تهیه
و تنظیم : سارا کرمی
زیر نظر استاد
: مهندس علی جعفری
دانشگاه
آزاد اسلامی واحد ورامین پیشوا
در نظریه شناخت
برونو بر خصلت عقلانی و واقعیت گرایی اندیشه اش تاکید می کند .
برای او واپسین هدف هرگونه اندیشه ورزی انسان شناخت طبیعت است. در
این رهگذر اندیشه و عقل باید پیرو طبیعت باشند . نه برعکس . شناخت
انسانی باید هستی را در کلیت آن ، که برهم نهاده ای از اضداد واقعی
است ، در نظر گیرد . از دیدگاه
برونو، نقصان منطق ارسطویی در این است که درچارچوب منطق اضداد را
از یکدیگر جدا می کند .در حالی
که در واقعیت هستی دو ضد همبسته است و در هم تنیده است. اندیشه ما
نباید آنچه را که درواقعیت از هم جدایی ناپذیر است ، از هم جدا کند
. واپسین سرچشمه شناخت ، نه ذهن ، بلکه واقعیت بیرونی است .
شناخت پیش
از هرچیز بر پایه ادراک حسی قرار دارد . برونو اهمیت ادراک حسی را
اینگونه تاکید می کند : "حس تا خیال
بالا می رود. خیال تا عقل. عقل تا فهم . فهم تا اندیشه." اما از
سوی دیگر:"فهم قانونهایی به حس می دهد. و با وجود این ، آن را از
خوراک محروم می کند ." "فهم زایر و بیگانه است.حس اهلی تر و خانگی
تر است."
به عقیده برونو :
هدف هر پژوهشی باید کوشش در کشف از راه حرکت و تنوع و سکون و
وحدت باشد . و این را می توان با فعالیت اندیشه یافت که در خدمت
درون است و ژرف ترین است . پس
، حقیقت ذهنی در واقع بازتابی است از خقیقت بیرونی که همان طبیعت
عینی و واقعی است . بدین سان ، برای
برونو در شناخت سه مرحله وجود دارد: نخست "احساس" یا حس ،
که همان ادراک حسی است . دوم "عقل" ، و
سوم "فهم" که
کاملترین آنهاست . ما نخست به یاری حواس اشیای خارجی ادراک می
کنیم . اما برونو
حواس را " چشمانی در زندان تاریک " می نامد که فقط توانایی ادراک
سطحی اشیا را دارند . شناخت هماهنگ با تعقل می تواند واقعیت و
حقیقت را ، به تعبیر برونو ، "از پنجره ای گشود ". ببیند . اما با
وجود این نمی تواند حقیقت را درسیماهای گوناگونش دریابد؛بلکه درست
مانند پرتوخورشید است که ماه آنرا بازمی تاباند. همه
حقیقت را فقط به وسیله فهم نی توان دریافت . فهم می تواند همبستگی
درونی اشیا را دریابد . و چنان است که
گویی روشنایی خورشید را مستقیما به خود می تاباند. به عقیده برونو،
هرگونه کوشش درست در راه شناخت که
بر پایه تجربه و مشاهده و نتیجه گیری کلی عقلانی باشد، همواره ما
را به افق های گشوده ترو سرزمین های تازه
و ناشناخته از واقعیت رهنمون میشود . برونو می گوید :
چرا باید به
پندارهای بیهوده تکیه کنیم،درالیکه می توانیم درآنجا که تجربه می
آموزد ازآن بیاموزیم؟
باید بنگریم که
چگونه می توان از راه آزمون ، تجربه کردن، سنجیدن ، جدا
کردن و برهم نهادن ، و
از راه مشاهده ، توانا گردیم. آیا نه این است که ما هنگامی که هدف
معینی را درنظر داریم، امری بس
شریف تر از آنچه هدف خویش ساخته بودیم تجربه می کنیم؟ چه
بارها برای کیمیاگر روی داده است
که چیزی بس بهتر از طلایی که آرزومندش بوده یافته است .
جریان
شناخت را برونو در یکی از آثار لاتین خود ( که دست نوشته آن در
شوروی ، در کتابخانه دولتی لنین ، ضبط
است ) چنین توضیح می دهد :
مشهور است که می
گویند " خقیقت خوراک روح است ." در اینجا ماده غذایی سخت گوار به
جوهر آن
مبدل می شود. کمال این خوراک،
یا همان روشنایی مشاهده ذهن را توانا می گرداند که با چشمان فهم
نخست خورشید حقیقت نخستین را ،و سپس آنچه در پیرامون آن است مشاهده
کند. کشف جزئیات در عین حال همانند نخستین مرحله گرفتن مواد
خوراکی است. وحدت آنها در ادراکهای حسی درونی و
بیرونی همانند هضم مواد گرفته شده است . فهم دریافت کامل همه
داده های بیرونی است . و به همان
اندازه در آهنگ تکامل ما سودمند است که هرچیز در طبیعت " چو بنگریم
" در تلاش معرفت است
و می کوشد به آن نزدیک شود که برای روح ما سودمند باشد ومعرفت را
به مقام کمال برساند.
هنگامی
که ما بر چنین فهمی دست یابیم و خود را با اینگونه خوراکها نیرومند
گردانیم ، توانایی آنرا بدست
خواهیم آورد که فهم خود را به یاری هنر و دانش در راهی رو به فراز
گسترش دهیم . در پایان به این نکته اشاره کنیم که برونو آراء و
اندیشه های خود را با کشف های سرزمینهای جدید ، توسط کسانی مانند
کریستوف کولومبوس (کریستوف کلمب) ، می سنجد و آزمندی بورژوازی
نوخاسته اروپایی را که در
راه تامین منافع و مقاصد سودجویانه خود ازهیچ تبهکاری وستم و سرکوب
دریغ ندارد، به باد انتقاد میگیرد، آنگاه
دست آوردهای فلسفی وعقلانی خود را برمی شمارد که نتیجه آن آزاد شدن
عقل و اندیشه انسانها از زندان پندارها
و باورهای سده های میانه و افسانه سازی های کلیسای کاتولیک است
. برونو ، با اشاره به کشف کریستوف کولومبوس ، می نویسد :
یک
تیفوس چیزی
کشف کرد تا صلح میان انسان ها را برهم زند؛تقدس خدایان آسمانی
سرزمین ها را
از آنان بازگیرد؛و آنچه که طبیعت به پرستاری از هم جدا کرده بود،در
هم آمیزد؛از راه بازرگانی و
دادو ستد خطاها را دو برابر سازد؛ و رذایل یک خلق را بر رذایل یک
خلق دیگر بینبارد ؛ با زور دیوانگیهایی
تازه پراکنده کند و جنونی بی سابقه در جایی بنشاند که هنوز درآنجا
نیست. در این میان، سرانجام
آن کس که نیرومندتر است خود را فرزانه تر نیز می انگارد. از راه
کشف تیفوس روشها و افزارها
و هنرهای نوی برای سرکوب و ستم و کشتار به کار گرفته شده
است...اما مرد نولایی خواهان
رسیدن به هدفهایی بس متضاد با اینها بود ؛ هنگامی که وی اندیشه و
نیروی شناخت انسان را،
که در زندانی تنگ و نمناک در بند بود، آزاد کرد، عقل ازآن همچون از
درون شکافهای کوچک دیوار
به در جست و توانست ستارگان بی پایان دور را بنگرد .
بدین
سان ، برونو برای حس و عقل آدمی با کلید پیگیرترین پؤوهش درهایی
به روی حقیقت گشود که آدمی را توان
گشودن آن هست . ما
اکنون می دانیم که تنها یک آسمان یگانه ، یک فضای اثیری بی
پایان ، وجود دارد که در آن ، روشنی
های باشکوه جدایی های میان خود را نگاه می دارند ؛ و بدین سان
از لذت سهیم شدن در زندگی جاودان تمتع برمی دارند . این اجسام
شعله ور پیام آورانی اند که شکوهمندی و جلال خدا را اعلام می دارند
. بدین سان ما تا بدان جا برکشیده شده ایم که زاده بی پایان زاینده
بی پایان و تصویر نشانه حقیقی و زنده نیروی بی کران را کشف می
کنیم . اکنون این معرفت را بدست آورده ایم که الوهیت را نباید
جدای از خویشتن خویش بجوییم؛ چه آن را درنزدیکی خویش، بل در درون
خویشتن داریم
، ژرف تر از آن نزدیکی که خود به خویشتن داریم .
پایان
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
آخرین
مقالات |