تصمیم دارید رها و آزاد باشید ، یا اینكه در چنبره توقعاتی كه دیگران از شما دارند باقی بمانید ؟

یكی از دوستان من ، پس از شنیدن سخنرانی من ، شعر زیر را با عنوان «‌ جهت های تازه » سروده است :

 

می خواهم تا دوردستها سفر كنم ،

می خواهم به شادمانی روحم دستیابم ،

واحد و حدودهایی را كه می شناسم دگرگون سازم

و احساس كنم كه ذهن و روحم می بالد .

می خواهم زندگی كنم ، وجود داشته باشم ، « باشم » ،

و حقیقت را از درون خودم بشنوم .

 

اطمینان دارم كه این كتاب در كار از میان بردن « كرمها » یا مانع هایی كه ممكن است شما را از تجربیات زیبای نو و كشف و انتخاب جهت های تازه بازدارند ، یاورتان خواهد شد.

 

 

 

آرمان و اندیشه

 


 

 

 

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 

26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40

آخرین مقالات


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

LEIBNITZ'S MONADS & JAVADI'S CPH

General Science Journal

World Science Database

Hadronic Journal

National Research Council Canada

Journal of Nuclear and Particle Physics

Scientific Journal of Pure and Applied Science

Sub quantum space and interactions from photon to fermions and bosons

آرشیو موضوعی

اختر فیزیک

اجتماعی

الکترومغناطیس

بوزونها

ترمودینامیک

ذرات زیر اتمی

زندگی نامه ها

کامپیوتر و اینترنت

فیزیک عمومی

فیزیک کلاسیک

فلسفه فیزیک

مکانیک کوانتوم

فناوری نانو

نسبیت

ریسمانها

سی پی اچ

 فیزیک از آغاز تا امروز

زندگی نامه

از آغاز کودکی به پدیده های فیزیکی و قوانین حاکم بر جهان هستی کنجکاو بودم. از همان زمان دو کمیت زمان و انرژی بیش از همه برایم مبهم بود. می خواستم بدانم ماهیت زمان چیست و ماهیت انرژی چیست؟


 

 


يکشنبه 1 دي 1392

22 December, 2013 13:27

free hit counters

Copyright © 2013 CPH Theory

Last modified 12/22/2013