حتما با استفان
هاوکینگ آشنایید.فیزیکدان
مشهوری که داستان زندگی او برای همه مردمها و تحصیل کردگان بسیاری
رشته ها همچون پزشکی ، کامپیوتر و فیزیک ، در هر رشته به دلایلی می
تواند جذاب باشد.از وی به تازگی کتابی به نام جهان در پوست گردوThe
Universe in a Nutshell به چاپ رسیده است که گویا به فارسی هم
ترجمه شده است.جستجوی من برای یافتن ناشر ترجمه فارسی این کتاب در
اینترنت مرا به وب سایت رسمی وی کشاند.داستان بیماری هاوکینگ و صبر
و اراده اش که از زبان خود وی در این سایت آمده خواندنی است.بد
ندیدم پست امروزم را به تمامی به وی اختصاص دهم.
استفن هاوكينگ يكى
از بزرگ ترين دانشمندان معاصر است كه هم اكنون در دپارتمان رياضيات
كاربردى و فيزيك نظرى است و استاد كرسى لوكازين رياضيات در دانشگاه
كمبريج است، سمتى كه پيش از اين سر آيزاك نيوتن و بعدها پل ديراك
عهده دار آن بودند، با اين همه هاوكينگ برخلاف ساير همكاران
دانشگاهى خود در بين عامه مردم نيز از شهرت و محبوبيت بسيارى
برخوردار است . زمینهی پژوهشی اصلی وی کیهانشناسی و گرانش
کوانتومی است. از مهمترین دستاوردهای وی مقالهای است که به رابطهی
سیاهچالهها و قانونهای ترمودینامیک میپردازد.
یکی از مهمترین
کارهای هاوکینگ نظریاتش در مورد سیاه چاله هاست.طبق نظريه هاوکينگ
در سال 1976 سياهچاله نوعی تابش به نام "تابش هاوکينگ" از خود
بروز میدهد و اين تابش به دليل ساختار درون سياه چاله فاقد
اطلاعات است. ولی اين با قوانين فيزيک کوانتمی در تناقض بود که میگويد
اطلاعات هرگز نمیتوانند کاملا از بين بروند. اين مسئله با عنوان "
پارادوکس اطلاعات سياهچاله " يکی از معماهای فيزيک مدرن بود.
هاوکينگ ابتدا ميدان گرانشی شديد درون سياهچاله را دليل اين امر
ميدانست. دانشمندان زيادی سعی داشتند تا اين پارادوکس را حل کنند.
به طور مثال با استفاده از نظريه ريسمانها که میگويد جهان از
ريسمانهای باريک و جنبنده تشکيل شده است نه از ذرات نقطهای. و
اکنون خود هاوکينگ به راهحل رسيده است. بر طبق محاسبات جديد
هاوکينگ نوسانات سطح سياهچالهها میتوانند باعث فرار اطلاعات
شوند. سياهچالهها همه اطلاعاتی را از هر چه به درون آنها فرو رود،
از بين نمیبرند. در عوض اطلاعات تکهتکه میشوند. به اين ترتيب
اطلاعات میتوانند از سياهچاله فرار کنند. او میگويد: " اگر شما
به داخل يک سياهچال برويد، انرژی جرم شما به دنيای ما برمیگردد
ولی به صورت گسسته. که شامل اطلاعاتی است از آنچه شما به آن شبيه
بودهايد ، ولی غير قابل تشخيص."اين مسئله کمک می کند تا اطلاعات
بيشتری از ساختار سياهچاله و همينطور موادی که به داخل آن سقوط
میکنند بهدست آيد. او با دو دانشمند ديگر بر سر عدم امکان انتقال
دادهها از سياهچاله شرطبندی کرده بود. به اين ترتيب او يکی از
بزرگترين شرطبندیهای تاريخی را باخته است.
استفان ویلیام
هاوکینگ"Stephen William Hawking" در 8 ژانویه 1942 ،300 سال بعد
از مرگ گالیله،در آکسفورد انگلستان به دنیا آمد.خانه والدینش در
شمال لندن بود ولی در جریان جنگ جهانی دوم به منطقه امنتری
نقلمکان کردند.وقتی استفان 8 ساله بود به St Albans شهر کوچکی
درشمال لندن رفتند.در 11 سالگی استفان به مدرسه همین شهر رفت و سپس
به کالج آکسفورد ،کالجی که پدرش نیز در آن تحصیل کرده بود
رفت.استفان به ریاضیات علاقه داشت در حالی که پدرش پزشکی را ترجیح
میداد.رشته ریاضیات در آن زمان در کالج محل تحصیل استفان تدریس
نمیشد به همین علت استفان فیزیک را انتخاب کرد.بعد از 3 سال وی
برنده جایزه اول شد.استفان پس از آن به کمبریج رفت تا به تحقیقات
کیهانشناسی بپردازد.
سخنان
استفان هاوکینگ در مورد بیماریش ALS:
"اغلب مردم از من سوال می کنند که با ALS چگونه سر
میکنم.پاسخ من زیاد نیست،سعی میکنم تا جایی که امکان دارد یک
زندگی طبیعی داشته باشم و در مورد بیماریم فکر نکنم و در مورد
چیزهایی که باعث میشوند کارهای مردم عادی را نتوانم انجام دهم فکر
نکنم. وقتی
فهمیدم بیماری نورون حرکتی دارم ،شوک بزرگی را تحمل کردم.در زمان
کودکی من در بازیهای با توپ خوب نبودم و دستخطم باعث ناامیدی
آموزگارانم می شد.به همین خاطر به ورزش و فعالیتهای فیزیکی اهمیت
نمی دادم.تنها در رقابتهای قایقرانی داخل کالج شرکت میکردم.
در سال سومی که در
آکسفورد بودم احساس میکردم حرکاتم زمخت شده و دو بار بدون علت
واضح زمین خوردم.ولی تا سال بعد که به کمبریج رفتم و پدرم متوجه
قضیه شد اهمیتی ندادم.پدرم مرا پیش پزشک خانواده برد.وی مرا به یک
متخصص ارجاع داد و مدت کوتاهی بعد از 21مین سال تولدم برای انجام
تستهای تشخیصی به بیمارستان رفتم.در دو هفته ای که در بیمارستان
بودم تستهای زیادی روی من انجام شد.آنها از عضلات بازویم نمونه
برداشتند ، به من الکترود متصل کردند و ماده حاجب به درون ستون
فقراتم تزریق کردند و جریان آن را با اشعه ایکس مشاهده کردند.بعد
از همه اینها پزشکان درباره اینکه چه بیماریی دارم چیزی به من
نگفتند ، فقط گفتند M.S. ندارم و یک کیس آتیپیک هستم.پزشکان در
حالی که می دانستند ویتانین تاثیر زیادی روی بیماریم ندارد به من
ویتامین تجویز کردند.
تصوری که من داشتم
این بود که مبتلا به یک بیماری غیر قابل علاج هستم که در طی چند
سال مرا از پای در خواهد آورد.در آن زمان دید خوب ی به بیماریم
نداشتم.در زمان بستری پسری که در تخت روبرویم بستری شده بود به علت
لوکمی فوت کرد.نمیدانستم که چه بر من خواهد رفت و بیماری با چه
سرعتی پیشرفت خواهد کرد.پزشکان به من گفتند به کمبریج برگردم و
تحقیقاتم در مورد نسبیت عام و کیهانشناسی ادامه دهم.در بازگشت به
کمبریج در کارهایم پیشرفت خوبی نداشتم شاید به علت اینکه در آن
زمان زمینه ریاضیاتم خوب نبود شاید هم به علت اینکه فکر می کردم
آنقدر زنده نخواهم بود که بتوانم ph.D خود را بگیرم.تا حدودی یک
شخصیت تراژیک پیدا کرده بودم .زیاد به واگنر گوش میکردم ولی
مقالات مجلاتی که می گویند در آن زمان مست می کردم ، یک بزرگنمایی
وضعیت آن زمانم است.
واقعیت این است که
یکی از مجله ها مطلبی در این مورد نوشته شده بود و بقیه مجله ها
این داستان را کپی کرده بودند.مطالبی که به دفعات چاپ شوند گاه
واقعا حقیقی به نظر می رسند. رویاهایم
در آن زمان آشفته بودند.تصوری که از خود داشتم تصور یک محکوم به
اعدام بود.بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم ناگهان حس کردم که
اگر مجازات مرگم به تعویق انداخته شود چه کارهایی ارزنده ای وجود
دارد که می توانم انجام دهم.رویای دیگری که داشتم این بود که در
عمر باقیمانده خود برای دیگران فداکاری کنم و بعد از انجام این
کارها مرگ یک چیز خوب خواهد بود.با شگفتی دریافتم که من از زندگی
بیش از زمانی که پی به بیماریم نبرده بودم لذت می برم.از آن زمان
در تحقیقاتم پیشرفت کردم و با دختری که قبل از زمان تشخیص بیماریم
آشنا شده بودم نامزد شدم.این نامزدی زندگیم را تغییر داد و میلی
برای زندگی به من داد ولی به معنی این بود که باید کاری اختیار کنم
تا قادر به ازدواج باشم.من موفق به کسب بورس تحقیقاتی شدم و چند
ماه بعد با نامزدم ازدواج کردم.خوش شانس بودم که در فیزیک تئوریک
تحصیل می کردم چون تنها جایی بود که بیماریم یک معلولیت محسوب نمی
شد .در همان زمانی که بیماریم پیشرفت می کرد ، بر شهرت من در فیزیک
افزوده می شد.این موضوع باعث می شد موقعیتهایی برای من ایجاد شود
که کارم منحصر به تحقیق شود و مجبور به سخنرانی و تدریس نشوم."
در سالهای بعدی
بیماری استفان پیشرفت کرد ،طوری که مجبور به استفاده از ویلچر
شد.در این سالها وی دردسر فراوانی را برای پیدا کردن یک مسکن مناسب
برای همسر و سه فرزندش متحمل شد. تا
سال 1974 هاوکینگ قادر بود که خودش غذا بخورد و به بستر برود و یا
از آن خارج شود.از این زمان مجبور به استفاده از پرستار برای کمک
کردن به امورات شخصی خود شد.در سال 1985 هاوکینگ دچار پنومونی شد و
بعد از بستری در بیمارستان عمل تراکئوستومی برای وی انجام شد و پس
از آن مجبور به استفاده از پرستار 24 ساعته گردید.
تا پیش از عمل
تراکئوستومی ،هاوکینگ قادر به سخن گفتن بود هرچند سخنانش فقط برای
نزدیکانش مفهوم بود و در سخنرانیها مجبور به استفاده از فردی برای
تکرار حرفهایش بود.ولی از زمان عمل هاوکینگ قدرت ادای سخنانش را از
دست داد وتنها راه ارتباطش با مردم اشاره ابرو بود ، هنگامی که فرد
دیگری روی کاغذی که حروف الفبا بر آن نوشته شده بود اشاره می کرد.
"در این زمان بود که
یک متخصص نرم افزار با نوشتن یک برنامه به نام Equalizer به کمکم
آمد.این برنامه امکان انتخاب حروف الفبای روی صفحه نمایش را با
حرکت انگشت ،ابرو و یا حرکت چشم می داد.وقتی متنم را می نویسم ، آن
را به یک ترکیبکننده گفتار منتقل می کنم تا نوشتارم تبدیل به صدا
شود.اول از یک کامپیوتر دسک تاپ بدین منظور استفاده می کردم بعدا
دانشگاه کمبریج برای من یک کامپیوتر پرتابل تهیه کرد.من می توانم
با این روش 15 کلمه در دقیقه بنویسم.با استفاده از این سیستم می
توان کتاب و مقالات علمی بنویسم.از برنامه speech synthesizer
بسیار راضی هستم چون لحن سخنانم را هم تشخیص می دهد وباعث ارتباط
بهترم با مخاطبین میشود .تنها اشکال این برنامه این است که به من
لهجه آمریکایی می دهد،البته متخصصان شرکت سازنده باین برنامه در
حال کار روی لهجه انگلیسی این برنامه هستند.
در تقریبا تمام دوران بزرگسالی خود درگیر بیماری نورون حرکتی بوده
ام.هنوز این بیماری نتوانسته است مرا از داشتن یک خانواده و یک کار
موفق بازدارد .از جین ،همسرم ، فرزندانم و همه افراد و تشکیلاتی که
به من کمک کرده اند ،سپاسگزارم.من خوش شانس بوده ام که بیماریم
خیلی آهسته تر از معمول پیشرفت داشته است.بیماریم نشان داد که هرگز
نباید امیدمان را از دست بدهیم."
هاوکینگ از
کامپیوترهای شرکتIBM روی ویلچرش استفاده می کند.در 12 ماه اخیر، کامپیوترش
را به یک پروسسور Centrino Pentium M 1.5GHz ارتقا داده و از یک
سیستم wirelessبرای ارتباط با اینترنت استفاده می کند.در جاهایی که
دسترسی به شبکه بی سیم میسر نیست اینتل امکان ارتباط از طریق شبکه
موبایل را برای هاوکینگ فراهم کرده است.
برنامه های مورد استفاده هاوکینگ که سابقا فقط تحت داس اجرا می
شدند به تازگی با ویندوز XP سازگار شده اند و هاوکینگ سیستمش را به
ویندوز XP ارتقا داده است.
کتابهای
هاوکینگ
كتاب «تاريخچه زمان»
وی بارها و بارها تجديد چاپ شده است و ميليون ها نسخه از آن به
فروش رفته و بدين ترتيب پرفروش ترين كتاب علمى همه دوران ها شناخته
شد. كتاب تاريخچه زمان كه عنوان فرعى «از انفجار بزرگ تا سياهچاله
ها» را بر خود دارد يكى از مهمترين كتاب ها در حوزه كيهان شناسى
است كه به موضوعاتى همچون تصوير ما از جهان، مكان و زمان، جهان در
حال گسترش، اصل عدم قطعيت هاينزبرگ و پيامدهاى آن، نيروهاى اصلى و
ذره هاى بنيادين طبيعت آغاز و انجام جهان، وحدت فيزيك مى پرداخت.
با توجه به تنوع مطالب و اهميت اساسى آنها بود كه اين كتاب به زبان
هاى مختلف ترجمه شد و در ايران نيز به رغم آنكه ترجمه هاى متنوعى
از كتاب ارائه شده بود، ترجمه محمدرضا محجوب كه توسط شركت سهامى
انتشار عرضه شد در سال جارى به چاپ هشتم رسيد. اين كتاب به رغم
آنكه مزيت هاى فراوانى داشت، چند ضعف مهم هم داشت از جمله سنگين
بودن بعضى از مفاهيم ارائه شده در كتاب و ديگر خلاصه و موجز بودن
آنها. اين مشكلات باعث شد كه بسيارى از خوانندگان غيرمتخصص (كه
كتاب در واقع براى آنها به نگارش درآمده بود) از درك كامل محتواى
آن ناتوان باشند. به همين دليل يكى از منتقدان زمانى گفته بود بيست
ميليون نسخه از اين كتاب به فروش رفته است، اما عمده خوانندگان
كتاب هيچ وقت نتوانسته اند آن را به پايان برسانند.
هاوكينگ بعدها نيز
براى خوانندگان غيرمتخصص كتاب هايى تاليف كرد كه از جمله آنها مى
توان به تاريخچه مصور زمان، سياهچاله ها و جهان هاى كوچك اشاره
كرد. ديگر كتاب مهمى را كه هاوكينگ تاليف كرد جهان در پوست گردوThe
Universe in a Nutshell نام دارد. وى در مقدمه اين كتاب گفته است
كه ناشر و بسيارى از مردم كه از موفقيت كتاب پيشين وى خرسند بودند،
از وى مى پرسيدند كتاب بعدى را چه زمانى منتشر مى كند؟ اما وى
علاقه اى نداشت كه كتابى همانند كتاب اول بنگارد و آن را دنباله
تاريخچه زمان يا تاريخ مشروح تر زمان نامگذارى كند. وى مصمم بود در
زمانى كه فرصتى كافى دارد دست به تاليف كتاب بزند تا مثل تاريخچه
زمان موفق از كار درآيد و البته اين روش موثر افتاد و كتاب جهان در
پوست گردو نيز در سال ۲۰۰۲ به عنوان برترين كتاب علمى جايزه آونتيس
را از آن خود كرد.
اما هاوكينگ خود در
مقدمه كتاب جديدش نقدى بر تاريخچه زمان مى نويسد و يادآور مى شود
كه آن كتاب به شيوه خطى نگارش شده بود به طورى كه فصل ها به لحاظ
منطقى به يكديگر وابسته بودند. هر چند اين روش براى بسيارى از
خوانندگان خوشايند است، اما اگر كسى نمى توانست مفاهيم ارائه شده
در فصل هاى اول را درك كند، همانجا گرفتار شده و هرگز به موضوع هاى
جذاب بعدى نمى رسيد. به همين دليل براى آنكه كتاب جهان در پوست
گردو خواندنى از كار درآيد به شيوه درختى تنظيم شده است، يعنى فصل
هاى اول و دوم كتاب با عنوان هاى تاريخچه نسبيت و ريخت و شكل زمان
تنه اصلى كتاب است و پنج فصل باقيمانده كتاب همانند شاخه هاى فرعى
از تنه اصلى درخت منشعب مى شود. اين نكته باعث شده است كه خواننده
بتواند پس از اتمام فصل اول و دوم ساير فصل ها را به هر ترتيبى كه
خود مايل است مطالعه كند. نكته مهم ديگر آن است كه كتاب پر است از
شكل ها، تصاوير و نمودارها كه به تشريح و توضيح بعضى از مفاهيم
غامض اشاره شده در كتاب مى پردازند و در نتيجه ساده تر مى توان
آنها را درك كرد. اين كتاب كه در هفت فصل با عنوان هاى تاريخچه
نسبيت، ريخت و شكل زمان، جهان در پوست گردو، پيش بينى آينده،
نگاهدارى و حفاظت از گذشته، آينده ما و جهان نوين پوسته اى تنظيم
شده است حاوى بعضى از جديدترين حوزه هاى پژوهشى معاصر هستند و
هاوكينگ توانسته با قلم شيوا و طنزآميز خود آن را خواندنى سازد.
كتاب جديد هاوكينگ هم به قلم محمدرضا محجوب ترجمه شده است.
بیماری ALS:
مختصری از بیماری:در
این اختلال نقص مختلط موتور نورون فوقانی و تحتانی در اندامها
،گاهی همراه گرفتاری بولبر وجود دارد.تشخیص قطعی بیماری وابسته به
وجود نشانه های نورون محرکه فوقانی و تحتانی در ناحیه بولبر و در
حداقل دو منطقه دیگر نخاعی منطقه نخاعی و یا در 3 منطقه نخاعی است
یک سایت خوب برای پزشکان
در سال 1321 خورشیدی و دقیقا 300 سال پس از
درگذشت گالیله، کودکی به دنیا آمد که جهان فیزیک و کیهان شناسی
را دگرگون کرد. استفن
ویلیام هاوکینگ فیزیکدان بریتانیایی است که زندگیش را صرف
مطالعهی حفرههای سیاه و نظریهی انفجار بزرگ نموده است.
حفرههای سیاه، ناحیهای از فضا- زمان هستند که قوانین معمولی
فیزیک در آنجا کاربرد ندارند. اکنون پیشبینی او در مورد
تشعشع از حفرههای کوچک سیاه (که امروزه تشعشع هاوکینگ
نامگذاری شده) فرضیهای قابل قبول برای همه میباشد. در بین
عامهی مردم، هاوکینگ، بیشتر به خاطر کتاب «تاریخ مختصری از
زمان»، معروف گشته نه به خاطر کارهای علمی. این کتاب که 25
میلیون نسخه از آن به فروش رفته، افراد بسیاری را با مقدمهی
علم فیزیک کوانتومی و نسبیت آشنا کرده است.
هاوکینگ به عنوان فردی شناخته میشود که از
زمان ارائهی نظریهی نسبیت عام به وسیلهی انیشتین، مهمترین
یافتهها را دربارهی گرانی یا جاذبه ارائه داده است. او
در حال حاضر مشغول تلفیق قانون گرانی و فیزیک کوانتومی و
ارائهی نظریهی واحدی است که منشاء و ساختار جهان را توضیح
میدهد. وی در دانشگاه کمبریج صاحب کرسی لوکسیان، پرفسور
ریاضیات این دانشگاه است که پیش از این در اختیار نیوتن بود.
در زمانی که بر
روی برنامهی فوق لیسانسش کار میکرد دریافت که به معلولیتی به
نام ALS یا بیماری لوگریگ مبتلا است. معلولیت نادر و
پیشروندهای که موجب نواقصی در حرکت و گفتار میشود. همین
مشکل باعث شد که او ناچار شود مسائل طولانی و پیچیدهی ریاضی
را که لازمهی کارش بود به صورت ذهنی انجام دهد
اندیشههای
هاوکینگ از روی یک صندلی چرخدار جهان را دگرگون کرده است
زندگی نامهی
هاوکینگ:
1942
هشتم ژانویه در
آکسفورد چشم به جهان گشود
1958
وارد دانشگاه
آکسفورد شد. پیش از آن استعداد فوق العادهاش را در فیزیک و
ریاضی از همان سالهای اولیهی تحصیل نشان داده بود
1962
در رشتهی فیزیک
از دانشگاه آکسفورد فارغ التحصیل میشود. برای گذراندن تحصیلات
تکمیلی به دانشگاه کمبریج میرود. در آنجا «فرد هویل»
ستارهشناس، که یکی از قهرمانهای دوران هاوکینگ بوده، استاد
ستارهشناسی است. پزشکان تشخیص میدهند که هاوکینگ از بیماری
روانی – حرکتی رنج میبرد
1966
مدرک دکترا را
از کالج ترینیتی، دانشگاه کمبریج اخذ میکند. بررسی هاوکینگ
ثابت میکند که معادلههای ریاضی او در تشریح سقوط و نابودی
حفره سیاه، میتوانند برای توصیف بسط و گسترش عالم از یک
نقطهی واحد هم به کار روند
1970
هاوکینگ در مورد
خصوصیات حفرههای سیاه به تحقیق میپردازد. کرانهی سیاهچال «ایونت
هورایزن» گفته میشود. او تابش تشعشعاتی از حفرههای سیاه
کوچک (که امروزه تشعشع هاوکینگ نامگذاری شده) را پیشبینی
میکند. او همچنین پیشبینی کرد که مساحت حفرهی سیاه هرگز کم
نمیشود
1974
به عضویت انجمن
سلطنتی انتخاب میشود؛ یکی از جوانترین آنها . او به فعالیتش
ادامه داده و نشان میدهد که حفرههای سیاه دما دارند و
حفرههای سیاه کوچک از خود تشعشع گرمایی صادر میکنند و ممکن
است بر اثر تبخیر وزن کم کند
1977
پس از سالها
پژوهش در دانشگاه کمبریج به درجهی «پرفسور فیزیک» نایل آمد
1979
به عنوان استاد
ریاضیات در دانشگاه کمبریج منصوب میشود (این پستی است که روزی
در اختیار اسحاق نیوتن بود)
1988
پرفروشترین
کتاب او در مورد فیزیک کوانتومی و نسبیت تحت عنوان «تاریخ
مختصری از زمان» (A Brief History Of Time) به زیر چاپ رفت
1996
به کار در
دانشگاه کمبریج ادامه میدهد
استفن هاوکینگ
در کتاب خود تحت عنوان تاریخچهی مختصر زمان به ما یادآوری میکند
که عالم ما واقعا چقدر خارقالعاده است: «ما
درحالی به زندگی روزمرهی خود ادامه میدهیم، که تقریبا هیچ
درکی نسبت به جهان نداریم چندان دربارهی ماشینی که آفتاب را
بهوجود میآورد تا حیات امکانپذیر شود؛ گرانشی که ما را به
زمین چسبانده است، که در صورت نبودش در فضا معلق میماندیم، یا
اتمهایی که از آن ساخته شدهایم، و اساسا به تمامیت آن وابستهایم،
نمیاندیشیم. جز کودکان (که آنقدر نمیدانند که نباید سوالات
مهم را بپرسند) تعداد بس اندکی از ما وقت چندانی را در این
اندیشه میگذرانیم که چرا طبیعت به این صورت است؛ منشاء جهان
هستی کجاست، یا آیا همیشه وجود داشته است؛ آیا زمان روزی به
عقب بر میگردد و معلول از علت پیشی میگیرد؟؛ آیا حدی نهایی
برای میزان دانش و دانستگی آدمی وجود دارد؟ حتی کودکانی هستند،
و من برخی از آنها را دیدهام، که میخواهند بدانند سیاهچاله
چه شکلی است؛ کوچکترین جزء ماده چیست؛ چرا ما گذشته را به یاد
میآوریم و نه آینده را؛ چگونه است که اگر در ابتدا آشوب وجود
داشت، ظاهرا، امروزه نظم حاکم است؛ و اصلا چرا جهان هستی وجود
دارد؟»
منبع: ایران
مارکتز
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
آخرین
مقالات |