چه می شود ؟ چرا شما نمی توانید زیاد
اوج بگیرید ؟
نیرو گرانش به سرعت شما را به زیر می
کشد ؛ شما می توانید در هنگام پرش در سطح مریخ و ماه اوج بیشتری
بگیرید زیرا هر دوی آنها از زمین کوچکترند . نیروی گرانش بروی سطح
ماه 6/1 سطح زمین است . اساسا" شما در سطح زمین در دام افتاده اید
؛ مگر اینکه موشکی داشته باشید از سرعت گریز زمین بگذرد . اگر چیزی
بتواند سرعت کافی را برای گریز از گرانش زمین بدست آورد این امکان
را دارد که به فضای بیرونی راه یابد .
ظاهرا" ماکسیمم سرعت ها در جهان سرعت
نور است حالا سؤال اینجا است که : اگر سرعت گریز سیارات از سرعت
نور فراتر رود چه رخ می دهد و یا به عبارت دیگر چه می شود اگر
گرانش به قدری قوی باشد که نور را به دام اندازد ؟
جواب این است شما در این صورت
سیاهچاله ای را خواهید داشت ؛ سیاهچاله یک جسم گرانشی است که میدان
گرانشی آن به حدی قوی است که نور هم قادر نیست از آن بگریزد . افق
رویداد سیاهچاله جایی است که نور در گم می شود و سرانجام به داخل
سیاهچاله فرومی افتد . هر چیز به درون افق رویداد راه یابد هرگز
قادر نیست دوباره به خارج از افق بازگردد ، حتی فوتون های نور که
سرعتی در حدود 300000 کیلومتر در ثانیه دارد .
سیاهچاله می تواند از متلاشی شدن
گرانش ستاره ای که در حال مرگ است پدید آید ، ولی این ستاره باید
حداقل 2 برابر خورشید جرم داشته باشد . میزان گرانش یک ستاره
معمولی با فشارهای واکنش های هسته ای در هسته ستاره متناسب است.
وقتی که ستاره پیر می شود تمام هیدروژن آن به هلیم تبدیل و هلیم هم
به عناصر سنگین تر مانند آهن و نیکل تبدیل می شوند ، ولی دیگر
بازدهی تبدیل هیدروژن را به هلیوم ندارد . این ستاره ها می توانند
دارای سه سرنوشت باشند .
اولین و دومین رویداد برای ستاره
هایی رخ می دهد که کمتر از 2 برابر خورشید جرم دارند (این سرنوشت
برای ستاره هایی همانند خورشید خودمان رخ می دهد) این دو سرنوشت به
دفع فشار فرمیونی وابسته است ، این موضوع در مکانیک کوانتومی به
چشم می خورد . این دوحالت نمی توانند در حالت کوانتومی در زمان
یکسان باشند . این دوسرنوشت پایا برای اینگونه ستاره ها فروریخته
به صورتهای زیر خواهد بود :
1- کوتوله سفید : این حالت با دفع
فشار فرمیونی الکترون ها در اتم های سنگین در هسته پشتیبانی می شود
.
2- ستاره نوترونی : این حالت با دفع
فشار فرمیونی نوترون ها در هسته ی اتم های سنگین در هسته پشتیبانی
می شود .
اگر جرم ستاره فروریخته بیش از 2
برابر جرم خورشید باشد آنگاه دفع فشار فرمیونی الکترون ها و نوترون
ها نیروی کافی را برای جلوگیری از فروریزی گرانش ندارند .
برآورد سن جهان چندین برابر متوسط
عمر ستارگان است ، این بدان معنا است که ستارگان زیادی وجود داشته
اند که حاوی جرمی بیشتر از دوبرابر خورشید بوده اند . این ستارگان
از هیدروژن زاده شده اند و پس از پایان عمرشان رمبیده اند ، یعنی
اینکه جهان باید حاوی تعداد زیادی سیاهچاله باشد ؛ همه ی اینها در
صورتی صدق می کنند که مدل برگزیده شده برای آرایش آنها که توسط
اخترفیزیکدانان تعیین شده است صحیح باشد .
سیاهچاله ها باید از ستاره های که
بین 2 تا 100 برابر خورشید جرم دارند به وجود آمده باشند . راه
دیگر آفریده شدن سیاهچاله این است که گرانش در مرکز خوشه های بزرگ
ستاره ای فروریزد ، این نوع سیاهچاله از خورشید بسیار بزرگترند و
جرم شان تا میلیون ها و یا حتی میلیارد ها برابر خورشید می رسد .
اینگونه سیاهچاله ممکن است در هر مرکز هر کهکشان وجود داشته باشند
؛ برای مثال در مرکز کهکشان خودمان که راه شیری است سیاهچاله ای
وجود دارد .
خواص سیاهچاله ها
بعد از پرتاب تلسکوپ فضایی هابل در
سال 1990 بسیاری از مشاهدات آن به رصد سیاهچاله ها اختصاص داده شد
. اما موضوع سیاهچاله ار کجا آغاز شد ؟ این موضوع در تئوری های
نظری فیزیک آغاز شد به خصوص تئوری نسبیت عام اینشتین . فیزیکدانان
برای شرح نیروی گرانشی سازگار با سرعت نور آن را به دست ریاضیات
سپردند . حال چکیده ای مختصر از سیاهچاله های نظری را به عرض شما
عزیزان می رسانم . این چکیده در مورد مدل نظری سیاهچاله ها است. می
دانیم ما در حال مطالعه ی سیاهچاله ها هستیم ؛ ریاضیات نسبیت عام
ما را قادر می سازد تا در مورد رفتار سیاهچاله ها پیشگویی کنیم و
همچنین این محاسبات ما را در درک و فهم این اجرام یاری می کنند .
در نسبیت عام مسیر نور این امکان را دارد تا با بسیاری از توزیع
های ماده و انرژی در معادله ای که به معادله خط اقصر معروف است
محاسبه می شود . ( خط اقصر همان خطی است که کوتاهترین فاصله را در
بین دو نقطه در یک سطح نشان می دهد ) زمانی که نور در سفر خود از
خط اقصر از میان فضا – زمان می گذرد هنگامی که با افق رویداد یک
سیاهچاله روبه رو می شود هرگز نمی تواند بازگشتی داشته باشد . جالب
است در جهانی که هیچ گاه چگالی انرژی منفی نمی باشد این رفتار نور
موجب می شود در ریاضیات دو خاصیت قاطع از سیاهچاله ها نمایان شود .
1- مساحت رویه ی افق رویداد یک
سیاهچاله ممکن است افزایش یابد ولی هرگز کاهش نمی یابد ، این بدان
معنا است که ممکن است دو سیاهچاله به هم متصل شوند و سیاهچاله ی
بزرگتری را پدید آورند ولی هرگز یک سیاهچاله به دو قسمت تقسیم نمی
شود .
2- در افق رویداد کشش گرانش ثابت و
پایدار است و در هر جای افق رویداد مقدار آن ثابت است .
براساس خاصیت نخست برای سیاهچاله غیر
ممکن است که محو شود زیرا سیاهچاله نمی تواند کوچک شود و یا به دو
سیاهچاله کوچک تقسیم شود .
حال که ما می دانیم نور قادر به فرار
از سطح سیاهچاله نیست پس ما چطور می توانیم امید داشته باشیم که
سیاهچاله ها را ببینیم ؟
در این طبیعت ما جهانی را مشاهده می
کنیم که از گرد و غبار و گازی که ستاره ها و کهکشان ها و سیارات را
می سازد ساخته شده است و پر شده است . زمانی که گاز و غبار می
خواهند به سیاهچاله سقوط کند آنها می توانند به سمت سیاهچاله مکیده
شوند و بنابراین در این حالت سزیع می چرخند بنابراین اتم هایشان
یونیزه می شود و تولید نور و روشنایی می کنند که به بیرون افق می
گریزند و به ما می رسند . بنابراین ستاره شناسان و اخترفیزیکدانان
با مشاهدات نجومی خود آنها را رصد می کنند ، هرچند که دیدن این نور
هم چندان آسان نیست زیرا بسیاری از سیاهچاله این غبار بین ستاره ای
را که یونیزه شده است جذب می کند و در این حالت بسیاری از خصیصه
های پنهان می ماند .
در قسمت قبل دو اصل از خاصیت های
سیاهچاله ها که در زمینه افق رویداد بودند گفته شد ؛ ما به آنها
خواص کلاسیک می گوئیم زیرا آنها با حل معادلات اینشتن مشخص شده
بودند . اینها معادلاتی هستند که در مکانیک کوانتوم کاربردی
ندارند.
وقتی که ما مکانیک کوانتوم را به
تحلیل کلاسیک سیاهچاله ها اضافه می کنیم چه رخ می دهد ؟
ساده ترین راه برای ترکیب نسبیت عام
کلاسیک با مکانیک کوانتوم این است که پراکندگی ذرات را در فضا زمان
خمیده مشاهده کنیم ، جایی که انحنای فضا زمان نمی تواند پراکنگی
ذرات کوانتومی واکنش نشان دهد این تا اندازه ای تقلید است . زیرا
ما در حال محافظت از گرانش کلاسیک هستیم و فقط برای ذرات از فیزیک
کوانتوم استفاده می کنیم . این رویدادی بسیار مبهوت کننده و مهم در
تئوری سیاهچاله است .
تباهی سیاهچاله
فیزیکدانی که پراکندگی ذرات کوانتومی
را در فضازمان خمیده نظری مطالعه می کنند به این موضوع پی برده اند
که تعریف ذرات و ضد ذرات به مشاهده گر وابسته است ، که در قاعده
های همیشگی دربرابر تئوری نسبیت عام است . تصویری که از همه ی این
مطالعات پدیدار می شود آن است که اگر فیزیکدانی به درون سیاهچاله
چیزی پرت می کرد ، او تمایل نداشت هر رویداد خاصی را در افق رویداد
ببیند . او فقط می خواست پیروز شدن بر نیروی گرانش عظیم را در مرکز
مشاهده کند . هرچند اگر او فقط بیرون افق رویداد را با طنابی
پیوسته با شستش محافظت می کرد انگشتش از داغی سوپ ساطع شده از
سیاهچاله می سوخت . اما چطور ذرات می توانند از سیاهچاله خارج شوند
؟ در صورتی که حتی نور نمی تواند از سطح سیاهچاله بگریزد !
در فیزیک کلاسیک سیاهچاله ها افق
رویداد مانعی مطلق برای هر چیز که می خواهد از آن بازگردد است . هر
چند مکانیک کوانتوم آن را به صورت تردید کوانتومی آورده است و
نوسان خلاء کوانتومی جایی که جیی که ذرات و ضد ذرات مرتب در حال
آفریدن و نابودی یکدیگرند . یک جفت ذره و ضد ذره در لحظه ی کوتاهی
واقع در خارج از افق رویداد سیاهچاله آفریده می شوند . قبل از آن
جفت می تواند مانند همیشه نابود شود . ضد ذره به عقب افق رویداد
مکیده می شود ، در صورتیکه ذره در جهت مخالف پس زده می شود و بیرون
انداخته می شود ( یا بلعکس ) . سیاهچاله ذره را از میان افق رویداد
پس می زند . در این صورت جرم به اندازه جرم ذره سیاهچاله کاهش
یافته است ، حالا مساحت افق رویداد روبه کاهش گذاشته است . اما
چطور این رویداد ممکن است ؟ این بدان معنا است که کل منطقه ی
سیاهچاله در زمان کاهش خواهد یافت و سیاهچاله می تواند تباه شود و
این برخلاف پیشگویی فیزیک اینشتین و غفلت مکانیک کوانتوم است .