تاریخچه و سیر تحولی
• در سده ششم قبل از
میلاد ، "فیثاغورس" نظم ریاضی را وارد اندیشه کیهان شناختی کرد.
بنظر او عالم ، نظم هندسی هماهنگی داشت که قوانین ریاضی و ارقام و
اعداد بر آن حاکم بودند.
• افلاطون در سده
چهارم پیش از میلاد ، برخی ایدههای فیثاغورس را برای تدوین کائنات
تازهای از سرگرفت. به نظر او زمین شکل کروی کامل داشت و کرات
آسمان میبایستی سفر خود را بر گرد زمین با شتاب ثابت انجام دهند.
• خط سیر اشیا سماوی
از مشرق به مغرب در آسمان چنین تصوری را به وجود آورده بود که زمین
مرکز عالم و ساکن و بیحرکت است و خورشید و ماه و کرات و ستارههای
آسمانی بر اطراف آن میچرخند.
• از آنجا که در
شبهای متوالی ، موضع سیارهها نسبت به ستارهها تغییر میکرد، به
آنها نام Planet سیاره که در زبان یونانی به معنی "ولگرد" است تعلق
گرفت. ولی این تغییر موضعها و اینکه آگاهی سیارهها در مسیر غرب به
شرق حرکت میکردند، (حرکت عقبگرد) در کائنات زمین مرکزی افلاطون
توجیحی نداشت.
کائنات ارسطو
حدود 350 سال پیش از
میلاد ارسطو ، برای هریک از کرات دایرهای در نظر گرفت. این
دایرهها هم مرکز بودند و زمین ساکن، در مرکز آنها قرار داشت.
دایره هر یک از کرات با چهار یا پنج دایره دیگر مرتبط بود که همه
به گرد محورهای متفاوتی میچرخیدند، بطوریکه روی هم قرار گرفتن
حرکت آنها ، حرکت سیاره را موجب میشد.
کائنات بطلمیوس
بنظر ارسطو ، جهان از "اتم" تشکیل شده بود. زمین و ماه به دنیای
تغییر یابنده تعلق داشتند و در عوض دنیای سایر کرات ، تغییر ناپذیر
و ابدی بود. کائنات افلاطونی و ارسطویی ، دو قرن بعد ، با ظهور
بطلیموس به اوج تعالی رسید. بطلیموس از ترکیب تمام اطلاعات چهار
سده گذشته یک کائنات هندسی ساخت که مدت 1500 سال بدون هیچ ایرادی
مورد قبول قرار گرفت.
ویژگی کائنات
بطلیموس
1. زمین مرکز کائنات
بود.
2. زمین کروی بود.
3. حرکتهای طبیعی
کرات سماوی دایرهای وهم شکل بودند.
بطلیموس کرات آسمانی را روی دایرههای کوچکی بنام "دوایر بیرونی"
فرض کرد که مرکز آنها روی دایره سماوی پیشنهادی ارسطو قرار داشت و
بدین ترتیب مساله حرکت غیر عادی کرات سماوی حل شد.
تخیلات عجیب
در سده سیزدهم بعد
از میلاد "توماس داکن" راهب "فرقه دومی نیکن" این را وارد کائنات
ارسطویی کرد. در مدل پیشنهادی او ، مانند مدلهای پیشین ، خورشید ،
ماه ، ستارگان و سیارت ، در دوایری بر گرد زمین میچرخیدند. یک
دایره اضافی نیز فراتر از دایره آنها وجود داشت که مقر خداوند بود.
فرشتگان مسئول گردش کرات روی دایرههای سماوی بودند. در منطقه زیر
ماه ، برزخ بود و در زیر آن سرزمین آدمیان و قلمرو فانی ، و اندرون
این زمین دوزخ و جایگاه شیاطین بود
دید کلی
از آنجا که همه جای
جهان مرکز است، پس کائنات یک مرکز حقیقی ندارد. لذا ما این کائنات
را کائنات بی مرکز مینامیم. کائنات بی مرکز نشان میدهد که
کهکشانها از راه شیری نمیگریزند، بلکه همگی از یکدیگر فرار می
کنند و موقعیت ما در این عالم ممتاز نیست.
تاریخچه مرکزیت
کائنات
انسانها از گذشته
دور تا قرن 16 فکر میکردند که در مرکز عالم جای دارند. افلاطون ،
ارسطو و بطلیموس از دانشمندان دوره زمین مرکزی بودند. کپرنیک در
قرن 16 این مرکزیت را به نزدیکی خورشید انتقال داد و سالها نیز
کائنات خورشید مرکز بر عرصه کیهان شناسی حاکم بود. کپلر ، گالیله و
اسحاق نیوتن از دانشمندان این دوره بودند.
با پیشرفت علم و کشف راه شیری و دیگر کهکشانها خورشید نیز مرکزیت
خود را از دست داد و به نقطهای کوچک در کائناتی وسیع تبدیل شد که
خود به گرد مرکز راه شیری در گردش بود. پس آیا کهکشان راه شیری
مرکز کائنات است؟
حرکت کهکشانها
همانطور که ستارهها ، کهکشانها را تشکیل میدهند، کهکشانها هم
کائنات را میسازند. پس برای شناخت کائنات باید کهکشانها را مطالعه
کرد. «ادوین هابل» به کمک تلسکوپ 5/2 متری کوهستان ویلسن ، حرکت
کهکشانها را مورد مطالعه قرار داد. او با استفاده از طیف سنج و اثر
دوپلر واقعیتی عجیب را کشف کرد که قبلا نیز در سال 1923 توسط وستو
سیلفر در رصد خانه لاول در آریزونا مشاهده شده بود. بنا به کشف
هابل (در سال 1924) از 41 کهکشان مورد مطالعه ، 36 کهکشان متمایل
به نور قرمز بودند، بدین معنا که از راه شیری دور میشوند. تنها 5
کهکشان به سوی روشنایی آبی متمایل بودند و به راه شیری نزدیک
میشدند.
قانون هابل
هابل در سال 1929 پس از انجام بررسیهای بیشتر نشان داد که تقریبا
همه کهکشانها از ما دور میشود و سرعت فرار هر کهکشان متناسب با
فاصله آن است. این تناسب که به «قانون هابل» مشهور شده است نشان
میدهد که یک کهکشان دوبار دورتر ، دوبار سریعتر دور میشود. بر
اساس این مشاهدات و از این زمان به بعد ، کائنات گسترش یابنده پا
به عرصه دانش کیهان شناسی نهاد.
قانون هابل و
انفجار بزرگ
نتیجه دیگر قانون
هابل ، این بود که کائنات آغازی داشته است و هر کهکشان به تناسب
فاصله و سرعت خود ، زمان یک نی را صرف کرده تا از نقطه مبدا به
موضع کنونی خود برسد و اگر این نظم برعکس شود همه کهکشانها در لحظه
و نقطه معینی به هم میرسند. از اینجا بودکه نظریه انفجار بزرگ
پدید آمد که آنرا آغاز گسترش کاینات میدانند.
پیوند دین و دانش
با ظهور نظریه
انفجار بزرگ کائنات ازلی بودن و بی آغازی خود را از دست داد و
معلوم شد که کائنات آغازی داشته است. بدین ترتیب مفهوم آفرینش که
در سده سیزدهم میلادی از طریق دیانت و توسط توماس واکن وارد کیهان
شناسی شده بود، اینک به صورت تصادفی یک پشتیبان علمی یافت و دین پس
از آنکه در سده نوزدهم از دانش جدا شد، اینک دوباره پابه عرصه علم
گذاشت.
مرکز کائنات
با توجه به یافتههای
هابل در مورد اینکه کهکشانها از ما دور میشوند، چنین تصور میشود
ما در مرکز عالم هستیم که از هر طرف نگاه کنیم کهکشانها از ما دور
میشوند. یعنی پس از چندین قرن قبول نظریه کپرنیک و با وجود تمام
کوششها بازهم انسان مرکز کائنات شده است؟ خیر ، باید این تصور را
از خود دور کنیم.
برای دانستن دلیل این موضوع ، کیک کشمشی را که درون فر میرپزد و
متورم میشود، در نظر میگیریم. ضمن پف کردن کیک ، همه کهکشانها از
هم دور میشوند و کشمشهای دورتر با سرعت بیشتری دور میشوند.
هرکدام از کشمشها فکر میکنند که کشمشها از او میگریزند.
هر کهکشان نیز مانند یک کشمش دچار این توهم میشود که دیگر
کهشکانها از او میگریزند و خود را در مرکز کاینات تصور میکند. پس
ساکنان هر کهکشان همان منظرهای را میبینند که ما میبینیم. آنها
هم مشاهده میکنند که کهکشانهای دیگر با شتابی که در هر یک میلیون
سال نوری ، معادل 25 کیلومتر به آن افزوده میشود، از آنها
میگریزند. و در همه آنها این توهم ایجاد میشود که در مرکز جهان
جای دارند.
آذر فیزیک
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
آخرین
مقالات |