منسوب به یکی از خانواده
های فقیر یونان می باشد که پس از چندی به کسب زندگی متوسط
و مناسبی توفیق یافت. او که نماینده طبقات مرفه و پیشرو آن
دوره بوده است بیش از دیگران مادی و منطقی فکر می کرد.
ازجمله اعتقادات او می توان به این مورد اشاره کرد :
"هیچ چیز از عدم بوجود نمی آید؛
به عبارت دیگر همه از هم ناشی شده اند، بدون اینکه به هیچ مبدا
یا مبادی احتیاج داشته باشند ... غیر از طبیعت هیچ چیز دیگری
نیست که بتواند در آن نفوذ کند یا باعث تغییر گردد."
اپیکور منشاء بدبختی مردم را
وحشت از خدایان و بیم از مرگ می دانست و می گفت مردم به جای
آنکه به یاری علم فیزیک روی آورند و طبیعت واقعی اشیا را کشف
کنند، می کوشند تا به یاری روحانیون و از راه نذر و دعا زندگی
بهتری برای خود تامین کنند، غافل از آنکه خدایان کوچک ترین
مداخله در کار مردم ندارند.
او معتقد بود اگر ظهور حوادث
ناگوار، نظیر رعد و برق و طوفان، ناشی از اراده و غضب خدایان
بود، هیچگاه صاعقه معابد و مجسمه های پارسیان و حرم های خدایان
را با خاک یکسان نمی کرد، بلکه فقط گنهکاران را کیفر می داد.
پس بهتر آن است که برای توضیح و تعلیل جهان دستخوش وهم و خیال
نشویم بلکه به عالم طبیعت رجوع کنیم و ماهیت اشیاء را آنچنان
که هست در یابیم.
او معتقد بود که هیچ چیز از
عدم بوجود نمی آید و هیچ چیز هم به عدم نمی پیوندد. اگر ممکن
بود هر چیزی از عدم بوجود آید، هیچ چیز به دانه و تخم محتاج
نبود و ممکن بود از دریا انسان و از درخت مرغ بوجود آید. وی به
این باور بود که عناصر تشکیل دهنده هر شی پس از انهدام باز به
هستی خود ادامه می دهند و نیست و نابود نمی شوند.
از کتاب تاریخ اجتماعی
ایران جلد اول