معمولاً زمانی
که صحبت از پژوهش می شود، توجه ها به پژوهشهای علمی معطوف می
گردد. در حاليکه پژوهشهای علمی بخشی از پژوهشهای مورد نياز
کشور را تشکيل می دهد. اينکه ما چه امکاناتی داريم، چه
نيازهايی داريم، چه توليداتی داريم، چه کالاهايی بايد توليد
کنيم، توليدات کشاورزی و صنعتی خود را چگونه نگاهداری کنيم تا
خسارت کمتری ببينيم، منابع درآمدی ما کدام است و چگونه درآمد
خود را هزينه کنيم و بطور کلی هر چيزی که برای بقا و پيشرفت
جامعه ضروری است مشمول بخش پژوهش می شود. به همين دليل می توان
گفت پژوهش برای جامعه مانند انديشيدن انسان دارای اهميت است.
در جوامع اوليه پژوهش نقش و
اهميت کمتری داشت. درست مانند انسانهای اوليه که در غارها
زندگی می کردند و بيش از آنکه به انديشه نياز داشته باشند به
توان جسمی نيازمند بودند. در جوامع اوليه نيز قدرت بدنی اعضای
آن اهميت بيشتری داشت. به همين دليل در افسانه های همه ی جوامع
پهلوانی وجود دارد که از نيروی جسمی خارق العاده ای برخوردار
است و در شرايط حساس و سرنوشت ساز کشور را نجات می دهد، رستم و
آرش کمانگير نمونه های ايرانی آن هستند. با پيشرفت دانش بتدريج
اين نقش به دانشمندان و پژوهشگران محول شد. نمونه اين تحول را
می توان در همکاری دانشمندان با نيروهای نظامی در يونان باستان
مشاهده کرد. به همين ترتيب نقش پژوهش و پژوهشگران روز به روز
بيشتر شد. به عنوان يک نمونه بسيار مهم و جهانی می توان به جنگ
جهانی دوم اشاره کرد که نتيجه ی جنگ را دانشمندان رقم زدند.
اگر بمب اتم به جای آمريکا در آلمان، ژاپن يا شوروی ساخته می
شد، دنيای امروز چگونه دنيايی بود؟
به طور کلی فرد و جامعه از
بسياری جهات قابل مقایسه و مشابه هستند. هنگاميکه انسان دچار
مشکل اقتصادی يا رفتاری می شود چه می کند؟ تنها چيزی که می
تواند به او کمک کند، انديشه است. به همين ترتيب تمام مشکلات
زمانی قابل حل است که از مجاری پژوهشی بگذرد. با کنار گذاشتن
پژوهش و بها ندان به نقش پژوهشگران در جامعه موجب می شود تصميم
گيری های فردی و فراقانونی رونق گيرد. دقيقاً مانند انسانی است
که دارای مشکل است ولی بجای فکر کردن برای يافتن راه حل، دائم
از مشکلاتش می نالد و در باتلاق مشکلات دست و پا می زند و روز
به روز بر مشکلاتش افزوده می شود. جامعه ی ما هم دچار چنين
روندی شده است. سالها است که جامعه ايران از مشکلات مختلف
اقتصادی و رفتاری رنج می برد و روز به روز هم بر حجم اين
مشکلات افزوده می شود. تا زمانيکه به طور جدی مشکلات بررسی
علمی نشود و از ديد پژوهشی به آنها توجه نشود، اين مشکلات قابل
حل نخواهد بود. تصميم گيری های فردی و گروهی حتی اگر اصطلاحاَ
پژوهشی باشد به نتيجه ی مطلوب نخواهد رسيد.
پژوهش يک روند منطقی دارد که
بر مبنای صداقت و برخورد بيطرفانه با نتايج است. اگر بخواهيم
ديدگاه ها و پيش داوری های خود را در پژوهش دخالت دهيم از
پژوهش نتيجه ی مطلوبی نخواهيم گرفت. از چنين مواردی مثالهای
تاريخی زيادی وجود دارد که پژوهشگر در يک پژوهش با داده های
مشخصی انتظار خاصی داشته و نتيجه ی پژوهش داده های اوليه را
زير سئوال برده است. خوب برخورد منصفانه و پژوهشی اين است که
صادقانه بپذيريم که با چنين داده هايی به نتيجه ی مطلوب
نخواهيم رسيد و بايد داده ها را تغيير دهيم تا به نتيجه ی مورد
نظر را به دست آوريم. اما اگر با جهت گيری نخواهيم داده های
اوليه را تغيير دهيم و از آنها دفاع کنيم و نتايج را دستکاری
کنيم، آنگاه ظاهراً کار پژوهشی انجام داده ايم اما عملاً هيچ
پژوهش واقعی وجود نداشته است.
متاسفانه در ايران نمی توان
پژوهش های علمی حتی علوم پايه را متاثر از جو فکری و سياسی
حاکم بر جامعه ندانست. واقعيت تلخ و آزار دهنده اين است که
گروه بازی و برخورد گزينشی در جامعه وجود دارد و در تمام بخش
های جامعه اعمال می گردد، هرچند در مراکزی شدت و ضعف دارد، اما
وجود دارد و به خوبی قابل لمس است. يکی از اين بخش ها، بخش
پژوهشهای علمی و در رابطه با علوم پايه است. پژوهش بيش از آنکه
يک حرفه باشد، يک استعداد خاص با انگيزه های خاص است. شما می
توانيد با برنامه ريزی و صرف هزينه کارشناس و متخصص تربيت
کنيد، اما همه ی اين کارشناسان را نمی توان پژوهشگر ناميد يا
از آنها انتظار داشت که کار پژوهشی انجام دهند. البته تخصص
لازمه ی پژوهش است، اما کافی نيست. يعنی علاوه بر دانش يک
انگيزه ی شخصی و قوی نياز است که کسی را بتوان پژوهشگر ناميد.
متاسفانه در ايران به اين مسئله
توجه نمی شود و جو فکری و نفوذ دسته بندی های سياسی و رفاقتی
موجب می شود که علوم پايه نيز از اين قاعده مستثنا نباشد. ما
بايد بپذيريم که جامعه از اين موضوع رنج می برد و صدمات جبران
ناپذيری را تحمل می کند.