English

Contact us

نظر دهید

تماس با ما

فارسی

Welcome to CPH Theory Siteبه سایت نظریه سی پی اچ خوش آمدید

 

 

نظریه سی پی اچ بر اساس تعمیم سرعت نور از انرژی به ماده بنا شده است.

اخبار

آرشیو مقالات

 

سی پی اچ در ژورنالها

   

 

خودخواهی و ژن - نگرشی نوین به انسان و ژن

 

 

 


 

نظريه داوكينز – ژن هاي خود خواه

 

 

از نظر ريچارد داوكينز ژن ها خود خواهند ، ساعت ساز نابينا است و راز حيات راز نيست ، ديجيتال است.

او دركتاب " ژن خودخواه" ادعا ميكند كه ژن ها _ مولكول هاي "همانندساز" يا واحد بنيادي انتخاب طبيعي هستند . جانداران و از جمله انسان ، مانند  خودروهايي هستند كه "همانند ساز"ها بر آن سوار مي شوند. پيروزي يا شكست آنها بستگي به تواناييشان در ساخت خودروهاي موفق دارد.

خود روها همانند سازها را تكثير مي كنند نه خودشان را و همانند سازها خود رو مي سازند. داوكينز در كتاب "فنو تيپ بسط يافته" ، به فراسوي بدن ، به خانواده ، گروه اجتماعي ، ساختارها و محيطي كه جانوران ايجاد مي كنند ، مي پردازد . او در مورد فرهنگ نيز ديدگاهي دارويني دارد و آن را با اختراع واژه " مم" ، واحد وراثت فرهنگي نشان مي دهد ، " مم" ماهيتا همان ايده است و مانند ژن تحت اصول انتخاب طبيعي عمل مي كند.  داوكينز در مقام استادي  ، براي فهم علم سخنراني هايي براي عموم ايراد مي كند. او در كتاب خود ، دورنماي تكاملي راديكالي را مطرح ساخت.

او استدلال مي كند كه موجودات زنده چيزي نيستند جز ظرفهايي جسماني كه ناچارند مانند غلامي حلقه به گوش به فرامين ژن هاي خودخواهي كه تنها روي همانندسازي و تكثير خودشان اصرار دارند ، مو به مو عمل كنند. درست مانند فيلسوف و داستان نويس انگليسي ، ساموئل باتلر كه يك قرن پيش گفته بود : "مرغ صرفا" شيوه اي است كه يك تخم با آن تخم ديگري مي سازد. " داوكينز عنوان مي كند كه ما چيزي نيستيم جز بيان ژن هاي خود خواهمان در فرايند ساخت ژن هاي خودخواه بيشتر .

داوكينز حتي با فرا گذشتن از اين ايده عنوان كرد كه ژن ها خودشان تجلي رمز فوق العاده ظريفي هستند كه دنياي اطرافش را مطابق هدف توليد مثلي خويش ماهرانه كنترل مي كند . او اين مفهوم را به فرهنگ نيز بسط داده و "ايده ها" را همچون موجوداتي رقيب خودهمانندساز توصيف مي كند و آنها را « مم»  مينامند . داوكينز در كتاب "رودخانه اي از بهشت " با اين استدلال كه كل حيات در قلب خويش فرايندي است براي انتقال اطلاعات ديجيتال ، حاصل عمرش را به شكل يك نظريه تكاملي يكپارچه گسترش مي دهد .

اين عقايد مسحور كننده و حتي كمي غير متعارف است اما مهمتر از همه آنكه ثابت شده بنحو حيرت انگيزي موثر هستند . هنگامي كه يكي از مم هاي داوكينز به نورون هاي شما اصابت كند نورون هايتان با حرف شنوي آرايش مجددي در اطراف آن پيدا مي كنند . ممكن است در برابر پيغام اشكارشان ايستادگي كنيد ، اما ناديده گرفتنشان دشوار و كنار نهادشان غير ممكن است ، زيرا آنها در مفهوم دارويني كاملا شايسته اند.

ادبيات انقلابي داوكينز در مورد تكامل بويژه الهام بخش پژوهشگران حيات مصنوعي بوده است . در واقع كار داوكينز براي پژوهش در الگوريتم هاي ژنتيكي زمينه تازه اي ايجاد كرد و توجه جامعه در حال رشد پژوهشگران حيات مصنوعي را به ديناميك تكاملي مخلوقات نرم افزاري معطوف ساخت. وي درست مانند هربرت سايمون و ماروين مينسكي كه دستور  هوش مصنوعي را تدوين كردند ، بنحوي كارآمد دستورات تكاملي حيات مصنوعي را تعريف كرد. اگر كسي بخواهد آينده تكامل طبيعي و مصنوعي  را درك كند ، بايد آثار ريچارد داوكينز را مطالعه كند .

اين صورت هاي زيستي يادآور انديشه هاي دي آركي تامپسون زيست شناس انگليسي متخصص در اشكال طبيعي است . در سال 1984 ، داوكينز كه از توانايي ذاتي كامپيوتر در همانندسازي الگوهاي اطلاعاتي كاملا آگاه بود ، تصميم گرفت در نقش آفريننده ظاهرشود و با كامپيوتر   ، برنامه  ساده اي براي توليد ساختار هاي درخت_شكل بنويسد . او آنها را بيومورف يا ساختارهاي زنده ناميد . براي اين تصاوير "شايستگي " تعيين كرد و به اين ترتيب كوشيد درختاني مجازي پرورش دهد كه از زيبايي افسون كنندهاي برخوردار بودند. اما نتيجه اين برنامه خيلي بيشتر از تولد ماگنوليا يا نارون شكوهمند بود . داوكينز در كتاب "ساعت ساز نابينا

 

 هيجان كشف اشكال حيات مصنوعي را چنين توصيف مي كند :

"هنگامي كه اين برنامه را مي نوشتم هرگز فكر نمي كردم كه بتواند چيزي بيشتر از انواع مختلف اشكال درخت مانند را تكامل دهد . اميدوار بودم بتوان با آن بيد مجنون ، سدر لبناني ، سپيدار ، جلبك دريايي و شايد شاخ گوزن ايجاد كرد . هيچ شهودي از شم زيست شناسي من ، هيچ تجربه اي از بيست سال برنامه نويسي با كامپيوتر و هيچ خوابي از ديوانه وارترين روياهايم ، مرا براي رويارويي با آنچه در عمل بر صفحه نمايش ظاهر شد آماده نساخته بود . نمي توانم دقيقا به ياد بياورم كه در چه مرحله اي از اين زنجيره نخستين بار به فكرم رسيد كه تكامل دادن تصويري شبيه به يك حشره امكان پذير است . با يك حدس حساب نشده شروع كردم به پرورش نسل پشت نسل اشكالي كه به نظر هر بچه اي بيشتر شبيه يك حشره بود. همزمان با افزايش شباهت ، ناباوري ام بيشتر شد ... حتي هنوز هم نمي توانم آن احساس شادماني را كه نخستين بار از ديدن اين موجودات بي نظير ككه پيش چشمانم ظاهر مي شدند در من پديد آمد از شما پنهان كنم . به وضوح ضربه هاي شكوهمند آغاز اپراي "چنين گفت زرتشت "  اثر اشتراوس را مي شنيدم. از فرط هيجان نميتوانستم چيزي بخورم و آن شب هرگاه تلاش مي كردم بخوابم حشرات من از پشت چشمانم هجوم مي آوردند.

از نظر داوكينز چيزي براي بحث نمانده است . ژن ها خودخواهند و ساعت ساز نا بينا است . او تاكيد مي كند كه هر نگاه ديگري غير از اين خيانت به حقيقت مفاهيم است . مفاهيم ارجمندي همچون "اراده آزاد" و "معنويت " در سايه تيره و مارپيچي ژن هاي ما به سر مي برند. او با مطرح ساختن ديدگاه خويش در ملاء عام مبني بر اينكه تئولوژي مسيحي چيزي نيست جز يك كيسه شانس شبه روشنفكرانه مملو از اسطوره هاي افسونگر ، خشم جوامع مذهبي انگلستان را بر انگيخته است.

نظريات داوكينز در كندوكاو در باره مرزهاي ميان تكايز ميدان تكامل طبيعي و تكامل مصنوعي بي نهايت موثر بوده است .  وي چندين رشته جديد از علم كامپيوتر به وجود أورده است كه أنها را در يك جو زيست شناسي قرار مي دهد. يكي از اين رشته ها زيست شناسي كامپيوتري است كه كانون توجه أن كاربرد الگوريتم هاي ژنتيكي و ساير فرمول هايي است كه براي همانند سازي أثار تكامل در تراشه هاي كامپيوتري معمولي از تكثير ژنتيكي تقليد مي كنند . رشته ديگر حيات مصنوعي است كه مي كوشد نه تنها تكامل بلكه تمام ويژگي هاي بنيادي حيات را با استفاده از سيليكون ( وساير مواد ) به جاي كربن   شبيه سازي كند . پژوهشگران اين رشته معتقدند حيات يك فرايند اطلاعاتي است كه مي توان أن را از ماتريس به ماتريس ديگر منتقل كرد.

  

 داوكينز در باره تكامل ژن ها در كتاب خود چنين مي گويد:

ما و تمام جانوران ديگر ماشين هايي هستيم كه توسط ژن هايمان ايجاد مي شويم. مانند گانگسترهاي موفق شيكاگو، ژن هاي ما نيز در بعضي موارد ميليون ها سال در يك دنياي به شدت رقابتي بقا يافته اند. اين به ما حق مي دهد كه در ژن هاي مان انتظار ويژگي هاي خاصي را داشته باشيم  بارزترين ويژگي مورد انتظار در يك ژن موفق خودخواهي بي رحمانه است. اين خودخواهي ژن معمولا منجر به خودخواهي در رفتار فرد خواهد شد.   شرايط ويژه اي هست كه در آن يك ژن با تشويق شكل محدودي از فداكاري در سطح فرد جانور، بهتر مي تواند به اهداف خودخواهانه اش دست يابد. كلمات «ويژه» و «محدود» در جمله آخر داراي اهميت اند. هرچقدر هم كه آرزومند باشيم طور ديگري فكر كنيم، عشق مطلق و سعادت گونه به عنوان يك كل مفاهيمي هستند كه از نظر تكاملي هيچ معنايي ندارند.

من هوادار اخلاق مبتني بر تكامل نيستم. من مي گويم كه موجودات چگونه تكامل يافته اند. نمي گويم كه ما انسان ها اخلاقا موظفيم چطور رفتار كنيم. روي اين نكته تاكيد دارم زيرا مي دانم كه در خطر بد فهميده شدن از سوي افرادي كه تعدادشان هم كم نيست هستم كه نمي توانند اظهار عقيده درباره چيستي يك موضوع را از طرفداري از آنكه چگونه بايد باشد تمييز دهند. احساس خود من آن است جامعه اي انساني كه صرفا براساس قانون ژن يعني خودخواهي بي رحمانه همگاني اداره شود جامعه بسيار ناخوشايندي براي زندگي خواهد بود. اما متاسفانه هر چقدر هم كه از چيزي متاسف باشيم، مانع حقيقت داشتن آن نمي شود.  آگاه باشيد كه چنانچه شما و نيز من مي خواهيم جامعه اي بسازيم كه در آن افراد، جوانمردانه و فداكارانه براي دستيابي به خير عمومي با يكديگر همكاري كنند، از طبيعت زيستي مان انتظار چنداني نمي توانيم داشته باشيم، بياييد سعي كنيم كه جوانمردي و فداكاري را آموزش دهيم زيرا ما خودخواه به دنيا مي آييم
به عنوان نتيجه منطقي اين اظهارات درباره آموزش تصور غلطي است  كه فكر كنيم صفاتي كه به طريق ژنتيكي به ارث مي رسند طبق تعريف ثابت و تعديل ناپذيرند. ژن هاي ما ممكن است به ما بياموزند كه خودخواه باشيم، اما ما الزاما ناچار نيستيم كه تمام عمرمان از آنها اطاعت كنيم فقط آنكه ممكن است يادگيري فداكاري اكنون دشوارتر از آن باشد كه اگر به طريق ژنتيكي براي فداكار بودن برنامه ريزي شده بوديم. انسان، در ميان جانوران تنها گونه اي است كه تحت سلطه فرهنگ است، تحت سلطه آثاري كه آموخته شده و دست به دست منتقل شده است

 

خودخواهي و فداكاري در جانوران :

 

چند مثال متنوع از رفتار خودخواهانه در جانوران انفرادي :

كاكايي هاي پشت سياه در كلني هاي بزرگ لانه مي سازند،لانه هايي كه تنها چند پا از يكديگر فاصله دارند.

هنگامي كه جوجه ها تازه از تخم خارج مي شوند كوچك هستند و بي دفاع و بلعيدن آنها أسان است. بسيار رايج است كه يك كاكايي منتظر بماند تا همسايه اي رويش را برگرداند و مثلا هنگامي كه براي گرفتن ماهي دور شده است، آن گاه از فرصت استفاده كند و يكي از جوجه هاي همسايه را قاپيده، درسته ببلعد. به اين ترتيب يك وعده غذاي خوشمزه و مغذي مي خورد بدون آنكه به درد سر گرفتن ماهي دچار شود و بدون آنكه لانه اش را بدون محافظ رها كند.

  شناخته شده تر از اين، همنوع خواري هولناك حشره دعاخوان ماده است. آنها حشراتي گوشتخوار و بزرگ جثه اند. آنها معمولا حشرات كوچكي مانند مگس را مي خورند، اما تقريبا به هر چيز متحركي حمله مي كنند. به هنگام جفت گيري، نر با احتياط به سوي ماده مي خزد، سوارش مي شود و با او آميزش مي كند. اگر ماده فرصت بيابد، نر را خواهد خورد و اين كار را با كندن سرش آغاز مي كند، چه حشره نر در حال نزديك شدن به او باشد بلافاصله پس از آنكه سوارش شد يا پس از آنكه از هم جدا شدند.  به نظر مي رسد كه معقول ترين حالت براي ماده آن است كه پيش از آنكه شروع به خوردن نر كند منتظر بماند تا آميزش به پايان رسد. اما به نظر نمي رسد كه از دست دادن سر، بقيه بدن حشره نر را از حركات جنسي اش باز دارد. در واقع از أنجا كه سر اين حشره محل بعضي از مراكز عصبي بازدارنده است، ممكن است حشره ماده با خوردن سر حشره نر، عملكرد جنسي اش را بهبود بخشد. اگر چنين باشد، اين يك سود اضافه است. سود اصلي همان يك وعده غذايي است كه به دست مي آورد.

 پنگوئن هاي امپراتور قطب جنوب در حالي مشاهده شده اند كه لب آب ايستاده اند و از ترس خورده شدن توسط شيرهاي دريايي دو دل هستند كه به درون أب شيرجه برود. اگر تنها يكي از آنها شيرجه برود، بقيه خواهند دانست كه آيا آنجا شير دريايي هست يا خير.  طبيعي است كه هيچ كدام نمي خواهند موش آزمايشگاهي باشند، از اين رو به انتظار مي مانند و گاهي حتي تلاش مي كنند تا همديگر را هل دهند و به آب بيندازند.

 

 چند مثال از رفتارهاي به ظاهر فداكارانه

 رفتار نيش زني زنبورهاي كارگر دفاع بسيار موثري در برابر عسل دزدان است. اما زنبورهايي كه نيش مي زنند جنگنده هاي كامي كازي (هواپيماهاي انتحاري ژاپن در جنگ جهاني دوم ) هستند. در عمل نيش زدن، اندام هاي داخلي حياتي معمولا از بدن گسيخته مي شوند و زنبور كمي بعد مي ميرد. ماموريت خودكشي او ممكن است انبارهاي غذاي كلني را نجات دهد. اما او ديگر زنده نيست كه از اين منابع برخوردار شود.  

 بسياري از پرندگان كوچك هنگامي كه پرنده اي شكاري نظير باز را در حال پرواز مي بينند ، "آواي هشدار " ويژه اي سر مي دهند كه با شنيدن آن تمام گله به شكلي مناسب اقدام به فرار مي كنند. شواهد غير مستقيمي وجود دارد كه آن پرنده كه آاواي هشدار سر مي دهد. با اين كار خود را عمدا" در خطر مي اندازد .

در باره بسياري از پرندگاني كه روي زمين لانه مي سازند ، هنگامي كه يك شكارچي مثلا" روباه به لانه آنها نزديك مي شود ، اين پرندگان به اصطلاح "نمايش حواس پرت كني" اجرا مي كنند. پرنده والد لنگ لنگان از لانه دور مي شود در حاليكه يك بال خود را ميكشد ، چنانكه گويي شكسته است . شكارچي با ديدن اين طعمه سهل الوصول فريب خورده و از لانه جوجه ها فاصله مي گيرد. سرانجام پرنده والد دست از تظاهر بر مي دارد و درست در لحظه فرار از آرواره هاي روباه ، به هوا ميپرد.

 

            Oxford U.P.Dawkins,R.1 999.The Selfish Gene  )Richard dawkins   (     

 

 

 آرمان و اندیشه


 

 

 

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 

26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40

آخرین مقالات


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

LEIBNITZ'S MONADS & JAVADI'S CPH

General Science Journal

World Science Database

Hadronic Journal

National Research Council Canada

Journal of Nuclear and Particle Physics

Scientific Journal of Pure and Applied Science

Sub quantum space and interactions from photon to fermions and bosons

آرشیو موضوعی

اختر فیزیک

اجتماعی

الکترومغناطیس

بوزونها

ترمودینامیک

ذرات زیر اتمی

زندگی نامه ها

کامپیوتر و اینترنت

فیزیک عمومی

فیزیک کلاسیک

فلسفه فیزیک

مکانیک کوانتوم

فناوری نانو

نسبیت

ریسمانها

سی پی اچ

 فیزیک از آغاز تا امروز

زندگی نامه

از آغاز کودکی به پدیده های فیزیکی و قوانین حاکم بر جهان هستی کنجکاو بودم. از همان زمان دو کمیت زمان و انرژی بیش از همه برایم مبهم بود. می خواستم بدانم ماهیت زمان چیست و ماهیت انرژی چیست؟


 

 


يکشنبه 1 دي 1392

22 December, 2013 13:27

free hit counters

Copyright © 2013 CPH Theory

Last modified 12/22/2013